عوامل مربوط به شرایط زندگی در رضایتمندی زناشویی در تحقیق که در نشریه ماهنامه انجمن روانشناسی آمریکا انتشار یافت به این نکته اشاره شده است که رضایتمندی عمومی از زندگی با ازدواج کردن افزایش مییابد. در واقع این تحقیق نشان میدهد که آنهایی که ازدواج کردهاند و در آن موفق بوده اند، درزندگی خود بیشتر احساس رضامندی میکنند تا آن گروهی که ازدواج نکرده اند (ای،پی، ای، ۲۰۰۳).
تفاوتهای جنسیتی و رضایت زناشویی
از طریق درک تفاوتهای نهفته در جنیست مرد و زن است که میتوانیم به داد وستد عشق و محبت با یکدیگر بپردازیم و با پذیرش اختلافها یمان میتوانیم راه حلهای خلاقانه ای را کشف کنیم و باموفقیت به خواستههای خود دست یابیم و مهم تر اینکه یاد بگیریم بهتر عشق بورزیم و از کسانی که دوستشان داریم حمایت کنیم. هنگامی که مرد و زنی بتوانند به یکدیگر احترام بگذارند و تفاوتهای خودرا بپذیرند آنگاه عشق فرصت شکوفایی مییابد (گری،۱۹۵۱ ؛ ترجمه بلوچ، ۱۳۸۳ ).
بسیاری از اختلافها اگر به نحو سازنده ای با آن ها برخورد شود میتواند سرشار از جاذبه و زیبایی باشد. جاذبه و زیبایی روابط زن و مرد، ریشه در همین دوگانگی دارد (بک ترجمه قراچه داغی، ۱۳۷۸).
علیرغم تلاش طرفین در انتخاب همسری با تشابهات بیشتر ذاتی و اکتسابی، باز هم زن و مرد تفاوتهای بسیار چشم گیری با یکدیگر خواهند داشت بنابرین آنان باید یاد بگیرند که با این تفاوتها زندگی کنند و ثمره این زندگی یک ازدواج شاد و رضایت بخش باشد (نوابی نژاد، ۱۳۸۳).
جنبه متفاوت بودن از جنبههای دیگر ازدواج است معمولاً وقتی افراد با هم متفاوت باشند رابطه آن ها میتواند بسیار جالب تر باشد.مثلاً شاید یک شخص برون گرا بسیار جذاب باشد. در واقع یک انسان متفاوت دنیایی برای کشف کردن است.بنابرین تفاوتها میتواند ازدواج را جذاب کند به شرط اینکه زن و شوهر آمادگی تحمل و قبول چنین ازدواجی را داشته باشند بتوانند تفاوتها را بپذیرند و با تغییر زندگی کنند (رضوی، ۱۳۸۹).
عوامل مؤثر درافزایش کیفیت زندگی زناشویی
عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی زناشویی را می توان به سه گروه:
الف) عوامل فردی ب) عوامل سارتباطی ج) عوامل خارجی تقسیم کرد.
مشخصات فردی
مشخصات فردی به پیشینه خانوادگی، عوامل شخصی و تجربی ثابتی اشاره میکند که هر یک از همسران با خود به همراه می آورند. تاریخچه روان شناختی و شخصی هر فرد به احتمال رضایت و جدایی اثر میگذارد. به عبارت ساده الگوهای کارآمد نقشهای زناشویی، احتمال اینکه همسران بتوانند ازعهده پیچیدگیهای برنامه های زندگی روزمره برآیند را افزایش میدهد. هم چنین تاریخچه روان شناختی و حالات روانی کنونی فرد میتواند از توافق و همخوانی میان همسران کاسته یا آن را تسهیل کند. مثلا پریشانیهای شدید روانی هم بر فرد و هم بر ارتباطهای زناشویی وی اثرات بدی برجای میگذارد، از سوی دیگر افرادی که سلامت روانی دارند میتوانند زندگی سالمی را نیز تشکیل دهند (برنشتاین و برنشتاین[۶۰]، ۱۹۸۹ترجمه سهرابی، ۱۳۸۰).
گاتمن معتقد است آنهایی که زندگی زناشویی موفقی دارند لزوماً باهوش تر، غنی تر و یا به لحاظ روانی برتر از دیگران نیستند بلکه در زندگی خود به پویاییهایی دست یافته اند که اندیشههای منفی آن ها را درباره یکدیگر کنترل میکند. این ازدواجها از لحاظ عاطفی و احساسی هوشمندانه هستند.بیشترین تاثیر مربوط به متغییرهای شخصیتی و رابطه اش با مشکلات ارتباطی به دو عامل ناتوانی در تنظیم عواطف منفی و سبک دلبستگی نا ایمن مربوط است (هالفورد[۶۱]، ترجمه تبریزی، کاردانی و جعفری، ۱۳۸۴).
