گستردگی وتنوع وپیچیدگی مفهوم مدیریت شهری ،چنان است که به هیچ وجه نمی توان شهرداری را معاذل مدیذیت شهری دانست، شهرداری مسوول مدیریت شهراست .مدیریت شهری مترادف با همه بازیگران عرصه شهر است .ونقش شهرداری به عنوان هسته مرکزی مدیریت شهر ،هدایت،نظارت ،راهبری وجلب مشارکت سایر بازیگران است.(کیانی ۱۰۷:۱۳۸۷)
۲-۲-۳-برنامه ریزی:
برنامه ریزی فرایند تصمیم گیری است که هدف آن ترکیب بهینه فعالیت ها در ناحیه ای مشخص است که با نوجه به به اهداف تعیین شده نظام و فشار های ناشی از منابع موجود واستفاده از سیاست بوسیله آن هماهنگ می شود (زیاری ۱۸:۱۳۷۸)
_پیترهال،در کتاب خود به نام ((برنامه ریزی شهری ومنظقه ای ))می نویسد :تعریف واژه ی برنامه ریزی بسیار مبهم ودشوار است .برنامه ریزان چنین می اندیشند که می دانند برنامه ریزی چه معنایی دارد :به کاری می گویند که انجام می دهند . مشکل این است که انان فعالیت های گوناگون راانجام می دهند وبنابراین ، منظور انها از بکار گیری این واژه نیز متفاوت است .به نظر می رسد که همه انسانها همه چیز باشد بنابراین ،در مرحله اول موضوع مورد بحث باید تعریف شود.(سیف الدینی۳۰:۱۳۸۱)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۲-۴-برنامه ریزی شهری:
برنامه ریزی شهری عبارت است از تأمین رفاه شهر نشینان از طریق ایجاد محیطی بهتر ، مساعد تروسالمتر
_برنامه ریزی شهری با اینده نگری خاصی که در جهت توسعه اینده شهر دارد بایستی با بهرگیری از امار و اطلاعات ودر دست داشتن نبضهای اجتماعی ،اقتصادی وفیزیکی شهر به تجزیه وتحلیل مسایل شهر پرداخته وبا بهره گیری از امکانات ویا به حداقل رسانیدن ویاکاهش محدودیت ها با ارائه طرحی جامع ،دقیق وگویا با در بر داشتن کلیه امکانات رفاهی به پیشناهادات لازم بپردازد (شیعه۱۰۳:۱۳۶۹)
۲-۲-۵-شهرداری:
سازمانی است که در یک مرکز جمعیتی دارای خصوصیت شهری به منظور اداره امورمحل ودادن خدمات عمومی مورد نیاز یک شهر تشکیل می گردد.
در تعریفی دیگر بر اساس ماده پنج قانون محاسبات عمومی کشوربه شرح ذیل ارائه گردیده است:شهرداری سازمانی عمومی وغیر دولتی است که دارای استقلال وشخصیت حقوقی بوده وتحت نظر شورای شهر که منتخب مردم است ونظارت دولت از طریق وزارت کشور برای وظایفی که در قانون شهرداری آمده است تاسیس شده است (حسینی ۶۹:۱۳۸۹)
۲-۲-۶-شورای اسلامی:
اصل یک صدم قانون اساسی مقرر می دارد که«برای پیشبرد سریح برنامه های اجتماعی ،اقتصادی،عمرانی،بهداشتی،فرهنگی ،آموزشی وسایر امور رفاهی از طریق همکاری مردم با توجه به مقتضیات محلی ،اداره ی امور هر روستا،بخش،شهر،شهرستان واستان صورت می گیرد که اعضای ان را مردم همان محل انتخاب می کنند(قربانی ۱۳۷۰)
۲-۲-۷- مشارکت:
واژه مشارکت (participation)از حیث لغوی به معنای در گیری وتجمع برای منظوری خاص می باشد در مورد معنای اصطلاحی آن بحث های فراوانی شده است ولی در مجموع می توان جوهره اصلی آن را درگیری ،فعالیت و تاثیر پذیری دانست
_برخی از صاحب نطران مدیریت با پذیرش این جوهره چنین تعریفی ازمشارکت ارائه کرده اند:
مشارکت درگیری ذهنی وعاطفی اشخاص در موقیعت های گروهی است که انان را بر می انگیزد تا برای دست یابی به هدف های گروهی یکدیگر را یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند (طوسی۵۴:۱۳۷۰)در این تعریف سه جزء مهم وجود دارد :در گیر شدن ،یاری دادن ومسئولیت در عمیق تر .این تعریف مستلزم مرور اجمالی بر این سه جزء است:
الف : درگیری دهنی و عاطفی : در ابتدا و پیش از هر چیز مشارکت به معنی درگیری ذهنی و عاطفی است و تنها به کوشش های بدنی محدود نمی شود. در مشارکت خود شخص درگیر است و تنها مهارت و توانایی های وی یا امکانات فراهم شده توسط او درگیر نیست. این درگیری روانشناسی است و نه جسمانی. انسانی که مشارکت می کند خود -درگیر است و نه کار -درگیر.
