بالاکریشنان و همکاران (۲۰۱۴) اعتقاد دارند که کاهش ارزش وثیقه به معنای کاهش در ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها است (بالاکریشنان و همکاران، ۲۰۱۴٫ همچنین، استیگلیتز و ویس (۱۹۸۱) اعتقاد دارند که وجود دارایی های وثیقهای می تواند ظرفیتهای تأمین مالی شرکتها را در مواقعی که عدم تقارن اطلاعاتی بین قرضدهنده و قرضگیرنده کم است، افزایش دهد. در همین راستا، پژوهشهای پیشین نشان داده اند که در صورت کاهش ارزش وثیقه، شرکتها با کاهش ظرفیتهای تأمین مالی مواجه میشوند و از اینرو هزینه تأمین مالی آنها افزایش پیدا خواهد کرد (گان، ۲۰۰۷؛ و چانی و همکاران، ۲۰۱۲).
به نظر میرسد که اگر شرکتی دارای کیفیت گزارشگری پایینی باشد توانایی آن برای تأمین مالی و در نتیجه سرمایه گذاری، به تغییرات ایجاد شدهاش در دارایی های وثیقهای برمیگردد. این پیش بینی بر اساس دو فرض قرار دارد. اول، این که عدم تقارن اطلاعاتی محرک اصطکاک تأمین مالی است. دوم، کیفیت گزارشگری مالی عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش میدهد (ورچیا[۸۴]، ۲۰۰۱). برای ایجاد رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و اصطکاک تأمین مالی باید چگونگی تغییرات تأمین مالی را تابعی از عدم تقارن اطلاعاتی در نظر گرفت (بالاکریشنان و همکاران، ۲۰۱۴). در محدودهای که عدم تقارن اطلاعاتی وجود ندارد، میتوان مدل نئوکلاسیکها را بهکار گرفت و شرکتها توانایی تأمین مالی تمام فرصتهای سرمایه گذاری خود را دارند. در نتیجه، در صورت وجود چنین شرایطی ارزش وثیقه و تغییر در آن هیچگونه تأثیری بر تأمین مالی و به تبع آن سرمایه گذاری ندارد.
هنگامی که عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد تغییرات ارزش وثیقه بسیار مهم است، چرا که آنها ظرفیتهای تأمین مالی را تغییر می دهند (بالاکریشنان و همکاران، ۲۰۱۴). کاهش در ارزش وثیقه باعث افزایش مشکل عدم تقارن اطلاعاتی بین شرکت و تأمینکنندگان منابع مالی می شود. به طور خاص، این موضوع باعث افزایش هزینه اطلاعات مربوط به سرمایه شرکت می شود. بهعنوان نمونه، وثیقه کمتر به معنای امنیت کمتر برای اعتباردهنده است؛ در نتیجه اعتباردهنده در پاسخ به این موضوع نظارت خود را افزایش میدهد، نرخهای بهره را افزایش میدهد و یا این که میزان اعتبارات را کاهش میدهد (استیگلیز و ویس، ۱۹۸۱؛ و بنملچ و برگمن، ۲۰۰۹). بنابرین، شرکتها به تأمین مالی از طریق بدهی دسترسی کمتری دارند و ممکن است منبع دیگری، مانند حقوق صاحبان سهام، را جایگزین آن کنند اما در این مورد نیز عدم تقارن اطلاعاتی توانایی افزایش حقوق صاحبان سهام را کاهش میدهد و در نتیجه باعث افزایش هزینه تأمین مالی شرکت می شود (میرز و ماجولف، ۱۹۸۴).
