به طور خلاصه، اهمیت این پژوهش به این لحاظ است که اولاً: با شناخت علل و زمینه های مختلف پیدایش رفتار خرابکارانه در بین دانش آموزان بتوان راهکارهای علمی و عملیِ مفید و کارآمد جهت اصلاح و بازسازی آنان و همچنین جلوگیری و پیشگیری از پیدایش و کاهش رفتار خرابکارانۀ دانش آموزان به عنوان نسل جوان و آتیهساز جامعه ارائه نمود. زیرا پیشگیری آسانتر و بسیار کم هزینهتر از درمان است. ثانیاًً: رفتار خرابکارانۀ دانش آموزان از جمله موانع اساسی در امر آموزشِ دانش آموزان محسوب می شود چراکه از یک طرف زمینه ساز بیاحترامی و عدم توجه به هنجارها و مقررات آموزشی و ارزشهای اجتماعی در محیط آموزشگاه می شود که این امر به نوبۀ خود موجبات بینظمی و امحای انسجام اجتماعی در کلاس درس و مدرسه میگردد در نتیجه در چنین محیطی، امکان تعلیم و تربیتِ سایر دانش آموزان با مشکل مواجه خواهد شد و از طرف دیگر رفتار دانش آموزان خرابکار تأثیرات منفی و مخربی بر سایر دانش آموزان بر جای می گذارد. زیرا رفتارهای خرابکارانه مانند سایر رفتارها آموختنی هستند. بنابرین امکان گرایش سایر دانش آموزان به ارزشهای منفی و رفتارهای خرابکارانه در اثر تقلید و ارتباط با دانش آموزان خرابکار افزایش مییابد و همچنین در فرایند انتقال ارزشها و هنجارهای اجتماعی مثبت و مناسب به نسل نوجوان و جوانِ جامعه نیز اختلال ایجاد می کند. بنابرین شناخت عوامل مؤثر بر این رفتارها، می تواند در ایجاد محیط آموزشی سالم و پر نشاط که در آن آموزش و همچنین جامعهپذیری جوانان به نحو مناسب و مطلوب امکان پذیر است مفید و دارای اهمیت باشد. ثالثاً: بررسی رفتار خرابکارانۀ دانش آموزان از لحاظ خانوادگی نیز دارای اهمیت است چراکه دانش آموزان خرابکار معمولاً به هنجارها و ارزشهای خانوادگی تقید و دلبستگی چندانی ندارند و رفتارهای آنها انسجام و یکپارچگی محیط خانواده را تحت شعاع قرار میدهد و موجب ناسازگاری و اختلاف میان والدین و جوانان می شود که محیط گرم و صمیمی خانواده را پر تنش میسازد، در این صورت ممکن است که دانش آموزان به بیرون از خانه پناه ببرند و به علت ویژگیهای سِنّی خود در خطر آسیبهای گوناگون قرار گیرند. رابعاً: رفتارهای خرابکارانۀ دانش آموزان و اثرات آنها جامعه را تحت شعاعِ خود قرار داده و باعث از دست رفتن ثروتهای مادی جامعه و موجب بیهنجاری اجتماعی میگردد. خامساً: اهمیت کاربردی این پژوهش این است که می تواند سیاستگذاران و مجریان آموزش و پرورش را از رفتار خرابکارانۀ دانش آموزان که مقدمۀ ایجاد رفتارهای بزهکارانه در میان آنان میباشد آگاه سازد تا سیاستهایی را جهت جلوگیری و یا کاهش اینگونه رفتارها اتخاذ نمایند که منجر به بهبود وضعیت تعلیم و تربیت، نظم اجتماعی مدارس و افزایش کارایی آموزشی مدارس شود. علاوه بر آن می تواند اطلاعات و پیشنهاداتی را در زمینۀ رفتارهای خرابکارانۀ نوجوانان و جوانان و عوامل زمینه ساز آن در اختیار خانواده ها قرار دهد و بدینوسیله در جلوگیری و یا کاهش رفتارهای خرابکارانۀ دانش آموزان و ارتباط میان خانه و مدرسه مؤثر واقع شود.
بنابرین، ضرورت انجام این پژوهش خصوصاًً برای مجامع علمی، مسؤولان جامعه و برنامهریزان حوزۀ تربیتی کاملاً آشکار است. به طوریکه با توجه به مطالب پیش گفته، میتوان به سادگی اهمیت و ضرورت پژوهشهایی در مورد مسألۀ خرابکاری را نتیجه گرفت.
مسلماًً یکی از مهمترین مسائل دنیای امروز، تخلفات رفتاری افراد است. آمارهای منتشر شده در این خصوص نشان میدهد که در اکثر کشورهای جهان جرایم ارتکابی نوجوانان و جوانان با سرعت بالایی رو به افزایش است. یکی از نهادهای مهمی که مسئولیت تعلیم و تربیت اجتماعی نوجوانان را بر عهده دارد، آموزش و پرورش است. به طوریکه در صورت بروز برخی آسیبها، خود می تواند یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری و تداوم انواع گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی باشد. به عبارت دیگر میتوان گفت آموزش و پرورش ناسالم، بینظمی و رفتارهای نابهنجار را در بین جوانان اشاعه میدهد. بنابرین نظام آموزش و پرورش (در مباحث مربوط به ساختار کلاسی و مدیریت کلاسی) و معلّمان (بخصوص معلّمان پرورشی) را میتوان بهرهبرداران اصلی از این پژوهش دانست. همچنین خانواده ها و والدین به منظور گزینش الگوی تربیتی مناسب، پلیس به منظور انتخاب الگوی تعاملی مناسب با دانش آموزان خرابکار، و شهرداری ها به منظور حفظ جنبۀ زیباشناختی تأسیسات شهری می توانند از جمله بهرهبرداران این پژوهش باشند. نهایتاًً و از همه مهمتر، از آنجا که این پژوهش از نوع بنیادی است و سعی بر توسعۀ علمی در حوزۀ مورد بررسی را دارد؛ می تواند الگوی مناسبی برای مطالعات آینده با رویکردی روانشناسانه در اختیار دانشجویان و اساتید مشتاق به مطالعۀ خرابکاری در حوزۀ روانشناسی تربیتی قرار دهد.
۱-۶٫ تعریفهای عملیاتی
برای هر متغیر در این پژوهش، شاخص یا شاخصهایی در نظر گرفته شده است. زیرا، «بدرستی میتوان گفت، شاخصها، اساس پژوهشاند. بدون آن ها، امکانِ سنجش نیست؛ هر ارزیابی مستقلی بر شاخصهای درستی استوار است، که بهدرستی نیز پیاده شده باشند. به بیان دیگر، هر ارزیابی، به همان اندازه قابل قبول است، که بر معیارها یا دلایلی درست متکی باشد، که شاخصها همین دلایل و معیارها را فراهم میآورند» (ساروخانی،۱۳۸۲: ۱۸).
احساس بیقدرتی
در پژوهش حاضر، احساس بیقدرتی عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرفهایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس بی هنجاری
در پژوهش حاضر، احساس بیهنجاری عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرفهایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس بیمعنایی
در پژوهش حاضر، احساس بیمعنایی عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرفهایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس انزوای اجتماعی
در پژوهش حاضر، احساس انزوای اجتماعی عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرفهایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس تنفر از خویشتن
در پژوهش حاضر، احساس تنفر از خویشتن عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرفهایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس از خودبیگانگی