با توجه به مقدمه مطروحه سعی می شود مخالفت ها و انتقاداتی که به نفوذ شرکت های چندملیتی به کشورها و علی الخصوص کشور های در حال توسعه، وارد میکنند را در دو مقوله به صورت مبسوط بررسی کنیم
بخش اول : تاثیرات نفوذ شرکت های چند ملیتی برکشورها
۱- آسیب های ناشی از حضور شرکت های چند ملیتی بر اقتصاد کشورها
۱-۱- تمایل به وجود آوردن انحصار
سرمایه گذاری مستقیم در یک بازار جهانی با بهره گرفتن از عوامل خارجی تولیدی و با فاصله طولانی از مرکز تصمیم گیری خود ،در یک جو زیاندهی عمل می کند. برای غلبه بر این زیاندهی ، شرکت مذبور باید مزیتی اساسی از چند نوع داشته باشد.در تعداد محدودی از موارد ،رقبای فعال در یک بازار الیگارشی با سرمایه گذاری مستقیم قصد کنترل بازارهای یکدیگر را می نمایند و شرکت انحصارگری که احساس میکند به زودی به عنوان یک انحصارگر از بازار به خارج رانده می شود اقدام به سرمایه گذاری مستقیم در یک کشور خارجی دیگر می کند[۱۰۲].
مزیت میتواند در چهارچوب تکنولوژی،مدیریت،دسترسی به بازارها،مقادیر حجیم سرمایه مورد نیاز برای ورود به صنعت و … به دست بیاید. اگر سرمایه گذار مستقیم بتواند بر رقیبی پیروز شود که شاید تنها رقیب در یک بازار ملی باشد آنگاه میتواند یک انحصار را ایجاد کند که برای اقتصاد پر هزینه باشد.ولی جنبههای انحصار گرایانه شرکت های چند ملیتی برای کشور میزبان پیچیده و خطرناک است.
به دلیل وضع انحصاری، شرکت های چند ملیتی غالبا کنترل صنایع کلیدی یا بخش هایی از اقتصاد کشور میزبان را در دست دارند.شرکت های قدیمی معمولا کنترل بخش های کشاورزی و معادن را در دست دارند در حالی که شرکتهای جدید چندملیتی کنترل صنایع تولید کننده محصولات کارخانه ای با کیفیت تکنولوژیک بالا مانند صنایع شیمیایی و الکترونیک را در دست دارند.در آفریقا شرکت های چندملیتی به لحاظ طبیعت انحصاری خود، مؤسسات بومی را در لفافه بهبود کارایی تولید در خود هضم میکنند[۱۰۳].
۱-۲- سیطره بر منابع طبیعی و مواد خام
مطالعات و بررسی ها در مورد مؤسسات چند ملیتی حاکی از آن است که فعالیت این شرکت ها برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی بر ۵ دسته ملاحظلات استراتژیک استوار است که یکی از آن ها جستجوی مواد خام است . جستجو کننده های مواد خام این مواد را از هر کجا که پیدا شود برای صادرات یا فرایندهای بعدی و فروش در کشور میزبان استخراج می کننند. مؤسسات فعال در زمینه نفت، معادن، زراعت و صنایع جنگلی در این مقوله جای می گیرند. این فعالیت از نیاز به مواد خام برای یک صنعت سرمایه ای در حال توسعه نشأت میگیرد که منابع داخلی نمی تواند به تنهایی نیازمندیهای یک تکنولوژی در حال توسعه سریع و با تقاضای رو به رشد را تامین نماید[۱۰۴].
۱-۳- حجم بالای فعالیت و قدرت شرکت های چند ملیتی
کشورهای در حال توسعه میزبان در معاملات خود با شرکت های چند ملیتی به دلایلی دچار زیان میشوند،از جمله در شرایطی که حجم عملیات و قدرت شرکت چند ملیتی بر کل اقتصاد کشور میزبان تفوق دارد. پس یک خصوصیت مهم این شرکت ها بزرگی آن ها است ،به همین دلیل قادرند فعالیت ها و عملیاتی در ابعاد جهانی داشته باشند . حجم فروش سالانه تعدادی از شرکت های چند ملیتی متجاوز از کل تولید ناخالص ملی کشورهای در حال توسعه ای است که در آن ها فعالیت میکنند.
برای مثال: در سال ۱۹۸۵ حجم فروش ناخالص دو شرکت از بزرگترین شرکت های چندملیتی (جنرال موتورز و اگزون) بیشتر از تولید ناخالص ملی کل پنج کشور در حال توسعه چین ،برزیل، هند، مکزیک و ایران بوده است.
چنین حجم عظیمی به شرکت های چندملیتی قدرت اقتصادی و بعضا سیاسی زیادی در برابر کشورهایی میدهد که در آن ها فعالیت دارند . این قدرت عمدتاً بواسطه وضعیت غالب چند انحصاری شرکت های مذبور در بازار تقویت می شود. به این معنا که آن ها در بازارهای تولیدی که در تصرف تعداد کمی فروشنده و خریدار است فعالیت میکنند. به گفته دکتر لوپز[۱۰۵] “شرکت های چندملیتی بواسطه حجم عملیات ،قدرت و تاثیرات اقتصادی خود میتوانند به طور بینالمللی یا غیر بینالمللی بر فرایند های اقتصادی- اجتماعی کشور میزبان اثر بگذارند. این امر گاهی شامل کنترل توزیع درآمد هم می شود و به طریقی صورت میگیرد که برای کشور میزبان کنترل آن ها میسر نیست.”[۱۰۶]
۱-۴- مشکلات تکنولوژیک