۲-۲-۱۲- مالکیت مدیریتی
جنسن و مک لینگ (۱۹۷۶)، هزینه نمایندگی را هزینه استفاده بیش از حد مدیریت از مزایای جنبی، و رأس[۲۹] و جافی[۳۰] (۱۹۹۰) آن را فراغت از زیر کار، طفره رفتن و استفاده از امکانات شغلی مدیران تعریف میکنند (رأس و همکاران، ۱۹۹۰۹). همچنین طبق محاسبات کپلن[۳۱] (۱۹۸۹)، سرمایهگذاران (شامل مدیران) سهام سهامداران عام را به طور متوسط ۴۰% بیش از ارزش بازار آن سهام خریدهاند. البته، علت افزایش شدید بهای سهام این شرکتها، اعلام تملک بوده است (کپلن، ۱۹۸۹). بنابرین اعتقاد کلی بر این است که افزایش درصد مالکیت مدیران از طریق کاهش عدم تقارن اطلاعاتی موجب کاهش تضاد منافع بین مدیران و سهامدارن میشود.
جداسازی مالکیت از مدیریت به ایجاد تضاد منافع بین مالک و نماینده (مدیر) منتهی میشود. مدیران همیشه در جهت منافع سهامداران فعالیت نمیکنند و ممکن است از داراییهای شرکت استفاده نامعقول نمایند. بنابرین بین مالک و مدیر تضاد منافع وجود دارد. وجود تضاد منافع بین مدیران و سهامداران میتواند به مشکلات و مسائل نمایندگی منتهی شود که بر اساس نظریه نمایندگی، دارای هزینه است. هزینه های نمایندگی در نتیجه جداسازی مالکیت و کنترل افزایش پیدا میکند. این تضاد منافع مولد انگیزه لازم برای مدیریت در جهت بهینه نمودن منافع خویش و انجام حرکاتی (به عنوان مثال تحریفات صورتهای مالی) است که غالباً زیان سرمایهگذار را در بردارد. در این شرایط وجود یک مکانیزم کنترلی که به صورت نسبی تضمین کننده شفافیت اطلاعات گزارش شده در صورتهای مالی باشد، ضرورت مییابد. در یک اقتصاد آزاد که در محیط ایران نیز حاکم است، این مکانیزم در قالب حسابرسی مالی و توسط حسابرسان مستقل ارائه میگردد( کوکی و همکاران[۳۲]، ۲۰۰۹). مطالعات مختلف نشان میدهد چنانچه مدیران سهامداران شرکت خود نیز باشند، انگیزه آنان برای نظارت بیشتر میشود. زیرا هرچه سهم مالکیت مدیر بیشتر شود برای افزایش ارزش شرکت بیشتر تلاش میکند. زمانی که مدیر مالک ۱۰۰% سهام شرکت است، هزینه های نمایندگی سهامداران صفر میشود و یک رابطه مثبت بین هزینه های نمایندگی سهامداران و جداسازی مالکیت از کنترل به وجود میآید. اما وقتی درصد مالکیت مدیریت به زیر ۱۰۰% میرسد سهم مالکیت سهامداران به طور نسبی بین آن ها پخش میشود. در این شرایط مدیر بیشترین انگیزه برای از زیر کار شانه خالی کردن و یا مصرف عایدات اضافی را دارد(فارر و همکاران[۳۳]، ۱۹۹۸). با افزایش سهم مدیر از مالکیت شرکت، تضاد منافع بین سهامداران و همچنین مشکلات نمایندگی و هزینه های مرتبط با آن از جمله حسابرسی مستقل کاهش مییابد. زیرا مدیری که خود از سهامداران شرکت است، برای حفاظت از منافع شرکت انگیزه بیشتری دارد(تارینگانا و همکاران[۳۴]، ۲۰۰۰) و ( فان و همکاران[۳۵]، ۲۰۰۵).
