فرایند جرم، برخلاف عامل که به عنوان یک عنصر عینی در ارتکاب جرم مداخله میکند، حرکت و طی طریق به سوی جرم را معین میکند؛ در این فرایند، هدف توصیف مراحلی است که بر اساس آن ها، این حرکت جریان پیدا میکند. طرز مطالعه، ذهنی و مبتنی بر تجربه و زندگی مجرم است. در عمل، فرایند جرم زایی، وضعیت را به طور ذهنی به شخصیتی که در آن درگیر است مرتبط میسازد و مفهوم زمان را در تحول فرد به سوی جرم وارد میکند[۱۴]. بدین سان، فرایند جنایی، فرآیندی است که به موجب آن و در نتیجه روابط، تعامل و کنش های متقابل میان عوامل مختلف، گذر از اندیشه به فعل مجرمانه و در نتیجه طی طریق به سمت ارتکاب عمل مجرمانه پس از پشت سر گذاشتن مراحل مختلف تحقق مییابد. «بزه دیده» به عنوان یکی از عوامل پیش جنایی میتواند نقش مهمی در فرایند جنایی بازی کند، چرا که او علاوه بر تسریع فرایند گذر از اندیشه به فعل مجرمانه از طریق تحریک، ترغیب، اغوا، … بزه کار بالقوه، ممکن است به خاطر خصوصیات آسیب شناختی، فرصت و مناسبت ارتکاب عمل را بر عنوان آماج هایی مناسب برای بزه کاران بالقوه فراهم نماید.
۲-۶-۲ بزه دیده به عنوان رکن اساسی وضعیت پیش جنایی
وضعیت پیش جنایی؛ مجموعه اوضاع و احوال خارج از شخصیت بزه کار است که بر عمل مجرمانه مقدم هستند و سبب تدارک عمل مجرمانه میشوند و به قسمتی که توسط شخص محسوس هستند اطلاق میشوند[۱۵].
در هر وضعیت پیش جنایی باید دو عنصر اساسی را تشخیص داد: واقعه ای (یا یک رشته از وقایع) که شکل گیری نقشه و طرح جنایی را در ذهن بزه کار موجب شده است و اوضاع و احوالی که تدارک و اجرای جرم را در بر گرفته است. نخستین عنصر، شامل بروز یک واقعه یا یک رشته وقایعی است که نقشه جنایی را ناگهان در ذهن بزه کار آینده پدیدار میسازد، به عنوان مثال؛ بی وفایی شریک زندگی که منشأ قتل عشقی است. عنصر ثانوی برای وضعیت ما قبل جنایی در «وقایعی» استقرار دارد که کم و بیش برای بزه کار آینده مطلوب هستند و او را در وضعیتی قرار میدهند تا نقشه جنایی خود را تحقق بخشد. تأثیر این اوضاع و احوال در «فعلیت یافتن» عمل مجرمانه قاطع است. بدون آن ها، نقشه جنایی، بی تردید «نقشه» باقی خواهد ماند.
در میان عواملی که به عنوان وضعیت پیش جنایی، زمینه ساز تحقق جرم هستند، مطالعه قربانی جرم و روابط او با مجرم و تأثیر عملکرد وی در تحقق پدیده مجرمانه از مهم ترین موضوعاتی است که افق تازه ای را در تحقیقات جرم شناسی و قلمرو آن گشوده است. بدین ترتیب زمینه ایجاد شاخه ای در جرم شناسی به نام «بزه دیده شناسی» فراهم شده است. در این رویکرد که عده ای از آن به بزه دیده شناسی «کلاسیک» یا «نخست» یاد میکنند[۱۶]، جهت گیری عملی یا به عبارت بهتر جرم شناسانه به بزه دیده وجود دارد. بنابرین به شخصیت، صفات زیستی روانی، خصوصیات اجتماعی و فرهنگی بزه دیده و روابط او با بزه کار و در نهایت نقش و سهم او در تکوین جرم توجه می شود.