ب : انگیزش برای یاری دادن: شخص در مشارکت این فرصت را می یابد که از قابلیت ها، ابتکارات و آفرینندگی خود برای دستیابی به هدف های گروهی استفاده نماید. از این رو مشارکت با موافقت فرق دارد. در موافقت، موافقت کننده یاری ویژه ای نمی کند، بلکه تنها آنچه را که پیش رویش می گذارند، تصویب می کند. در واقع در موافقت نقش اصلی را تصمیم گیرنده بازی می کند که می کوشد تا با بهره گرفتن از توانایی های خویش جمع را به موافقت وادارد، اما مشارکت چیزی بیش از گرفتن موافقت از یک جمع برای تصمیم از پیش گرفته شده است. مشارکت یک داد و ستد اجتماعی دو سویه میان مردم است و نه روش قبولاندن اندیشه های مسئولان بالا دست. در واقع در مشارکت نقش اصلی با مشارکت کننده است که می کوشد تا توانایی های خویش را آشکار سازد.
ج : پذیرش مسئولیت: مشارکت اشخاص را بر می انگیزد تا در کوشش های گروه خود مسئولیت بپذیرند. در واقع مشارکت هنگامی تحقق می یابد که بی تفاوتی و بی مسئولیتی جای خود را به احساس وابستگی هم سرنوشتی و مسئولیت بدهد. (علوی تبار، ۱۳۷۹، صفحه ۲۴).
۲- مشارکت به معنی درگیر شدن بسیار نزدیک مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مؤثر بر زندگی آنان است. میزان مشارکت افراد در جامعه مردم سالار (محور) بر اساس خواست خود آنان و با معیار شایسته سالاری تعیین می شود. (ذکایی، ۱۳۷۹، صفحه ۹).
۳- بطور خلاصه مشارکت مردم عبارتست از فرایند و حق اساسی که در طی آن مردم بطور عاقلانه و با آگاهی اراده و رغبت در زمینه امری خاص با قبول گوشه ای از مسئولیت آن بطور گروهی سعی در ارضای نیازهای روحی و روانی فردی و گروهی خود و همیاری جهت رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده بر اساس نیازهای واقعی اولویت بندی شده بادر نظر گرفتن امکانات و محدودیتها جهت یافتن هویت فردی و جمعی در جامعه می باشدو حال اگر محدوده مشارکت را شهر در نظر گرفته و نوعی از برنامه ریزی فرایندنگر با چارچوبی مشارکتی را مد نظر قرار دهیم و عواملی چون عدالت اجتماعی، قانون، توسعه پایدار و …. را در آن دخیل کنیم و برنامه ریزی شهری و شهرسازی مشارکتی را خواهیم داشت. (فنی، صادقی، ۱۳۸۸، صفحه ۶۱)
۴- برخی صاحبنظران مشارکت را به معنای شرکت فعالانه افراد در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بطور کلی تمامی ابعاد حیات دانسته اند و تمامی ابعاد حیات را عرصه مشارکت دانسته اند. (ساروخانی، ۵۲۱)
۲-۲- ۸- مشارکت شهروندان:
تعریفی که در اینجا از مشارکت شهروندان می توان بیان کرد، مشارکت شهروندان در ایجاد، اصلاح و اداره محله ومحیط مسکونی را در بر می گیرد. بدین ترتیب، مشارکت آن دسته از فعالیتهای مشارکتی شهروندان را شامل می شود که در سطح محلی انجام گرفته و جلوه ها یا آثار کالبدی دارد. (سعیدی رضوانی، ۱۳۸۴، صفحه ۵۶).
