۲-۷-آیا می توان کارآفرینی را آموزش داد؟
آموزش افراد برای کارآفرین شدن سخت است اما میتوان به راحتی به آنان آموزش داد تا نزد کارآفرینان کار کنند. یکی از راههای تشویق افراد به کارآفرینی از طریق شرکت در دوره های کارآموزی است. کارآموزی تجربه فوقالعادهای در کارآفرینی است . در حال حاضر برخی مدارس بازرگانی درس کارآفرینی را به فراگیران خود یاد میدهند. برای نمونه فراگیران در این مدارس میآموزند چطور برای دیگران کار کنند و کارمند خوبی باشند اما میتوان فراگیران را به گونهای آموزش داد تا در یک شرکت کارآفرین کار کنند و با افزایش مهارتهای خود به مقامهای مدیریتی نیز دست یابند. پس آموزش افراد برای کار کردن با کارآفرینان متفاوت از آموزش آنان برای کارآفرین شدن است.
۲-۲-۸-یک کارآفرین باید چه مهارتهایی داشته باشد؟
سه مهارت فروشندگی، مدیریت افراد و خلق کالا یا خدمات جدید است که کارآفرین باید آن ها را بشناسد و فرا بگیرد اما هیچکدام از این مهارتها در مدارس بازرگانی آموزش داده نمیشود. هرگز دورهای که نامش فروش باشد ،در هیچ مدرسهای ندیدهام. زمانی که دورهای مختص فروش در مدارس وجود نداشته باشد، چطور میتوانیم به کارآفرینان کمک کنیم؟ یک کارآفرین همیشه در حال فروش است و سعی میکند نظر سرمایهگذاران احتمالی را به خود جلب کند یا اینکه ایده های خود را به مشتریان و شرکای خود بفروشد. پس فروشندگی یا جلب نظر دیگران، کاری مهم و تخصصی است که کارآفرین به آن نیاز دارد. پس چرا جای آن در دوره های آموزش کارآفرینی خالی است؟
من آغاز فعالیتم سردرگم بودم تا اینکه مخفیانه در کلاسهای فروش شرکت کردم و این کلاسها نگرش من را نسبت به اداره شرکت تغییر داد. با اینکه در آن زمان مدرک فوق لیسانس اقتصاد داشتم و چند سال هم تدریس کرده بودم اما هیچ وقت راجع به این مسأله اطلاعاتی نداشتم و هیچکس هم در این باره به من حرفی نزده بود و زمانی که از دنیای آکادمیک فاصله گرفتم، فرصت پیدا کردم تا بیشتر در این باره تحقیق کنم.( حسینی خواه ، ۱۳۸۷)
۲-۲-۹-چرا باید کارآفرینی را آموخت؟
در حال حاضر کارآفرینی یک ضرورت میباشد. زیرا سالانه حدود سیصد هزار نفر از دانشگاه های کشور فارغ التحصیل میشوند و با توجه به نگرش دانشگاه های نظری نسبت به فارغ التحصیلان که آن ها را فقط برای کارشناس شدن در دولت تربیت میکنند، تنها ۲۰ درصد فارغ التحصیلان شانس ورود به بدنه دولت را خواهند داشت آن هم با توجه به روابط بسیار پیچیدهای که در امر استخدام به جای ضوابط حاکم است، این درصد کمتر از این مقدار میباشد. البته سختی کسب و کار دولتی نه به این خاطر است که این کار بر بخش خصوصی ترجیح دارد، بلکه به خاطر نوع تربیتی است که جویندگان کار در دانشگاه با آن مواجه بوده اند. بنابرین لازم است دانشجویان بدانند که چگونه باید شخصاً یک فعالیت اقتصادی را راه اندازی کنند؟ چگونه آن را گسترش دهند؟ چگونه دست به کارهای خلاق زده و تکنیک های خلاقیت را در خود به کار ببرند؟ چگونه کار خود را مدیریت کنند؟ چگونه محصول خود را بفروشند؟ چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند؟ (جهانیان ، ۱۳۷۶)
