از آنچه گفته شد، چنین بر می آید که در عقد اجاره، با تصریح به اینکه معیوب بودن عین مستأجره، سبب ایجاد خیار برای مستأجر است از حق ارش صحبتی به میان نیامده است. این سکوت مقنن گویای آن است که در عقد اجاره، خیارعیب، حق ارش به مستأجر اعطاء نمی کند. و همچنین در عقد نکاح، سکوت مقنن در مقام بیان آثار عیوب زوجین در نکاح و پیشبینی حق فسخ و عدم پیشبینی ارش، گویای آن است که در نکاح، زیان دیده فقط حق فسخ دارد و حق ارش وجود ندارد.
گفتار ششم : اثر فسخ در اجاره و نکاح
شباهت دیگری که میان این دو عقد از حیث اثر فسخ وجود دارد از این قرار می باشد که در این دو عقد نمیتوانیم اثر فسخ را به گذشته تسری دهیم و فرض را بر آن میگذاریم که آنچه در گذشته اتفاق افتاده صحیحاً واقع شده و عقد از تاریخ فسخ، دیگر نمیتواند به حیات خود ادامه دهد(نوین، ۱۳۷۷: ۹۴).طبق ماده ۴۸۰ق.م، اگر عیبی بعد از انعقاد عقد اجاره و قبل از قبض منفعت در عین مستأجره ایجاد شود، موجب خیار برای مستأجر است. اما اگر در زمان اجاره و بعد از قبض،عیبی حادث شود تنها نسبت به بقیه مدت اجاره، خیار ثابت می شود. همان گونه که ملاحظه میشود عیب حادث بین انعقاد عقد اجاره و قبض، در حکم عیب سابق است و خیار را نسبت به کل عقد ایجاد می کند مشابه این حکم در ماده ۴۲۵ق.م در بحث بیع نیز مطرح می شود(ره پیک، ۱۳۸۷: ۹۸). بنابرین در مورد عیوبی که در اثنای اجاره عارض شده بیگمان فسخ به گذشته سرایت ندارد؛ زیرا منافع گذشته سالم بوده و موجبی برای انحلال عقد وجود ندارد ولی در جایی که عیب از ابتدا وجود داشته است، برخی معتقدند که فسخ از همان آغاز، اجاره را منحل می سازد؛ زیرا در اثر عقد تمام منافع به مستأجر تملیک می شود و تمام عوض ملک موجر خواهد شد و اکنون مستأجر می خواهد عقد را فسخ کند یعنی آنچه را که داده است، پس بگیرد و آنچه را تملک کرده به موجر رد کند. بنابرین، تمام اجارهبها به او رد می شود وتمام منفعت آینده به ملکیت موجر بر می گردد و به جای منافع گذشته که به وسیله مستأجر تلف شده است، باید بدل مال تلف شده یعنی اجرت المثل را بپردازد(کاتوزیان، ۱۳۸۳: ۴۳۷). همچنین در صورتی که در دوران زندگی زناشویی مرد دچار جنون شود و زن در حالی که صاحب اولاد نیز می باشد و اقدام به فسخ نکاح می نماید، اعمال حق فسخ، موجب می شود که عقد نکاح نسبت به آینده از بین برود و نمیتواند عقد را از ابتدا فسخ شده محسوب کرد چرا که در اینجا مسئله اولاد و زوجه، مطرح می باشد. در واقع خیار فسخ، نکاح را از لحظه اعلام اراده فاسخ، مبنی بر فسخ، منحل می کند و نسبت به گذشته تاثیر ندارد. بدین جهت فسخ نکاح، نسبت به اطفال لطمهای وارد نمی کند. زیرا در ابتدا نکاح به صورت صحیح و مشروع واقع شده است. بنابرین فسخ چنین نکاحی به نسب اطفالی که پیشتر به صورت مشروع و صحیح به وجود آمده اند لطمهای وارد نمی کند(شایگان، ۱۳۷۶: ۱۴۹).
به نظر میرسد اثر فسخ بر خلاف بطلان، نسبت به آینده است و چنانچه عقدی به موجب یکی از خیارات فسخ شود، نسبت به آینده از بین می رود و آثار قبلی آن به قوت خود باقی است. صرف نظر از اعتقاد برخی از حقوق دانان مبنی بر سرایت اثر فسخ در اثنایمدت اجاره به گذشته، باید گفت که با توجه به ماهیت عقد اجاره که منافع به تدریج حاصل می شود و ایجاد عیب درعین مستأجره، در منافعی که در آینده حاصل میشودتاثیر می گذارد ولذا مستأجر حق فسخ اجاره را نسبت به آینده دارد نه گذشته همین مسئله در عقد نکاح نیز مطرح است. چنانچه عقد نکاح به علت یکی از عیوب، فسخ شود اثر فسخ نسبت به آینده خواهد بود نه گذشته و عقدی را که به طور صحیح منعقد شده از ابتدا از بین نمیبرد چرا که در این صورت اثر بطلان را خواهد داشت. مثلاً گاهی اتفاق میافتد که فاصله بین عقد و شروع زندگی مشترک به لحاظ مسافرت یک طرف یا دلایل دیگری چند سال به طول میانجامد و بعد از شروع زندگی مشترک، زوج به عیوب زوجه پیمیبرد و اقدام به اعمال حق فسخ می نماید در این صورت باید گفت که اثر فسخ نسبت به آینده است و نکاح را از ابتدا از بین نمیبرد.
گفتار هفتم : قابلیت اسقاط حق فسخ