تجربه نشان داده است که مشارکت مردمی در اداره امور شهری باعث بهبود کارایی، تخصیص هزینه به سوی اولویت های اجتماعی و پروژه های زیر بنایی می شود. مشارکت مردمی که نوعی تمرکز گرایی در اداره امور است باعث افزایش توسعه انسانی، تعامل، برابری و تحقق عدالت اجتماعی- سیاسی می گردد. (حکمت نیا و موسوی، ۱۳۸۵، صفحه ۱۳۴).
۲-۳- تئوری های مربوط به اصول و مبانی مشارکت شهروندان:
۲-۳-۱- مدیریت شهری:
مدیریت، روش دستیابی به اهدافی است که برای یک سازمان در نظر گرفته می شود و وظایفی است که بر عهد ه مدیر گذاشته می شود . مدیریت به معنای برنامه ریزی، سازماندهی، نظارت و ایجاد انگیزش است . چنانچه شهر به مثابه یک سازمان قلمداد گردد، لازم است که در رأس آن و به منظور اداره امور شهر، از فنی استفاده گردد که مدیریت شهری نام دارد. مدیریت شهری باید برای شهر، برنامه ریزی هایی را به انجام برساند، فعالیت های شهری را سازمان دهد و بر فعالیت های انجام شده نظارت کند و حتی برای انجام بهینه امور، انگیز ه ایجاد نماید. )سعیدنیا ۱۳۷۹)
می توان در ارتقای شرایط کار و زندگی جمعیت ساکن در قالب اقشار و گررو ه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و حفاظت از حقوق شهروندان، تشویق به توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار و حفاظت از محیط کالبدی دانست(همان(. مدیریت شهری باید ضمن دارا بودن برنامه برای وضع موجود شهر و فایق آمدن بر مشکلات آن، برنامه های آینده شهر را تدوین کرده و بر اساس آنها به ترسیم آینده ایده آلی که بر مبنای واقعیت ها و شرایط زمان و مکان قرار دارد، بپردازد. در این گذر باید به این نکته تأکید کرد که شهرنشینی و مدیریت شهری باید با رشد معیارها و رفاه اجتماعی توأم باشد و با ایجاد تسهیلات اجتماعی برای تمام اقشار جامعه شهری، فرصت های مناسب را به حداکثر رساند و محیط شهری را در جهت عرصه ها و ارزش های فرهنگی و انسانی ارتقا بخشد.
۲-۳-۲-مشارکت در امور شهری:
همانقدر که بر تأثیر مشارکت در توسعه و توزیع مجدد منافع آن اتفاق نظر وجود دارد، در تعریف و توصیف و واژه پردازی در خصوص آن وحدت نظر کمتری به چشم می خورد. یکی از بارزترین مشکلات مشارکت، وسعت دامنه عباراتی است که در این زمینه ارائه می شود . برخی از این عبارات، مشارکت با روش های فرضاً خنثی یا اصطلاحاتی غیرواقعی را توضیح می دهند؛ به طوری که مشارکت معنی خود را از دست می دهد . در توضیحات دیگر، اصطلاحات مبهم تری همچون ،خودیاری، خوداتکایی، دخالت جمعی، تعاون، عدم تمرکز، خودمختاری محلی، بر کلی گویی ها افزوده می شود(اوکلی و مارسدن، ۱۳۷۰) یکی از کاملترین تعاریف مشارکت توسط آبهوف و کوهن بیان شده است. اهمیت این تعریف به گونه ای است که از آن به عنوان یک تعریف استاندارد نام می برند و امروزه در غالب منابع به آن استناد می کنند. آبهوف و کوهن بیش از هر چیز به مشارکت یعنی شرکت افراد در تصمیم گیری، اجرا، ارزشیابی و دخالت مردم در فرایند تصمیم گیری تأکید دارند.(منظمی تبار، ۱۳۸۵) باید پذیرفت مشارکت، پدیده ای انسانی و چندعاملی و تابعی است از به حساب آمدن )قدرت برنامه ریزی و تصمیم گیری (، مفید بودن(قابلیت رؤیت نتیجه(، بهره مند شدن )قابلیت استفاده از نتیجه(، مداخله در اجرا )توان اجرا(، قدرت نظارت )ارزیابی نتایج، پاداش و تنبیه، بازبینی برنامه ها و برنامه ریزی مجدد(. از سوی دیگر مشارکت نیازمند ساختاری قانونمند، محکم و اجرایی است. همچنین، مرزهای گسترده و کوچک
