مهارت های حل مسئله ی بین فردی:ترتیب حل مسئله شامل شناخت مسئله،تعریف مسئله و فرمول بندی کردن آن،تولید مجموعه ای پاسخ،تصمیم گیری(ارزیابی انتخاب ها و با در نظر گرفتن نتایج احتمالی آن ها)و اجرای راه حل و ارزیابی است.همچنین مهارت های حل مسئله نقش مهمی در ابراز وجود به عهده دارند،به خصوص زمانی که رفتار به صورت زنجیره ای از پاسخ های آشکار و پنهان مطرح شده باشد.
در حقیقت مهارت های حل مسئله راهی را ایجاد میکند تا پیچیدگی های ذهنی به صورت عملی و قابل مشاهده در آیند.
مهارت های بازبینی خود:در برگیرنده محرک هایی است که میتوانند رفتارها،هیجانات یا شناخت ها را در بر گیرند(هارجی و دیکسون،۲۰۰۰).
تاریخچه تحول و اصول نظری آموزش مهارت های جرات ورزی
بدیهی است که رفتار مبتنی بر ابراز وجود را کسی ابداع نکرده است بلکه بسیار پیش از آنکه این واژه به آن اطلاق شود،بخشی از رفتار انسان بوده است.تاریخچه آموزش مهارت های جرات ورزی در روان شناسی رفتارگرایانه ریشه دارد،یعنی در کارهای پاولف،سالتر و ولپی.بعدها افرادی چون آلبرتی،امونز،لازاروس آن را توسعه دادند.این پدیده تازه،شامل مشاهده،جداسازی،تحلیل و طبقه بندی رفتارهای مبتنی بر ابراز وجود است.پس از آن،فنون مؤثر آموزش این رفتارها تکامل یافت.
برای درک تاریخچه و تحول آموزش مهارت های جرات ورزی،نخست باید نظریه فیزیولوژیست روسی(ایوان پاولف۱۸۴۹-۱۹۳۹نقل از عباسی نیا،۱۳۸۷)را مورد توجه قرار دهیم.پاولف کسی است که آغازگر تحقیقات گسترده در مورد ماهیت و عملکرد نظام عصبی است.او به عنوان زیست شناس به شیوه هایی که موجود زنده را با محیط خود سازگار میکند علاقه مند بود.در جانداران تکامل یافته تر از جمله انسان،یکی از روش های انجام این کار به وسیله نظام عصبی انجام میگیرد.همچنان که محیط تغییر میکند،فرد نیز باید تغییر کند،در غیر این صورت ممکن است با مشکلاتی مواجه شود.اندرو سالتر(۱۹۴۹،نقل از عباسی نیا،۱۳۸۷)اثر کلاسیک خود در مورد رفتار درمانی را تحت عنوان(درمان از طریق بازتاب شرطی شده)نوشت.وی از مفاهیم تهییج و بازدار ی پاولفی توام با وجوه دیگر نظریه یادگیری برای توصیف درمان های مؤثر رفتاری انواع اختلالات،استفاده نمود.هدف سالتر افزایش رفتار تهییج آمیز انسان است که او را قادر میسازد به طور موثرتری با محیط خود تعامل کند و شیوه های موثرتر تعامل را بیاموزد.همچنان که فرد ابراز وجود بیشتری از خود نشان میدهد،افزایش رفتارهای تهییج آمیز منجر به فزونی احساسات تهییج آمیز در وی می شود.اما سالتر(۱۹۴۹)در نظریه اش از اصطلاح ابراز وجود استفاده نکرد.جوزف ولپی(۱۹۵۸،نقل ازعباسی نیا،۱۳۸۷)اولین کسی بود که اصطلاح ابراز وجود را در این رشته به کار برد.ولپی دریافت که فرد نمی تواند دو حالت هیجانی متناقض را در یک زمان تجربه کند.از این رو فرد نمی تواند همزمان هم آرمیده و هم مضطرب باشد،به این مکانیسم “اصل بازداری دو جانبه”میگویند.ولپی مراجعان خود را تشویق به تن آرامی می کرد و به آن ها راه های مواجهه با محرکهای اضطراب انگیز را نشان میداد.آشکار شد که اثر آن خیلی بیشتر از روشی است که فر د فقط سعی میکند مضطرب نباشد.به عبارت دیگر،آسانتر آن است چیزی باشیم،تا سعی کنیم چیزی نباشیم.این فن رفتاری”حساسیت زدایی منظم”نامیده می شود که با اثر خاص خود در درمان موقعیت های هراس آور مورد استفاده قرار میگیرد.
به همین منوال،ولپی(۱۹۵۸)نشان داد که در شرایط اضطراب زا،جسورانه رفتار کردن باعث بازداری اضطراب می شود.ضمنا درمانجو در مییابد که در چنین شرایطی رفتار مبتنی بر ابراز وجود آسان تر است.این شیوه رفتاری بسیار خلاقانه است.ما با اضطراب نمی جنگیم،فقط جسورانه رفتار میکنیم و با کمال تعجب اضطراب از بین می رود.ولپی(۱۹۵۸)ابراز خشم،محبت و رضایت را به عنوان پاسخ های جسارت آمیزی دانست.
