برحسب نظریه لوتز[۲۳۷](۱۹۸۸؛ به نقل از لارسن و ریچاردز، ۱۹۹۱) ریشه هیجانات از ارزشهای عمیق احزاب (جمعیت ها) نشأت میگیرد که اغلب توافق ارتباطی بین گروه ها را منعکس می کند. تأکید (فشار) جامعه شناسان این است که این ارتباطات نوعاً ارتباطات قدرت هستند و هیجانات مستقیماً به تجربه قدرت یا بیاختیاری[۲۳۸] (بی قدرتی) وابسته هستند (کمپر[۲۳۹]، ۱۹۷۸).طبق این دیدگاه بیحوصلگی درمدرسه ممکن است کمتر بهعنوان یک حالت روان شناختی خودبخودی (خودمختار) درنظرگرفته شود، بلکه بیشترنشان دهنده ارزش یا حالتی است که دانش آموزان نسبت به تکالیف مدرسه یا قدرت مدرسه سازگار میشوند. تعریف دانش آموزان از بیحوصلگی از کارها و فعالیتهایی که معلمین یا مدرسه برای آن ها طراحی کرده است ناشی می شود، و برای آن ها فاقد معنا و هدف است (لارسن وریچاردز، ۱۹۹۱).
دریک مطالعه توسط لارسن وریچاردز (۱۹۹۱) بیحوصلگی در دوره ی متوسط مدرسه (دوره راهنمایی) تقصیرات مدرسه در برابر تقصیرات دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه۳۹۲ دانش آموزان کلاس پنجم تا نهم به طور تصادفی انتخاب شدند. دانش آموزان برای یک هفته تجربه خودشان از بیحوصلگی را توسط یک فرم خود سنجی گزارش میکردند. همچنین متغیرهای اجتماعی اقتصادی، قابلیت های مدرسه و پیشرفت تحصیلی نیز مورد بررسی قرارگرفتند. رفتارهای متناقض دانش آموزان توسط معلمین و والدین ارزیابی شدند. نتایج این مطالعه نشان دادکه اکثریت دانش آموزان بیحوصلگی را به عنوان هیچ برای انجام دادن نداشتن، یا وقتی نمیدانند چه کار کنند تعریف کرده بودند. که این تعریف با مدل کمبود تحریک همخوانی دارد. بیحوصلگی با انگیزه پایین وابسته بود و به طور معکوسی با کیفیت توجه (۱۲/۰-) و پرداختن توجه (۸/۰-) رابطه داشت. ارتباط معناداری با احساس عصبی بودن نداشت، اما به طور معناداری با احساس عدم شادی (۲۷/۰) وابسته بود.
نتایج این مطالعه بیان می کند که بیحوصلگی در نوجوانان بزرگتر یک پدیده پیچیدهای است که بروز آن با عوامل فردی و محیطی متعددی وابسته است . دو یافته مهم این پژوهش این است که اولاً بیحوصلگی منحصر به مدرسه نیست، بلکه در همه قلمروهای زندگی نوجوانان اتفاق می افتد. مثل فعالیتهایی که آن ها انتخاب (گوش دادن به موسیقی) میکنند. بر اساس گزارشهای دانش آموزان بیحوصلگی در خلال کارهای مدرسه بالا است (۳۲%). اما دامنه بیحوصلگی در خارج از مدرسه نیز نسبتاً قابل توجه است (۲۳%). تجربه بیحوصلگی آشکار است که یک بخش موجود[۲۴۰] (همه جا حاضر) تجربه نوجوانان است و نمیتواند منحصراًً یا به طور مقدماتی به مدرسه یا مقاومت به مدرسه نسبت داده شود.
دومین یافته مهم دیگر این است که همان نوجوانانی که بیحوصلگی را در مدرسه گزارش کردهبودند درخارج از مدرسه نیز میزان بالای بیحوصلگی را گزارش کردهبودند. همبستگی بین بیحوصلگی در مدرسه و خارج از مدرسه ۶۸% بود. این بدان معنی است که دانشآموزانی که در مدرسه بیحوصله هستند، افرادی نیستند که چیزهای هیجان انگیز زیادی دارند که در جاهای دیگر میتوانند انجام دهند. برعکس آن ها جوانانی هستند که بیحوصلگی را در موقعیتهای مختلفی گزارش میکنند این ارتباط قوی یک نکته جالب توجه دارد و آن اینکه دانش آموزان بیحوصلگی خود را درخارج از مدرسه در اصطلاحات و علل متفاوت به کار میبرند (لارسن وریچاردز، ۱۹۹۱). درخلال مدرسه بیشتر علت و توصیف از بیحوصلگی دوست نداشتن کلاس بود، که توسط نظریه اجبار- تلاش یا مقاومت بیان شده در حالی که خارج از مدرسه بیشترین فراوانی توصیف بیحوصلگی نداشتن چیزی برای انجام دادن بود که توسط مدل کمبود تحریک قابل توجیه است.