مشارکت، افراد را از آن باز خواهد داشت. حد بهینه مشارکت باید شناسایی شده و تمام چارچوب ها، اختیارات و ابزارهای لازم، در آن منظور شود . برای میزان مداخله و سطح مشارکت افراد، شری آرنشتاین نردبانی هشت پله ای طراحی و تعریف کرده است که نمونه ای از آن در شکل ذیل نمایان است )منصوریان، ۱۳۸۸)
شکل ۲-۱-میزان مداخله و سطح مشارکت افراد(منصوریان، ۱۳۸۸)
۲-۴- پیش نیازهای مشارکت:
باتوجه به تعریفی که ازمشارکت آمده می توان به روشنی دریافت که تحقق مشارکت مستلزم فراهم آوردن برخی پیش نیازهاست. برخی از این پیش نیازها در وجود شرکت کنندگان و برخی دیگر در محیط پیرامون جای دارند. این پیش نیازها تحقق و کارسازی مشارکت را تعیین کرده و سطح آن را مشخص می سازند. عمده ترین این پیش نیازها (برخی از آنها برآمده از تعریف مشارکت) به شرح زیر هستند :
الف : پیش از آن که اقدام ضرورت پیدا کند باید زمان مشارکت فراهم باشد. مشارکت به سختی ممکن است در زمان اضطرار وفوریت به نحوی مناسب و برازنده تحقق یابد. زمینه های مشارکت باید قبل از اقدام به آن فراهم شده باشد.
ب : فواید احتمالی مشارکت باید بر هزینه های آن فزونی داشته باشد.
پ : مشارکت در زمینه ای معنا دارد که فرد انتخاب و آزادی اختیار داشته باشد.
ت : موضوع مشارکت باید مربوط و مورد علاقه افراد باشد، در غیر اینصورت آنان به مشارکت تنها چون سرگرمی نگاه خواهند کرد و یا از سر اضطرار به مشارکت اقدام می کنند. به هر حال پایداری مشارکت با علاقه فرد پیوند دارد.
ث : شرکت کنندگان باید توانا باشند تا با یکدیگر ارتباط متقابل برقرار کنند. زبان یکدیگر را بفهمند تا بتوانند به داد و ستد اندیشه بپردازند.
ج : هیچ یک از دو سوی مشارکت نباید احساس کند که مشارکت جایگاه و موقعیت او را تهدید خواهد کرد. مشارکت در مدیریت و تصمیم گیری مستلزم وجود مدیریت ” مشارکت جو” است. در غیر اینصورت مشارکت به معنای درگیری با مدیریت خواهد بود.
۲-۵- سیر تحول مشارکت :
مشارکت در مسیر تحول خود، مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته که بطور خلاصه به آن اشاره می شود:
۱-مشارکت ابتدایی و رسمی، که بیشتر به گفت و گو با مردم تعبیر شده است این شیوه عمدتاً در نهادهای مذهبی رواج دارد.
۲- مشارکت رفتارگرایه و شرطی، که نوعی بسیج اجتماعی است. بعبارت دیگر در این مرحله مردم به مشارکت فراخوانده می شوند اما اینکه در واقعیت تا چه حد به نظرات مردم توجه شود بستگی به حاکمان و سازمان دهندگان مشارکت بر می گردد.
۳- مشارکت ادغام گرا، که بر ادغام و یکپارچگی اجتماعی، ادغام فرهنگی یا اجتماعی کردن مبتنی است که در آن نوعی هم سویی بوجود می آید که تداوم مشارکت را تقویت می نماید.
۴- مشارکت بعنوان فرایند اجتماعی، عام، جامع و چند جانبه ای که با همه گروه های مردم ارتباط دارد. این مشارکت، پیشرفته ترین مفهوم و نوع مشارکت است و فرایند عام نامیده می شود که جزء مهمی از طرح سیاسی ملی است یعنی در واقع فرایندی جامع است که مردم در هر مرحله از توسعه شرکت دارند.
۵- مشارکت فرایندی چند بعدی، که مشروعیت آن تنها به دولت وابسته نیست بلکه خود مختاری اجتماعی، انجمن ها، نهادها، تشکل ها، اتحادیه ها و مردم آن را تعیین می کنند، می باشد. بعبارت دیگر تنها عامل موفقیت مشارکت پذیرش دولتی نیست بلکه مردم نیز نقش اساسی دارند.