آلبرتی و امونز(۱۹۷۴)تحت تاثیر رویکرد انسانگرایانه کارل راجرز(۱۹۶۱،نقل از عباسی نیا،۱۳۸۷)و فنون رفتاری ولپی(۱۹۵۸) قرار گرفتند.آن ها ممکن است مدعی باشند که جزء اولین کسانی هستند که ابراز وجود را به عنوان یک مفهوم رفتاری-انسان گرایانه برای کمک به افراد در به دست آوردن حقوق خود،ارائه نمودند.آنان اهمیت رشد عزت نفس و همچنین گنجاندن ابراز احساسات مثبت را به عنوان قسمتی از آموزش مهارت های جرات ورزی مورد تأکید قرار میدهند.
آرنولد لازاروس[۱۰۳](۱۹۷۱)”رفتار درمانی گسترده”خود را که شامل رویکردهای انسانگرایانه و رفتاری است،ارائه نمود.ولی ابراز وجود را فقط پافشاری برای احقاق حق میداند،ضمنا ابراز محبت،احساسات،رضایت و سایر احساسات مثبت را نیز به عنوان بخشی از”آزادی هیجانی در ابراز احساسات”که میتوانند آموخته شوند،می پذیرد.
ریس و گراهام(۱۹۹۱نقل از جونز،۲۰۰۰)در کتاب آموزش ابراز وجود خود می نویسند:”در حال حاضر هیچ تعریفی از رفتار مبتنی بر ابراز وجود که مورد توافق کلی باشد وجود ندارد،از این رو انجام پژوهشهایی در خصوص اثر بخشی و مبانی نظری آموزش مهارت های جرات ورزی کار دشوارتری است.در واقع،در عمل آموزشگران مختلف شیوه های بسیار متفاوتی را به کار میبرند،.
پژوهشهای کنترل شده،هاسل[۱۰۴]،کلی[۱۰۵]،بلاک (۱۹۵۷)ایسلر[۱۰۶]،هرسن[۱۰۷] و گراس[۱۰۸](نقل از یار محمدی،۱۳۸۳۱۹۷۳)،اطلاعات مفیدی را در آموزش جرات ورزی فر اهم کردند که در واقع مبنای پژوهش های به روز رفتار شناختی ابراز وجود میباشند.در فرایند تحول ابراز وجود،نظریه یادگیری اجتماعی نیز نقش عمده ای داشته است که در دهه ی ۶۰تا۷۰قرن بیستم توسط بندورا(۱۹۶۶،نقل از عباسی نیا،۱۳۸۷) و راتر(۱۹۵۴،نقل از عباسی نیا،۱۳۸۷) ارائه شده است.
جسارت داشتن ممکن است برای همه خوب باشد،اما برخی از افراد قادر نیستند فنون ابراز وجود را بیاموزند.از این رو مهارت های ارتباطی خاص و میزان معینی از اعتماد به نفس باید در مراجعان موجود باشد و اضطرابی نیز نداشته باشند تا بتوان آموزش مهارت های جرات ورزی را انجام داد.همچنین برخی از افراد ممکن است فنون ابراز وجود را به طور موفقیت آمیزی فراگیرند ولی نخواهند یا نتوانند آن ها را خارج از محیط آموزشی به کار برند.به نظر ریس و گراهام(۱۹۹۱)این قبیل درمانجویان مشکلاتی در ابراز وجود ندارند بلکه مشکلات آن ها بیشتر روانشناختی است.
آموزش مهارت های جرات ورزی اغلب همراه با آموزش فنون دیگر برای رشد فرد صورت میگیرد یا در پی آن میآید،برای مثال:
۱-آگاهی از زبان بدنی که به استفاده از روش های درمانهای مبتنی بر اشارات بدنی منتهی می شود.
۲-فراگیری ایفای نقش و سپس شرکت در پسیکودرام.
۳-آگاهی از ادراکات سایر افراد و از آنجا شرکت در گروههای حساسیت و مواجهه.
۴-نگریستن به موقعیت هایی که فرد در آن رفتار جسورانه داشته یا نداشته و سپس رواندرمانی سنتی.
فنونی که در آموزش مهارت های جرات ورزی تعلیم داده میشوند.در زمینه برنامه های زیر است:
۱-ارتباط کلامی
۲-ارتباط غیرکلامی
۳-کاهش و کنترل اضطراب
۴-کاهش و کنترل و تغییر جهت انرژی خشم
۵-افزایش عزت نفس
۶-آگاهی از خویشتن و دیگران در موقعیت های اجتماعی
۷-آگاهی از هنجارهای اجتماعی و فرهنگی رفتار