تعارضات محرکی برای ایجاد در روابط و ابراز هیجانات هستند که ممکن است در واقع موجب بهبودی در روابط میان والدین و نوجوانان شوند. تعارضات میتواند نشان دهد که شیوه های ارتباطی کنونی ناموثر هستند و به راهبرد های همیارانه و اثر بخش تر نیاز است. از این دیدگاه ، تعارضات فرصت های را برای نوجوانان جهت مذاکره مجدد در مورد رابطه انسان فراهم میکند .بنابرین می توان تعارض والدین و نوجوانان را یک جز طبیعی از فرایند رشد ، یک عامل تسهیل گر رشد روانی ، ایجاد هویت و مسئولیت پذیری و…… ، قلمداد کرد . تعارض بخش گریز ناپذیر روابط انسانی است و هرچه روابط صمیمانه تر باشد تعارض بیشتری محصول آن خواهد بود. (وودمن[۱۳] و دیگران ،۱۹۹۵، به نقل از صمدی، ۱۳۸۰).
تصور کلی بر این است که تعارض پیامد های منفی بر فرد یا سازمان دارد. مثلا خود را در یک موقعیت تعارض شدید تصور کرده و حالت ذهنی خود را آزمایش کنید شما در این وضعیت عصبی ، نا آرام و شدیداً مضطرب هستید و نمی توانید روی کار خود تمرکز داشته باشید ، وعملکرد شما زیانبار است. تصمیم های اتخاذ شده ممکن است نا مناسب باشد. بنابرین تعارض ها میتواند به کارایی فرد آسیب برساند. برخی پیامد های تعارض مصرف الکل ، مواد مخدر ، کم خوری یا پر خوری ، رفتار پرخاشگرانه یا اطاعت بیش از حد ، و……. باشد.
همچنین پیامد های روانشناختی و تغییرات فیزیولوژیک مثل :
آدرنالین و نورآدرنالین به خون ریخته می شود وحالت برانگیختگی و تحریک پذیری به وجود میآید.
ضربان قلب افزایش مییابد ، فشار خون بالا می رود ، معده خوب کار نمی کند و…….
بدیهی است که تعارض نه تنها بر عملکرد فرد تاثیر میگذارد بلکه اختلالات روان تنی را به دنبال دارد که سلامت روان فرد را به مخاطره می اندازد مانند بی توجهی ، بی علاقگی ، نارضایتی ، اضطراب ، انزوا ، نا کامی ، و……. (هریگوپال ،۱۹۹۵).
وچینیچ (۱۹۹۰) معتقد است که تعارض به ۲ نوع سازنده و مخرب تقسیم می شود :
۱-تعارض های سازنده که بر موضوعات کنونی متمرکز است و مذاکره و مصالحه ، راه حل مناسب برای آن ها میباشد.
۲-تعارض های مخرب که بر موضوع ها و مسائل کنونی متمرکز نبوده و در حل آن ها معمولا از زور و تهدید و رفتار استبدادی استفاده می شود.
همچنین راهبرد های مقابله با تعارض به طور کلی به ۳ معقوله تقسیم می شود :
ابراز نیرو و قدرت به شکل عمل فیزیکی ، استفاده از تهدید ، و……
مذاکره از طریق میانجی گری فرد سوم ، مصالحه یا عقب نشینی کردن
رهایی از تعارض به شکل رها کردن مسئله ، اجتناب از تعارض و هیچ کاری نکردن
هر کدام از راهبرد های حل تعارض تابع عواملی مانند سن ، جنس ، رشد شناختی ، فرهنگ ، نوع رابطه ، موقعیت ، شخصیت ، و….. است(ویچینیچ ،۱۹۹۰ ،کولینس ، لاورسن[۱۴] ،۱۹۹۲). با در نظر گرفتن ماهیت تعارض و شیوه ها و راهبرد های مقابله ای می توان گفت که اگر شیوه های مناسبی برای حل تعارض به کار رود پیامد های کار آمد و سود مندی به وجود خواهد آمد. به نظر( هاتفلید،۱۹۹۵ ، به نقل از استونی[۱۵] و همکاران ،۱۹۹۹) مقدار متوسطی از تعارض درون شخصی ، بین شخصی ، درون گروهی ، بین گروهی همراه با بهره گرفتن از شیوه حل تعارض مناسب برای کارایی شخص و سازمان مؤثر و مفید بوده است . زیرا این امر باعث شکوفایی استعداد و خلاقیت افراد می شود. البته باید مطمئن بود که مقدار در سطح مناسب مطلوب و سالم بوده و در آن سطح باقی خواهد ماند.