۲-۲-۱۰-خلاقیت، نوآوری و کار آفرینی
از آنجا که مزیت های نسبی کشورهای جهان سوم در زمینه مواد خام و کارگران ارزان به دلیل اتوماسیون ارزش خود را از دست دادهاند، توسعه فناوری و به تبع آن تولید محصولات و خدمات ابداعی و نوآور، به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. این امر مستلزم خلاقیت نو آوری و کار آفرینی میباشد. نقش این سه عامل را به ترتیب زیر می توان خلاصه کرد:
۱-خلاقیت: یک توانایی فکری است که میتواند به به یک اختراع یا ایده ای بکر در فرد خلاق منجر شود. (دانشنامه فارسی اقتصاد)
۲- نوآوری: فرایندی است که این اختراع یا ایده را به محصول یا خدمتی که به بازار قابل عرضه است تبدیل میکند. (دانشنامه فارسی اقتصاد)
۳-کارآفرینی: ویژگی فردی است که با عزمی راسخ با وجود موانع بسیار در رساندن یک محصول به بازار فرایند نوآوری را با موفقیت هدایت میکند. (دانشنامه فارسی اقتصاد)
از آنجایی که کارآفرینی مستلزم نوع ویژه ای از خلاقیت است و همچنینی در تمامی مراحل نوآوری، از ایجاد ایده اولیه تا تأمین منابع مالی و فروش، همه مستلزم خلاقیت است. لذا ابتدا به تعاریف و عناصر اصلی خلاقیت می پردازیم.
خلاقیت را به صورت های مختلف و متعددی تعریف کردهاند. اما در تعاریف دو مفهوم تازگی و نو بودن و دیگری ارزشمندی وتناسب مشترک میباشد. خلاقیت متشکل از عناصر و اجزای مختلفی است. آمابیل [۱۰]سه عنصر “مهارت های مربوط به قلمرو یا موضوع”، “مهارت های مربوط به خلاقیت” و همچنین “انگیزه” را اجزای اصلی خلاقیت می دانند.
مهارت های موضوعی: دانش و شناخت ما نسبت به موضوع، حقایق، اصول و نظریات در آن موضوع میباشد.
مهارت های خلاقیت: این مهارت ها با شکستن قالب های خشک ذهنی، مهارت های موضوعی را در راه جدیدی به کار میگیرد، یعنی از مهارت های موضوعی به شکل جدیدی استفاده میکند. مهارت های خلاقیت با ارزش های فکری زیر همراه است:
۱-شکستن عادت ها
۲-به تعویق انداختن قضاوت ها و ارزیابی
۳- درک پیچیدگی با توجه به مسائل پیچیده و درگیر شدن با آن
۴- متفاوت دیدن مسایل و مشاهده امور به شیوه تازه ای که قبلاً به آن توجه کافی نشده است.
۴- وسعت فکر و برقراری ارتباط میان ایده های متفاوت تکنیک هایی وجود دارد که این ارزش های فکری را تقویت میکند. از جمله: توفان فکری، اسکمپر، اسینکتیکس و … (موسوی ، ۱۳۸۶ : ص ۲)
انگیزه: یکی از عناصر اصلی و شاید مهم ترین جزء این مجموعه است. انسان بدون انگیزه بیرونی و درونی نمی تواند کار خلاقانه انجام دهد. اگر انگیزه درونی باشد کار برای افراد لذت بخش و جالب خواهد بود. آمابیل میگوید انگیزه درونی مهم ترین نقش را در خلاقیت ایفا میکند اگر افراد از ابتدا به کار علاقه داشته باشند و با لذت و رضایت وارد کار شوند و نه فشار خارجی، آنگاه میتوانند خلاقیت بیشتری از خودشان نشان دهند.