ارزش بازار
ارزش بازار عبارت است از قیمت فروش یک قلم دارایی در شرایط عادی تجاری. اگر اوراق بهادار شرکت در بورس اوراق بهادار معامله شود، معمولا قیمت معامله مؤید ارزش بازار آن سهم میباشد. اعتبار این ارزش منوط به تداوم بازاری دارد که این قیمت از آن استخراج شده است. باید توجه داشت که این ارزش با ارزش ذاتی سهام میتواند متفاوت باشد . غالبا، تفاوت بین ارزش جاری بازار و ارزش ذاتی – که می توان آن را ارزش واقعی یا ارزش تئوریک سهام دانست .مبنای تصمیمات خرید و فروش سهام است. در ضمن ارزش بازار سهام زمانی قابلیت اتکاء دارد که برآیند حجم مبنای از سهام باشد، تا بتوان آن را برای کل سهام شرکت و در نتیجه محاسبه ارزش آن استفاده نمود.
ارزش با فرض تداوم فعالیت شرکت
ارزش یک شرکت را می توان با فرض تداوم فعالیت آن، و به عنوان یک فعالیت اقتصادی به طور کل ارزیابی نمود. لذا کسی که با این دیدگاه به شرکت می نگرد در صدد بر نمی آید که ارزش شرکت را بر اساس مقادیر مندرج در ترازنامه مشخص کند، بلکه توا نایی شرکت را در مورد قابلیت ایجاد سود در آینده مورد توجه قرار م یدهد. بر اساس این روش به عوامل مؤثر بر ارزش شرکت مانند قدرت سودآوری، فرصت های رشد، ساختار سرمایه و میزان ریسک مالی شرکت توجه می شود که در چارچوب مدل های مختلفی ارزش شرکت را برآورد می نمایند .ارزش شرکت در این روش مساویست با مبلغ تنزیل شده جریانات نقدی آتی با بهره گرفتن از یک نرخ بازده مناسب.
مدلهای تعیین ارزش شرکت
مدلهای اقتصادی و مدلهای حسابداری
در مدلهای اقتصادی برای تعیین ارزش شرکت، فرض می شود که قیمت سهام به وسیله ی سرمایه گذاران با هوشی تعیین می شود که فقط به دو چیز توجه دارند: جریان نقد به دست آمده در طول یک فعالیت اقتصادی و ریسک دریافت های نقدی. در روش های اقتصادی اذعان می شود که اگر چه کسب و اندازه گیری درآمد یا سود ناشی از عملیات شرکت مهم است، با این وجود، به همان اندازه اهمیت دارد که بیان شود درآمد با حجمی از سرمایه ی به کار رفته برای کسب آن مرتبط است. از این رو روش های اقتصادی مذبور راه هایی (و تعاریف ) ویژه برای محاسبه سود اقتصادی و سرمایه ی اقتصادی یک شرکت دارند.استوارت در کتاب جستجو برای ارزش معتقد است، دو پاسخ (یا مدل) رقیب برای این پرسش وجود دارد که چه چیزی قیمت سهام را تعیین میکند: مدل حسابداری ارزش و مدل اقتصادی ارزش. در حالی که مدل های حسابداری بر صورت سود و زیان و ترازنامه تأکید میکنند، مدل های اقتصادی اساس خود را تنها بر صورت گردش وجوه نقد قرار میدهند. استوارت، مدل حسابداری ارزش را فاقد واقع بینی کافی دانسته و تأکید میکند آنچه ارزش شرکت را تعیین میکند، نه سود، بلکه جریان های نقدی است.
