همچنین دیدگاهSCET یک روش جامع تر و کامل تر است که سه سطح فیزیولوژیکی، شناختی و معنوی درمان اختلالات روانی در انسان را در بر میگیرد. بنابرین به نظر میرسد رویکرد SCET میتواند سودمندتر و کاراتر از سایر دیدگاه های مطرح شده در روانشناسی و روان درمانی باشد (رجایی،۲۰۱۰).
پیشینه تحقیق
مطالعات داخلی
در پژوهشی که در زندان مشهد با سه روش گروه درمانی عقلانی عاطفی- وجودی، انسان گرایانه- معنوی، مذهبی صورت گرفت مشخص شد که هر سه روش گروه درمانی فوق به طور کلی عزت نفس زندانیان مرد مشهد مؤثر است( حسن آبادی، ۱۳۸۵؛ به نقل ازچوپانی صوری، ۱۳۸۸).
در تحقیقی تحت عنوان (( مقایسه اثربخشی دو روش یکپارچه توحیدی و شناخت درمانی در کاهش رفتار مجرمانه زندانیان قم)) که توسط( شریفی نیا، افروز و طباطبایی، ۱۳۸۶) صورت گرفت مشخص شد که درمان یکپارچه توحیدی در مهارجرم و قانون شکنی کارآمدتر از شناخت درمانی بوده است (چوپانی صوری، ۱۳۸۸).
رضایی (۱۳۸۷) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که بالا بردن نگرش دینی در جوانان زندان قم رفتارهای ناسازگارانه را کاهش میدهد (چوپانی صوری،۱۳۸۸).
در پژوهش خدایاری فرد و همکاران (۱۳۸۹)، با عنوان اثربخشی روان درمانی شناختی – رفتاری گروهی و فردی مبتنی بر آموزه های دینی بر ناسازگاری روانشناختی زندانیان در زندان رجایی شهر، نتایج نشان داد اگر چه هر دو رویکرد درمان همزمان و درمان فردی بر بهبود وضعیت سلامت روانشناختی و کاهش نشانگان روانشناختی زندانیان اثر دارد، اما اثربخشی درمان همزمان بیشتر از درمان فردی است. از عواملی که تاثیر بسزایی در موفقیت درمان شناختی رفتاری مبتنی بر آموزه های دینی دارد، همسویی اصول حاکم بر دیدگاه شناختی – رفتاری بک در رابطه با بهبود و سلامت روان با آموزه های دینی است.
در مطالعه با عنوان بررسی میزان اثربخشی آموزش مسئولیت پذیری به شیوه واقعیت درمانی بر بحران هویت دانش آموزان دختر متوسطه شیراز، نتایج نشان داد افراد گروه آزمایش میانگین بحران هویت آن ها پس از آموزش کاهش بافته است و این تفاوت بین گروه تحت آموزش و گروه کنترل معنادار است (بخشی، ۱۳۸۸)
در مطالعه کاکیا (۱۳۸۹) نتایج نشایج نشان داد استفاده از مشاوره گروهی با رویکرد واقعیت درمانی به طور معنی داری باعث کاهش بحران هویت در دانش آموزان می شود.
دهشیری (۱۳۸۴) در پژوهش خود بیان میکند که بین دین داری و بحران هویت و نیز بین پیشرفت تحصیلی و بحران هویت رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد.
ریسی (۱۳۷۶) ثثیر مشـاوره گروهی بر کاهش بحران هویت نوجوانان دختر مقطع متوسطه نواحی ۳ و۴ شهر اصفهان ا بررسی نمود و نتیجه گرفت که تأثیر مشاوره گروهی بر بحران هـویت نـوجوانان معنـا بوده و ان را کاهش داده.
در زمینه بحران هویت نیز ارشد خردگردی (۱۳۸۱) به عوامل اجتماعی مؤثر بر بحران هویت اشاره کردهاست و ضعف ارزشهای مذهبی را به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر بحران هویت مطرح کردهاست.
در پژوهش نریمانی و پوراسماعیلی (۱۳۹۳)، با عنوان پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس هوش معنوی در بین معتادان شهر اردبیل، نتایج نشان داد هوش معنوی با ناگویی خلق رابطه منفی معنی داری دارد. بر اساس یافته های این پزوهشی می توان از پرورش تواناییهای هوش معنیو به عنوان تسریع بخش تنظیم هیجانی و یک سپر دفاعی در برابر اعیتاد بهره جست و هم چنین می توان با پرورش چنین ویژگی هایی در رهایی افراد معتاد مدد رساند.