فرض دوم این بود که کیفیت گزارشگری مالی، عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش میدهد؛ به طوری که با افزایش کیفیت گزارشگری مالی اصطکاک تأمین مالی کاهش پیدا می کند. مدلهای تئوریک افشا از این موضوع حمایت میکنند (ورچیا، ۲۰۰۱؛ و لمبرت و لئوز، ۲۰۰۷). افزونبر این، پژوهشهای تجربی اخیر نشان داده اند که کیفیت گزارشگری مالی باعث کاهش هزینه تأمین مالی از طریق بدهی (بهارات و همکاران[۸۵]، ۲۰۰۸؛ و ویتنبرگ-موئرمن[۸۶]، ۲۰۰۸) و هزینه سرمایه از طریق سهام (لانگ[۸۷] و لاندهلم[۸۸]، ۲۰۰۰؛ و لی[۸۹] و ماسولیس[۹۰]، ۲۰۰۹) می شود. همچنین، شواهد موجود در پژوهشهای اخیر حاکی از رابطه منفی بین کیفیت گزارشگری مالی و تحریف سرمایه گذاری هستند (بیدل و هیلاری[۹۱]، ۲۰۰۶؛ و بیدل و همکاران، ۲۰۰۹).
در مجموع، هنگامی که عدم تقارن اطلاعاتی کم است (از طریق افزایش کیفیت گزارشگری مالی)، اصطکاک تأمین مالی نیز کم خواهد بود و رفتار سرمایه گذاری شرکتها از مدل نئوکلاسیکها پیروی خواهد کرد که در آن تغییرات در ارزش وثیقه شرکتها اثر ناچیزی (در صورت وجود) بر سیاستها تأمین مالی و سرمایه گذاری آنها خواهد گذاشت. از سوی دیگر، با افزایش عدم تقارن اطلاعاتی (بهعنوان نمونه، هنگامی که کیفیت گزارشگری مالی پایین است) اصطکاک تأمین مالی نیز افزایش پیدا می کند و بنابرین تصمیمهای سرمایه گذاری و تأمین مالی حساسیت بیشتری به نوسانات در ارزش وثیقه نشان می دهند. در نتیجه، میتوان چنین فرض کرد که اثر تغییر در ارزش وثیقه بر تصمیمهای تأمین مالی و سرمایه گذاری برای شرکتهای با کیفیت گزارشگری پایین، قویتر خواهد بود.
از سوی دیگر، برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند که ارزش وثیقههای شرکت بر کیفیت گزارشگری مالی آنها تأثیرگذار است (بهعنوان نمونه، بالاکریشنان و همکاران، ۲۰۱۴). همانطور که پیشتر آمد، تغییر در ارزش وثیقه باعث تغییر در ظرفیتهای تأمین مالی می شود. این تغییر خود می تواند باعث تغییر شیوه های گزارشگری شود؛ البته در صورتی که مدیران از ارائه شفافتر اطلاعات، سود ببرند. دلیل این موضوع آن است که افشای بیشتر منجر به کاهش بالقوه در هزینه های تأمین مالی بالاتر مرتبط با عدم تقارن اطلاعاتی می شود (ورچیا، ۲۰۰۱). بنابرین، در صورتی که میزان ارزش وثیقه شرکتها تغییر کند، کیفیت گزارشگری آنها نیز تغییر پیدا خواهد کرد (بالاکریشنان و همکاران، ۲۰۱۴).
۲-۳- پیشینه پژوهش
۲-۳-۱- پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور
۲-۳-۱-۱- تأمین مالی و سرمایهگذای
مایرز (۱۹۸۹) ساختار مالی شرکتها را در بین هشت کشور صنعتی طی دوره زمانی ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ مورد بررسی و مقایسه قرار داد، که نتایج این بررسی به شرح زیر است:
-
- سود انباشته، مهمترین منبع تأمین مالی همه کشورها به ویژه در انگلستان، کانادا و آمریکا است. به طوری که در آمریکا و انگلستان بیش از ۷۵ درصد سرمایه گذاریها، از طریق سود انباشته تأمین مالی شده است.
-
- یک ارتباط معکوس بین استفاده از سود انباشته و اعتبارات بانکی وجود داشته است.