۱- مدل های عمومی
به طور کلی هرسهم دو نوع جریان نقدی ایجاد میکند. اول سود سهام که به طور منظم ( مثلاً سالانه) پرداخت میگردد و دوم قیمت فروش سهام در تاریخ واگذاری آن چنانچه سهم برای یک دوره ی طولانی نگهداری شود، ارزش فعلی قیمت آتی با توجه به افق زمانی کاهش مییابد و مقدار آن تقریباً برای مدت پنجاه سال یا صد سال صفر می شود)پاندی[۴۶]،۲۰۰۳). بنابرین، قمیت سهام در زمان صفر برابر با ارزش فعلی جریان سود سهام برای یک دوره ی نامحدود میباشد. بنابرین قیمت سهام طبق معادله ی زیر(۲-۱) محاسبه می شود:
(۲-۱)
به طوری که:
= (ارزش فعلی سرمایه گذاری سهام عادی)
Div= (سود سهام پرداختنی در زمان t ام)
مدل های مختلفی برای ارزش گذاری سهام با توجه به الگوی پرداخت سود سهام متفاوت وجوددارد. این سیاست که شرکتی تمام سود کسب شده را به عنوان سود سهام نقدی به سهاداران خویش پرداخت کند، در اکثر اوقات مطلوب به نظر نمی رسد. شرکت ها همواره فرصت های سرمایه گذاری مطلوبی دارند و یک مدیر کارامد باید از فرصت های ایجاد شده استفاده کند و از طریق ارزش شرکت راافزایش دهد. چناچه شرکتی سود سهام را در یک پروژه سرمایه گذاری نکند، ارزش فعلی خالص هر سهم این پروژه در تاریخ صفر برابر با « ارزش فعلی خالص[۴۷] ( هر سهم) و فرصت های رشد» خواهد بود از آنجا که با انجام سرمایه گذاری توسط شرکت، ارزش سهم پروژه مورد نظر به قیمت اصلی هر سهم شرکت اضافه می شود، قیمت هر سم پس از انجام سرمایه گذاری به این قرار خواهد بود:
(۲-۲)
در این فرمول:
NPV= ارزش فعلی خالص
GO= فرصت های رشد
معادله (۲-۲) نشان میدهد که قیمت یک سهم میتواند به دو عامل ارزش شرکت وارزش مازاد بستگی داشته باشد. به منظور افزایش ارزش، تحقق دو شرط زیر ضروری است:
۱- سودهای کسب شده باید به منظور سرمایه گذاری در پروژه های آتی انباشته شود.
۲- پروژه ها باید دارای ارزش فعلی خالص مثبت باشد.
۲- مدل ارزش گذاری MVA[48]
از مدل هایی که امروزه برای قیمت گذاری سهام کاربرد فراوانی پیدا کردهاست مدل قیمت گذاری ارزش افزوده بازار میباشد. این مدل می گوید که ارزش شرکت عبارت است از:
ارزش شرکت = سرمایه +
که EVA[49] عبارت است از ارزش افزوده اقتصادی(پورحیدری،اکبری،۱۳۸۹: ۶۷).
۳- مدل گوردن
گوردن[۵۰] با بهره گرفتن از روش سرمایه گذاری سود انباشته مدلی را برای ارزش گذاری سهام پیشنهاد کردهاست. او نیز از مکتب بازار ناقص پیروی می کرده و مدل وی بر اساس مفروضات زیر است:
۱- سودهای انباشته تنها منبع تأمین مالی شرکت ها هستند. (به همین علت گوردن، تقسیم سود و تصمیمات سرمایه گذاری را مانند مدل والتر فرض میکند). ۲- نرخ بازده سرمایه گذاری شرکت ثابت باقی می ماند. ۳- نرخ رشد شرکت تابعی از سود نگهداری شده و نرخ بازدهی آن است. این فرض وابسته به دو فرض اول است. ۴- هزینه ی سرمایه برای شرکت ثابت، ولی بزرگ تر از نرخ رشد است. ۵- شرکت دارای عمر نامحدود است. ۶- مالیات بر درآمد وجود ندارد.
گوردون ابتدا مدل زیر را برای ارزش گذاری سهام پیشنهاد، ولی بعدها آن را برای ریسک تجدید نظر کرد: که در آن:
(قیمت هر سهم در آغاز سال صفر)، E0 (سود هر سهم در پایان سال صفر)، b
(درصد سود نگهداری شده)، k (نرخ بازده مورد توقع سهامداران)،
r (نرخ بازده سرمایه گذاری) و br (نرخ رشد سود هر سهم و سود تقسیمی)،
در خصوص مدل گوردون باید گفت:
۱- وقتی نرخ بازده با نرخ تنزیل برابر باشد (r > k)، به مجرد این که نسبت سود پرداختی (D/E) کاهش یابد، قیمت هر سهم هم افزایش مییابد.
۲- وقتی نرخ بازده از نرخ تنزیل کمتر باشد (r = k)، قیمت هر سهم از تغییرات نسبت سود پرداختی متأثر نخواهد گردید.
۳- وقتی نرخ بازده از نرخ تنزیل کمترل باشد (r < k)، به محض افزایش نسبت سود پرداختی قیمت هر سهم کاهش مییابد. بنابر موارد فوق، مدل گوردون با منطقی دیگر عاملاً به کارگیری خط مشی هایی مشابه با مدل والتر را تجویز میکند:
۱- نسبت بهینه پرداخت سود سهام برای یک شرکت روبه رشد(r > k) صفر میباشد (D = 0).
۲- نسبت سود پرداختی برای یک شرکت معمولی تأثیری بر ارزش سهام ندارد .