اگر جرم شناسان پدیده مجرمانه را معلول عوامل زیستی، روانی و اجتماعی دانسته و از آن به «پدیده زیستی روانی و اجتماعی» تعبیر میکنند[۱۷] و اگر خطر بزه کاری آن دسته از بزه کارانی که دارای حالت خطرناک بوده، استعداد و ظرفیت جنایی آنان زیاد و قابلیت انطباق اجتماعی آنان رضایت بخش نیست را بیش از سایرین می دانند. بزه دیدگی نیز اغلب معلول عوامل مختلفی چون ضعف جسمی، عدم تعادل روحی و روانی، فقدان موقعیت اجتماعی و عدم مراقبت محیطی بوده و میزان «بزه دیدگی» برخی از افراد به لحاظ ویژگی های خاصی که دارند بیش از سایرین است. بنابرین می توان این گروه از بزه دیدگان را بزه دیدگان مستعد و بالقوه آسیب پذیر معرفی کرد[۱۸]. به همین جهت زلیگ، یک قربانی کاملاً مناسب را به علت ویژگی های مستعدی که دارد، از مهم ترین وضعیت های پیش جنایی دانسته است[۱۹].
بی تردید، بزه دیده به عنوان رکن اساسی وضعیت ماقبل جنایی میتواند نقش مهمی در به جریان انداختن و طی طریق فرایند جنایی ایفا نماید و وجود افرادی آسیب پذیرتر از سایرین که کم و بیش برای بزه کاران بالقوه مطلوب بوده و آماج و اهداف مناسبی برای آن ها محسوب میشوند، میتواند چه در مرحله شکل گیری «نقشه جنایی» و یا «اندیشه مجرمانه» و چه در مرحله عملی کردن آن، موجب تسریع حرکت فرایند جنایی گردد.
۷-۲ عومل مؤثر بر بزه دیده گی زنان: افراد بالقوه آسیب پذیر؛ انتخاب اول بزه کاران
جرمی بنتام معتقد است فردی که تصمیم به ارتکاب جرم میگیرد، در عمل همچون یک اقتصاددان «با سبک و سنگین» کردن مزایا و معایب یا منافع و رنج هایی که ممکن است از جرم نصیبش شود، رفتار میکند. او قاضی منافع خود است. انسان بزه کار، انسانی آزاد، باهوش و با تحمل است که به طور واقعی دست به محاسبه دقیق می زند (اصل حسابگری جزایی)[۲۰].
بکر نیز که با مطرح کردن «تئوری اقتصادی جرم» طرف دار اصل سودمندی و محاسبه جزایی بنتام است، مجرم را یک انسان عادی و منطقی تلقی میکند و معتقد است که جرم به دنبال یک فرایند «تعقل» و «تصمیم گیری» به وقوع می پیوندد[۲۱]. موریس کوسن نیز که در توصیف عمل مجرمانه به پنج مرحله معتقد است، در مرحله چهارم از عامل عقلانی بودن تصمیمات مجرم در ارتکاب یا ترک عمل مجرمانه نام میبرد. بدین سان بر اساس تئوری های فوق می توان گفت که، بزه کار بالقوه مانند هر انسان دیگری، موجودی عقلانی است که با انگیزه جستجوی فایده از آن چه که برای او سودمند است و با برقراری موازنه میان منافع و مضار عمل مجرمانه ای که در نظر دارد، مرتکب جرم می شود. از طرف دیگر، یکی از مسائل مهم بزه دیده شناسی، چگونگی انتخاب بزه کاران میباشد. سئوال این است که آیا قربانیان جرائم به صورت تصادفی و اتفاقی هدف اعمال مجرمان واقع میشوند یا این که بر اساس گزینش و انتخاب قبلی، قربانی واقع میشوند. به عبارت دیگر آیا میزان آسیب پذیری و احتمال بزه دیدگی افراد جامعه برابر است؟ بدیهی است که اگر انتخابی در کار نباشد، احتمال خطر بزه دیدگی کلیه افراد جامعه و امکان قربانی شدن آنان، یکسان خواهد بود.
بزه دیده شناسان معاصر، چنین طرز تفکری را معقول ندانسته، دلایلی را بر وجود مرحله انتخاب و گزینش در فرایند جنایی، ذکر میکنند. بر اساس اعتقاد بزه دیده شناسان، در اکثر موارد، قربانیان جرایم با دقت و احتیاط توسط مجرمان شناسایی و انتخاب میشوند[۲۲] بزه دیدگی و یا پدیده مجرمانه احتمال بیش تری دارد که واقع شود و در واقع زمانی امکان پذیر است که سه عامل در زمان و مکان واحد با هم جمع شوند. این سه عامل عبارتند از:
الف) حضور مرتکبین با انگیزه (مجرم برانگیخته شده)
ب) وجود آماج یا اهداف مناسب مانند یک قربانی مناسب
ج) نبود محافظین قادر (فقدان مانع) (رابینسون[۲۳]، ۱۹۹۵؛ فارل و فیلیپس[۲۴]،۱۹۹۵).