۲ – آموزش خلاقیت: خلاقیت و نوآوری امری است که وجــود آن دائماً در سازمان احساس می شود. بنابرین، باید نهادینه شود و جزء کار و فرهنگ سازمان گردد. هرگاه مدیران سطوح عالی و سیاستگذاران سازمان، خود به خلاقیت و نوآوری به عنوان فعالیتهای ضروری و حیاتی باور نداشته باشند هیچ فعالیتی در این زمینه دوام نخواهد یافت. ایجاد هستههای پژوهشی و نوآوری در سازمان میتواند کار خلاقیت و نوآوری را تسهیل و تسریع کند. ایجاد باورهای مشترک برای نوآوری و اینکه به عنوان یک هنجار مشترک در سازمان به خلاقیت نگریسته شود نیاز به آموزش دارد. تافلر مهمترین فعالیت و راه رویارویی با تحولات عظیم و زندگی آینده را برای پذیرش تغییر، آموزش میداند. آموزش مؤثر و پرمایه به افراد کمک میکند تا آن ها بتوانند به رشد و توانایی کافی در شغل خود دست یابند و با کارایی بیشتری کار کنند. مدیران باید بدانند که یکی از هدفهای مهم در آموزش در محیط پرتلاطم و متغیر کنونی، آموختن شیوه های خلاقیت و نوآوری است (حسن زارعی،۱۳۸: ۶۴).
۳ – به کارگیری فنون پرورش خلاقیت: به طور کلی فنون تقویت خلاقیت عبارتند از:
۱-۳ طوفان مغزی: در این تکنیک مسئله ای به یک گروه کوچک ارائه شده و از آنان خواسته می شود فی البداهه و به سرعت نسبت به آن واکنشی نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. اصول طوفان مغزی عبارتند از:
الف – هیچ انتقادی نباید از هیچ نظریه ای صورت پذیرد؛
ب – راحت بودن و با دنده خلاص رفتن مورد تشویق قرار میگیرد؛
ج – بر دستیابی به حداکثر تعداد نظرات تأکید می شود؛
د – همه چیز یادداشت می شود، حتی موارد تکراری؛
ه : همه نظرات تکوین مییابند و هیچ چیز رد نمی شود؛
و – به تعداد نفرات باید هدفهای مشخص و دشوار تنظیم گردد؛
ز – زمان لازم برای طوفان مغزی موفقیت آمیز باید بسیار کوتاه باشد؛
۲-۳ روش حل مسئله: به کارگیری روش حل مسئله یکی از مکانیسم های مؤثر در پرورش توانمندیهای خلاقیت کارکنان است. وقتی در افراد سازمان این عادت ایجاد شود که در برخورد با مسایل به تفکر بپردازند و از تراوشات فکری خود در یافتن راه حلهای جدید بهره گیرند خلاقیت روان تر می شود. بایستی از طریق حاکم کردن فراگرد تفکر منطقی زمینههای خلاقیت و نوآوری را فراهم ساخت، برای اینکه از فراگرد تفکر منطقی به شکل عملی بتوان در پرورش خلاقیت بهـــــره گرفت می توان از چهارچوب جدول شماره یک که در آن سطوح حل مسئله مشخص شده بهره گرفت.
جدول ۲-۵ سطوح حل مسئله
۳-۳ استفاده از فعالیتهـای استعـاری: خلاقیت به وسیله فعالیت استعاری الگوی بدیعه پردازی، تبدیل به جریانی آگاهانه می شود. استعاره ارتباطی از شباهت (مقایسه یک چیز یا نظر با چیز یا نظر دیگر و به وسیله استفاده از یکی به جای دیگری) را به وجود می آورد. جریان خلاقیت در خلال این جایگزینی ها رخ میدهد، یعنی مطالب آشنا را به مطالب ناآشنا ارتباط داده یا نظر جدیدی را از نظرات آشنا به وجود می آورد. عمده ترین فعالیتهای استعاری عبارتند از:
۱-۳-۳ استفاده از قیاس شخصی: تأکید قیاس شخصی[۸۱]به مشغولیت همدلی[۸۲] است. گوردون مثالی از موقعیت مسئله ای می زند که یک شیمیدان خود را با مولکول های در حرکت همانند میسازد. او ممکن است از خود بپرسد «اگر یک مولکول باشم چه احساسی خواهم داشت؟ قیاس شخصی نیاز دارد که فرد وجود خود را کنار بگذارد. هرچه فـاصله مفهومی بــه وسیله کنارگذاردن خود بیشتر گردد این احتمال که قیاس تازه است و شاگردان (کارکنان) به خلق و یا نوآوری پرداختهاند بیشتر می شود.
۲-۳-۳ استفاده از قیاس مستقیم[۸۳] : قیاس مستقیم مقایسه ساده دو موجود با مفهوم است. گوردون در این باره از تجربه مهندسی سخن به میـان می آورد که کرمی را در حال نقب زدن درون چوبی مشاهده میکند.
همچنان که کرم با جویدن چوب راهش را با نقب زدن برای حرکت خود به جلو همــوار میکند «مارچ ایزومبارد برونل» به این نظــر میرسد که از اتاقک هوا برای تونل کشی زیر دریا استفاده کند که این امر خلاقیت را شکل میدهد.
۳-۳-۳ استفاده از تعارض فشرده[۸۴] : طبق نظر گوردون تعارض فشرده به وسیعترین بینش به درون موضوعی جدید را به وجود می آورد. آن ها بازتاب توانایی شاگرد برای به هم پیوستن در چارچوب ذهنی داوری در ارتباط با یک موجود منفرد است. هرچه فاصله بین چارچوبهای ذهنی داوری بیشتر باشد انعطاف پذیری ذهنی بیشتر است و در نتیجه خلاقیت پرورش مییابد (سلطانی ، ۱۳۸۴: ۳۱-۳۰).
۲-۳-۱۳ عوامل خلاقیت
روبرت جی استرنبرگ و لیندا ای اوهارا در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد مؤثر دانسته اند:
دانش: داشتن دانش به پایه ای در زمینه ای محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی
توانایی عقلانی[۸۵]: توانایی ارائه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقرار ی ارتباطات جدید در مسایل
سبک فکری: افراد خلاق عموما در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد، سبک فکری ابداعی را بر می گزینند.
انگیزش: افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته میشوند.
شخصیت: افراد خلاق عموما دارای ویژگی های شخصیتی مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند.
محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیط های حمایتی بیشتر امکان ظهور مییابند.
این محققان مشخص کردند که عمده ترین دلیل عدم کارایی برنامه های آموزش خلاقیت تأکید صرف این برنامه ها بر تفکر خلاق به عنوان یکی از شش منبع مؤثر در خلاقیت میباشد. جایی که سایر عوامل نیز تاثیر به سزایی در موفقیت و شکست برنامه های آموزش خلاقیت ایفا میکنند (مشبکی و دیگران، ۱۳۸۷: ۹).
قاسم زاده به هفت عامل که در خلاق شدن یک فرد موثرند ، اشاره کرد، که عبارتند از:
-
- خلاقیت و آگاهی: چنانچه انسان توانایی حل مشکل خود را به صورت مطلوب داشته باشد، ویژگیهای خلاقیت او افزوده می شود .
-
- شناخت موانع ادراکی مؤثر در ایجاد خلاقیت، نظری: حساسیت شدید، عصبانیت، افسردگی، خصومت، و قدرت مهار آن ها