در مطالعه ای افراد معتاد به مواد مخدر از هوش معنوی و سلامت روانی پایین تری نسبت به گروه عادی برخوردار بودند( معلمی، رقیبی و درگی،۱۳۸۹).
در گزارشی هوش معنوی و هوش عاطفی بالا و همچنین هیجان پذیری مثبت سه مؤلفه ای بودند که سبب ارتباط اثر بخش تر افراد می شد (رضائیان،هادیزاده مقدم و نائیجی،۱۳۹۰).
نتایج نشان داده است کسانی که به علت ارتکاب جرایم جنسی در زندان به سر میبرند در سطح پایین ترین میزان میزان هوش هیجانی در مقایسه با دیگر گروه مجرمان قرار دارند نتایج دیگر حاکی از این بود که مجرمانی که مرتکب قتل عمد شده اند، از هوش هیجانی بالاتری نسبت به افرادی که مرتکب جرایم سرقت اموال یا سرقت مسلحانه شده اند برخوردارند(علی پور،۱۳۸۵).
افرادی که به علت ارتکاب جرم ورود به عنف و مواد مخدر در زندان به سر میبرند، دارای پایین ترین میزان هوش هیجانی نسبت به دیگر گروههای مجرم میباشند. نتایج دیگر این پژوهش حاکی از این بود که مجرمان با جرم رابطه نامشروع، هوش هیجانی بالاتری نسبت به افراد دارای جرایم دیگر دارند(رضوی، نظیری و قنبری،۱۳۹۰).
در پژوهش رجایی ، بیاضی و حبیبی پور (۱۳۷۸) که برروی ۴۴۰ دانشجو انجام شد بین باورهای اساسی دینی و بحران هویت رابطه منفی معنی داری به دست آمد. در حالی که در همین پژوهش رابطه بین باورهای اساسی دینی و سلامت روان معنادار و مثبت به دست آمد.
در زمینه بحران هویت ارشد خرگردی(۱۳۸۱) به عوامل اجتماعی مؤثر بر بحران هویت اشاره کردهاست و ضعف ارزشهای مذهبی را به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر بحران هویت مطرح کردهاست.
صادقی (۱۳۹۲) در پژوهش خود نشان داد درمان شناختی – هیجانی معنوی باعث کاهش معناداری در بحران هویت و ناامیدی معتادان در حال بهبود می شود.
مطالعات خارجی
کلین و همکاران (۲۰۰۶)؛ به نقل از صادقی (۱۳۹۲)، در بررسی خود بر اثرات مثبت دینداری و معنویت بر کاهش ابتلا به بحران هویت و مشکلات روانشناختی تأکید کردند.
درپژوهش گاز و همکاران (۲۰۱۲) به نقش انجام فعالیت های معنوی و مذهبی در میان بیماران مبتلا به سرطان اشاره کرده و نشان دادند که انجام اینگونه فعالیت ها باعث کاهش سطوح افسردگی و ناامیدی در بیماران سرطانی می شود.
کانگ و همکاران(۲۰۰۹) در پژوهشی به بررسی تاثیر آموزش معنادرمانی بر کاهش رنج و یافتن معنا در نوجوانان مبتلا به سرطان پرداختند و به این نتیخه رسیدند که معنادرمانی باعث کاهش رنج بیماران مبتلا به سرطان و یافتن معنایی مثبت در زندگی آنان می شود. همچنین در پژوهشی دیگر لیزاساند(۲۰۰۸) به بررسی چالش ها و مسائل بیماران مبتلا به سرطان پرداخت و با بهره گرفتن از مفاهیم فرانک(مسئولیت، آزادی و ارزش) نشان داد که آموزش این مسائل میتواند تسکین دهنده آلام و کاهش دهنده ی استرس باشد.
جارسما و همکاران(۲۰۰۷) نیز تاثیر معنادرمانی را در مورد بیماران سرطانی بررسی کردند و نتیجه گرفتند که معنادرمانی در سازگاری روانی بیماران سرطانی تاثیر مستقیمی دارد.