۲-۴ اندازه گیری وسنجش آمادگی برای بیحوصلگی :
به سنجش بیحوصلگی توجه نظامدار نسبتاً کمی شده است( وودانویچ ، ۲۰۰۳). فقدان یک تعریف قابل قبول باعث محدودیت دراندازهگیری بیحوصلگی شده و اندازه گیری این سازه با توجه به رویکردهای گوناگون، تاحدودی به ارزیابی زیر مجموعه های بیحوصلگی پرداختهاند. بیحوصلگی عموماً به وسیله مقیاسهای خودسنجی و تک موضوعی[۲۴۱] ارزیابی شده است (بایی لی، تاکرای، پریل و پرشن، ۱۹۷۶؛ به نقل از وودانویچ، ۲۰۰۳؛ لارس وریچاردز، ۱۹۹۱؛ شاو، کالدول، کلایبر، ۱۹۹۶) این قبیل سنجش اغلب فاقد سطوح مناسب اعتبار[۲۴۲] و روایی[۲۴۳] بودند (وودانویچ، ۲۰۰۳). مقیاس آمادگی برای بیحوصلگی (BPS ؛ فارمر وساندبرگ، ۱۹۸۶) تنها مقیاس کامل اندازه گیری این سازه به طور کامل است.
۲-۴-۱ مقیاس آمادگی بیحوصلگی (BPS)
مقیاس BPS (فارمر وساندبرگ، ۱۹۸۶) شامل ۲۸ سوال صحیح و غلط (از قبیل: اغلب خودم را می بینم که زمان از دستم می رود و کاری برای انجام دادن ندارم، تغییر و تنوع زیاد لازم است تا من احساس شادی کنم، من تحمل انتظار کشیدنم خوب است) است. نسخه نهایی این مقیاس روی ۲۳۲ دانشجوی لیسانس اجرا شد. فارمر وساندبرگ (۱۹۸۶) میزان همسانی درونی آن ۷۹/۰ گزارش کردند. شبیه این دیگر محققین میزان بالایی آن را بین ۷۲/۰ تا۷۷/۰ به دست آوردند ( احمد، ۱۹۹۰؛ بلانت[۲۴۴] وپیچیل[۲۴۵]، ۱۹۹۸؛ گانا[۲۴۶] واکرمی[۲۴۷]، ۱۹۹۸). بعلاوه ثبات زمانی[۲۴۸] این مقیاس از چندین مطالعه ارزیابی شده است. برای مثال امتیاز از طریق بازآزمایی مقیاس در فاصله زمانی ۱تا۳ هفته بین ۷۹/۰ تا۹۱/۰گزارش شده است (فارمر وساندبرگ، ۱۹۸۶؛ گانا واکرمی، ۱۹۹۸؛ مک گی بونسی[۲۴۹] وکارتر[۲۵۰]، ۱۹۸۸). برای فرم تجدید نظر شده طیف ۷ قسمتی این مقیاس ضریب آلفای کرونباخ درتعدادی مطالعه بین ۷۹/۰ تا۸۴/۰گزارش شده است (هاریس، ۲۰۰؛ کاس و وودانویچ، ۱۹۹۰؛ مک لود[۲۵۱] و وودانویچ، ۱۹۹۱؛ سب و وودانویچ، ۱۹۹۸؛ وودانویچ وکاس، ۱۹۹۰؛ وودانویچ، ورنر وگیلبراید[۲۵۲]، ۱۹۹۱؛ وات ودیویس[۲۵۳]، وات و وودانویچ، ۱۹۹۲؛ وینیک ودوناهیو[۲۵۴]، ۱۹۹۷؛ به نقل از وات، ۲۰۰۲)
۲-۵ پیشبینی کننده های بیحوصلگی :
بیشتر مطالعات مربوط به بیحوصلگی بر پیامدهای بیحوصلگی تمرکز کرده اند و کمتر به علل آن پرداختهاند. اما عوامل متعددی با بروز بیحوصلگی مرتبط است که به برخی از آن ها اشاره می شود.