بسیاری از مادران می ترسند که دخترانشان به حرف آن ها بی اعتنایی نماید و بیشتر به حرف دوستان خود باشند اما چنین نیست بسیاری از مادران در اثر همین فکر کناره گیری میکنند و خود را از دید دخترشان فاقد ارزش می دانند. در یک پژوهش از دختران سوال شده بود که چه کسی را بیش از همه تحسین میکنند. ۴۰% آن ها مادرانشان را قابل تحسین میدانستند. بیشتر مطالعات بر روی نوجوانان نشان داده است که نوجوانان ، تاثیر والدینشان را بیش از همسالان ، معلمان و تبلیغات روی موضوعاتی که برای آینده آن ها مفید است در نظر می گیرند(کوهن ، سندلر،۲۰۰۷).
موضوع تعارض در روابط مادر و دختر
اولین موضوع تعارض لباس است و دومین عامل وضعیت اتاق دختر. بسیاری از اوقات برای مادر سخت است که از این دو عامل چشم پوشی کند، بویژه زمانی که دختران در دوره گذر از دوران کودکی به اوایل نوجوانی هستند. گاهی لباس دختر مطابق سلیقه مادر نیست که لازم است با هم به توافق برسند. در مورد وضعیت به هم ریخته اتاق دختر هم به همین صورت است باید بتوانند این مشکل را با هم حل کنند(کوهن ، سندلر، ۲۰۰۷). مادر باید محدوده ی چیز های غیر قابل تحمل را مشخص نماید. اما در خصوص سایر مسایل ، اختیارات را به دختر واگذار نماید. تا زمانی که ارزش های خانواده شکسته نشده باشد، بهتر است مواردی نادیده گرفته شود. حتی مادر میتواند از دختر بخواهد که درب اتاقش همیشه بسته باشد(کوهن ، سندلر، ۲۰۰۷).
کوهن ، سندلر( ۲۰۰۷) عقیده دارد بسیاری اوقات دختران میگویند مادرم به حرف من گوش نمی دهد یا واقعا مرا درک نمی کند. در واقع دختران عقیده دارند که اگر مادرشان واقعا به حرف آن ها گوش دهد به آن ها اجازه میدهد که کاری که می خواهند انجام دهند. از یک طرف این نشانه شکست مادر در همدلی است ، اما از طرف دیگر نشانه شکست دختر هم هست ، زیرا بسیاری از اوقات وقتی دختر در حال کشمکش با مسئله ای است مانند(موضوع اجتماعی ، علمی ، زیبا شناسی و……). ممکن است مادر به حرف او گوش بدهد اما متوجه نشود و دلیل آن هم این است که بسیاری اوقات مادر غرق در سرگذشت خود ، حساسیت ها ، سوگیری ها و نگرانی هایی می شود که زمانی مانند یک دختر نوجوان تجربه کردهاست.
مادران در باز شناسی احساس و ادراک منحصر به فرد دخترشان در خصوص موقعیت ناتوانند زیرا آن ها خودشان را زمانی که دختر نوجوانی بودند فرافکنی میکنند و این یکی از سخت ترین چالش ها برای مادران است. در این زمان باید از مادر پرسید این موضوع شما است یا دخترتان ؟ گاهی مسئله ای که برای دختر اهمیت چندانی ندارد به نظر مادر خیلی بزرگ است و بعد از آنجایی که دختر در رابطه با موضوع با مادرش صحبت نکرده است ، این مسئله را به عنوان تعارض ارزشها در نظر میگیرد و مسئله اصلی از موضوع خود منحرف می شود. همچنین گاهی دختر نسبت به موضوع شدیداً نگران است و می کوشد نگرانی را با مادر در میان بگذارد ، چنانچه مسئله مذکور در تجارب مادر ارزش ناچیزی داشته باشد ممکن است مادر نتواند اهمیت موضوع را از دیدگاه دخترش درک نماید(کوهن ، سندلر ۲۰۰۷).
راهایی بهبود روابط مادر و دختر
چنین پیشنهاداتی میتواند مادران را در کنار آمدن با دخترانشان کمک کند:
(اسنایدرمن ، استرپت ۲۰۰۲ ، ترجمه کرمی، ۱۳۸۶).
-
- درک نوجوانی به عنوان فرایندی که سالها به طول می انجامد و تلاش برای حفظ روابط مستمر با دختر از طریق تعریف دوباره روابط