بالبی[۶۲] (۱۹۸۸)درخصوص دلبستگی مقتقد بود الگوهای سبکهای دلبستگی در طول زمان گرایش به ثبات دارند و علاوه بر این عمدتاً از طریق والدین به کودکان و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند (کرین[۶۳]، ترجمه خوینژاد و رجایی، ۱۳۸۴). تاکنون تحقیقات متعددی تداوم سبکهای دلبستگی تا بزرگسالی را تأکید کردهاند.
شیوه های فرزند پروری
فرزند پروری ضعیف میتواند ازطریق میانجیگری عوامل دیگرنظیر تعارض زناشویی بر کارکرد رابطه تاثیر بگذارد.اثرات فرزند پروری ضعیف ظاهراً به جنسیت، شدت سوء استفاده و بعد خاص کیفیت زناشویی بستگی پیدا میکند.به عنوان مثال کلی و کونلی [۶۴](۱۹۸۷)گزارش کردهاند ابعاد محیط اجتماعی اولیه همانند عدم ثبات روانی – اجتماعی و نزدیکی هیجانی پیشبینیهای قویتری برای کیفیت زناشویی زنان محسوب میشوند (به نقل از ابراهیمی، ۱۳۸۷).
جنسیت
هالفورد[۶۵] ضمن اشاره به تحقیقاتی بیان میدارد که بین نحوه برخورد زنان و مردان دررابطه، تفاوتهای مهمی وجود دارد برای مثال زنان نسبت به مردان احساس نارضایتی بیشتری درکمبودهای عاطفی دارند و هنگام صحبت درباره مسائل ارتباطی با هیجان بیشتری صحبت میکنند و تعارض بیشتری بین کار و وظایف خانوادگی احساس میکنند و برای طلاق پیشقدم میشوند(هالفورد ترجمه تبریزی، کاردانی و جعفری، ۱۳۸۴).
لاکسی[۶۶](۱۹۸۰) نیز گزارش کردهاست که زنان نارضایتی و ناکامی بیشتری رادر قبال رابطه گزارش میکنند و معتققدند که بیش از همسرانشان مورد سوء تفاهم واقع میشوند (به نقل از رضوی، ۱۳۸۹).
وضعیت اجتماعی – اقتصادی وشغلی
رضایت از سبک زندگی و وضعیت شغلی اقتصادی – اجتماعی میتواند به سطوح بالای رضایت زناشویی بینجامد احتمالا انتظارات و ادراکات مربوط به شرایط اقتصادی اجتماعی پیشبینی کننده قوی تر هستند تا شرایط اقتصادی واجتماعی (الیس، ۲۰۰۴ به نقل از رضوی، ۱۳۸۹) ).لارسون و همکارانشان دریافتند که استرس ناشی از عدم امنیت شغلی رابطه ای منفی با تعدادی از کارکردهای زناشویی برخوردار است و اضطراب مرتبط با کار به زندگی خانوادگی سرایت پیدا میکند (نقل از رضوی، ۱۳۸۹).
سلامتی
بررسی تحقیقات مختلف نشان میدهد که کیفیت پایین زندگی زناشویی، آشفتگی زناشویی و طلاق با افزایش روان شناختی و کاهش سلامتی کلی همبستگی دارد و تاثیرات بسیار مخربی بر بهزیستی کلی ایجاد میکند (هاو کنیزوبوث [۶۷]۲۰۰۵, به نقل از رضوی، ۱۳۸۹).
عوامل ارتباطی
مدت ازدواج: این یافته که کیفیت زناشویی با گذشت زمان کاهش مییابد یافته ای متدوال محسوب می شود. گرچه برخی تحقیقات موید آن است که کیفیت زناشویی در وهله اول به سرعت کاهش و سپس افزایش مییابد (الیس ۲۰۰۴ به نقل از رضوی، ۱۳۸۹).
روابط قبل از ازدواج: روابط قبل از ازدواج با فردی به جز همسر فعلی از رابطه ای منفی با رضایت و ثبات زناشویی برخوردار است. روابط قبل از ازدواج با همسر نیز رابطه ای منفی با کیفیت زناشویی دارد (الیس، ۲۰۰۴ به نقل از رضوی، ۱۳۸۹).