۲-۲-۱۳- جریانهای وجوه نقد
جریانهای وجوه نقدی هر واحد تجاری ،اطلاعاتی در مورد موقعیت مالی شرکت برای تمام سهامداران فراهم میکند تا آن ها را قادر به ارزیابی توانایی شرکت برای ایجاد وجه نقد و معادل وجه نقد در آینده و شرایط لازم برای به کارگیری این جریاهای نقدی کند. اما اطلاعات در مورد حسابهای تعهدی ضروری است؛ چرا که معامله نقدی، اطلاعاتی در مورد همه فعالیتهای شرکت به عنوان مثال درآمد کسب شده و بدهیهای آینده فراهم نمی کند با کمک داده های تعهدی سهامداران میتوانند محاسبه کنند که شرکت مالک چه چیزی در آینده است و به نظر میرسد که چه میزان درآمد نقدی به دست خواهد آورد.اما داده های تعهدی به تنهایی نمی توانند تخمینی از جریانهای نقدی باشند. این موضوع دلالت دارد که اقلام تعهدی ممکن است اشتباهاتی در تخمین داشته باشندثانیا” در اقلام تعهدی فرصت دستکاری هست و مدیران میتوانند داده های تعهدی را دستکاری کنند تا تصویر بهتری از وضعیت مالی شرکت ارائه کنند که این مسئله به راحتی در مورد جریانهای نقدی قابل اثبات نیبست.(ظفر و علیشاه ،۲۰۰۸)
داده های مربوط به جریانهای نقدی جاری، منبع قابل اتکاتری برایتعیین جریانهای نقدی آینده در مقایسه با سود جاری به نظر میرسد ترکیب جریانهای نقدی و داده های تعهدی، قدرت توضیح بیشتری را ایجاد میکند. تحقیقات زیادی بر توانایی اقلام تعهدی و اندازه کیری جریانهای نقدی برای ارزیابی عملکرد شرکت دلالت دارد . سود جاری به تنهایی نمی تواند اطلاعات مربوط به فعالیتهای عملیاتی، سرمایه گذاری و تامین مالی شرکت رافراهم کند،بنابرین به نظر میرسد اندازه گیری جریانهای وجوه نقد، منبعی اضافی از اطلاعات برای یافتن عملکرد شرکت باشد(نصیر و عبداله، ۲۰۰۴)
۲- ۲-۱۴- مبانی نظری وجه نقد و حساسیت وجه نقد
سرمایهگذاران علاقهمند هستند اطلاعاتی در مورد انواع جریانهای نقدی ورودی وخروجی به شرح زیر داشته باشند:
-
- جریانهای نقدی مربوط به عملیات جاری مؤسسه؛
-
- جریانهای نقدی اتفاقی که به عملیات جاری شرکت مربوط نمیشود و ناشی از رخدادهای ناگهانی است؛
-
- جریانهای نقدی مورد نیاز برای افزایش تسهیلات عملیاتی و موجودیها یا جریانهای حاصل از فروش آن ها وقتی که برای عملیات آتی مورد نیاز نباشد؛
-
- جریانهای نقدی به دست آمده از دارندگان اوراق قرضه و سهام یا جریانهای نقدی مورد نیاز برای بازپرداخت اوراق قرضه؛
- پرداختهای بهره وسود سهام.
پرداخت سود نقدی به سهامداران را میتوان پس ازآنکه جریانهای نقدی مورد انتظار پیشبینی شدند، به منزله وجه نقد در دسترس در نظر گرفت. البته باید نیازهای شرکت به نگهداری وجه نقد یا افزایش وجه نقد موجود، مورد توجه قرار گیرد. برای اینکه سرمایهگذار بتواند در مورد جریانهای نقدی مورد انتظار شرکت اظهارنظرکند، باید علاوه برآگاهی از جریانهای نقدی گذشته، از سیاست تقسیم سود شرکت، سیاست سرمایهگذاری شرکت و نیزسیاست شرکت راجع به وجه نقد دردسترس، آگاهی داشته باشد.
هدف مدیران شرکتها همواره افزایش ثروت سهامداران است. بنابرین تصمیمات مالی متفاوت آن ها نیز بایستی در راستای تحقق این هدف اتخاذ شوند. به بیان دیگر، هر یک از اتخاذکنندگان دو خط مشی عمده تقسیم سود، انتظار دارند که با تصمیم خود تأثیر مثبتی بر قیت سهام( ثروت سهامداران) بگذارند. اطلاعاتی که سرمایهگذاران را قادر میکند تا درباره توزیع وجه نقد آتی پیشبینی کنند، اطلاعات اصلی هستند. بنابرین تصمیم شرکت برای توزیع وجه نقد در هردوره، بر اساس چندین عامل خواهد بود. این مسئله که چه مقدار از جریان نقدی برای سهامداران مصرف شود و چه مقدار به اعتباردهندگان تعلق گیرد، بستگی به سیاست تأمین مالی شرکت دارد. به طورکلی، توزیع وجه نقد به خارج از بنگاه در بلندمدت، باید بازتابنده ظرفیت ایجاد جریان وجوه نقد آتی به داخل بنگاه باشد.