- کیفیت رابطه درمانی[۶۵]
در طول درمان بین درمانگر و مراجع یک رابطه همکارانه وجود دارد. آن ها سعی میکنند به کمک همدیگر مشکلات فردی مراجع و آنچه را که به آن ها در درمان کمک میکند، را درک کنند و روشهای جدید در فرد برای تفکر و رفتار ایجاد کنند. در درمان شناختی-رفتاری، رابطه درمانی در بعضی از مواقع آموزشی است و درمانگر از تجربه های خود در تغییر تفکرات فردی استفاده میکند و راهنمایی در سطوح مختلف ارائه میدهد. در طول جلسه درمان هر دو طرف به گونه ای با هم کار میکنند تا شیوه هایی را برای رفتار و تفکر مراجع فراهم آورند. رابطه درمانی در این شیوه درمانی شبیه رابطه معلم و شاگردی است. درمانگر دانش خود را به کار میگیرد تا تفکر مراجع را به چالش بکشد و او را به سوی گزینش شیوه جدید تفکر سوق دهد (بک و همکاران، ۱۹۸۵).
- تأکید بر زمان حال[۶۶]
گذشته را نمیتوان تغییر داد، اما تفکر کردن در مورد گذشته (مانند حال و آینده) میتواند مفید باشد. درمان شناختی-رفتاری اساسأ بر آنچه که فرد احساس میکند و چگونگی کنار آمدن فرد با شرایط حاضر تمرکز دارد اگرچه احساسات و رفتار ها اغلب به واسطه تجربیات گذشته تعیین میشوند (بک و همکاران، ۱۹۸۵).
- شکل بندی[۶۷]
در درمان شناختی-رفتاری، درمانگر به کمک درمانجو شیوه درمانی را که برایش مفید است جستجو میکند و به کمک هم مدلی را طرح ریزی میکنند که در آن مشکلاتی که درمانجو با آن ها مواجه است و کارهایی که باید صورت گیرد، تعیین میگردد. این مدل یک شکل بندی نامیده میشود که معمولأ با ثبت احساسات فرد توأم است (بک و همکاران، ۱۹۸۵).
- جلوگیری از بازگشت[۶۸]
همان طور که اشاره شد، درمان شناختی-رفتاری از لحاظ زمانی محدود است و در یک دوره زمانی خاص تعریف میشود. هر چند اغلب جلسه های درمانی پیش از شروع درمان تعیین میشوند اما بسته به نظر درمانگر و نوع مشکل درمانجو قابل تغییر است. تعداد جلسات درمانی باید به گونه ای باشد که مشکل برطرف شود و از بازگشت آن جلوگیری به عمل آید. برای رسیدن به این هدف بهتر است مهارت هایی را به مراجع برای مواجهه با مشکلات آینده آموزش داد تا در مواقع ضروری به وی کمک کند (بک و همکاران، ۱۹۸۵).
روان درمانی و روان درمانی گروهی
روان درمانی، کاربرد آگاهانه و عمدی روشهای بالینی و مواضع بین فردی است که از اصول روانشناختی رایج به دست آمده و هدف آن کمک به افراد است تا رفتارها، شناختها، هیجانها و یا سایر ویژگیهای خود را در جهتی که شرکت کنندگان در درمان، آن را مطلوب میدانند، تغییر دهند (پروچسکا و نورکاس، ۱۹۵۷، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۳).
روان درمانی به رغم تفاوتهای نظری، ویژگی مهم و محسوسی دارد که این ویژگی آن را از فعالیتهای دیگری مانند بانکداری، کشاورزی و یا درمان جسمی متمایز میکند و روان درمانیهای گوناگون را به هم ربط میدهد. این ویژگی مهم از عوامل مشترک یا متغیرهای غیر اختصاصی تشکیل میشود که در تمام روان درمانی ها وجود دارد. کارشناسان بهداشت روانی از دیرباز متوجه شده اند که انواع مختلف روان درمانی در عناصر مشترکی از جمله حمایت، تغییر، بینش، تغییر رفتار، رابطه درمانی خوب و برخی خصوصیات درمانگر سهیم اند (واتسون[۶۹]، ۱۹۴۰).
ریشههای روان درمانی گروهی در اعماق تاریخ بشر نهفته است. انسان از بدو تولد در گروه زندگی کردهاست و بیشتر اعمال خود از قبیل کار و عبادت را به صورت گروهی انجام داده است. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی به تعلق، مورد قبول واقع شدن و مورد طلب و خواست بودن، محتاج است. اگر این نیازها برآورده نشود انسان بیمار میشود به عبارت دیگر، سلامت عمومی انسان وابسته به روابط گروهی است. گروههای درمانی هنگامی برای انسان ضرورت پیدا میکند که گروههای طبیعی موجود در زندگی او، از برآوردن نیازهایشان عاجز باشند (ثنایی، ۱۳۷۴).
کاپلان و سادوک (به نقل از اسلامی نسب، ۱۳۷۴)، روان درمانی گروهی را چنین تعریف کردهاند: نوعی درمان است که در آن، افراد دچار ناراحتی هیجانی که به دقت انتخاب شده اند به منظور کمک به یکدیگر در تغییر دادن شخصیت خود، در گروهی که به وسیله یک درمانگر آزموده هدایت میشود قرار داده میشوند. با بهره گرفتن از مانورهای تکنیکی و ساختههای فرضی و هدایت کننده، از تعامل اعضا برای ایجاد تغییرات استفاده میشود.
کاپلان[۷۰] و سادوک در جای دیگر میگویند: گروه درمانی نوعی درمان گروهی است که در آن بیماران هم تیپ از نظر تشخیص، به طور دقیق انتخاب شده و در یک گروه گذاشته میشوند و توسط درمانگر، راهنمایی و رهبری میشوند. این به منظور کمک به بیمار دیگر است تا تغییرات خاصی از جهت تشخیصی و شناختی و بصیرت به خود، صورت گیرد و رهبر گروه به وسیله عوامل و روشهای مختلفی، عکس العمل گروه را به کار میبرد تا این تغییرات در بیماران ایجاد شود.
در واژه نامه پزشکی، روان درمانی گروهی چنین تعریف شده است: به کار بردن روشهای روان درمانی روی یک گروه، از جمله بهره گیری از تاثیر متقابل اعضای گروه بر یکدیگر (اسلامی نسب، ۱۳۷۴).
گروههای درمانی نسبت به سایر روشهای مداخله، فواید مشخصی دارند:
-
- اعضا می توانند شیوه برقراری ارتباط با دیگران را بررسی کنند و مهارتهای اجتماعی موثرتری را بیاموزند.
-
- موقعیت گروه، رفتار جدید را تقویت و آزمایشگری را تشویق میکند و اعضا میتوانند رفتارهای جدید را امتحان کنند و تصمیم بگیرند که آیا میتوانند آن ها را خارج از زندگی گروه نیز به کار برند یا خیر.
-
- در بعضی گروه ها، زندگی روزانه مجددا احیا میشود، به ویژه اگر عضویت با توجه به سن، علایق، نژاد، زمینه فرهنگی، موقعیت اجتماعی- خانوادگی و نوع مشکل، متفاوت باشد. هنگامی که این ناهمگنی صورت گیرد، هر عضو از مزیت ارتباط با انواع مختلفی از شخصیت ها برخوردار میشود و بازخورد دریافتی را میتوان در مقایسه با بازخورد حاصل از یک موقعیت رو در رو، غنی تر و متنوع تر کرد.
-
- عوامل معینی که رشد شخصی را تسریع میکنند به احتمال زیاد در گروه مطرح میشوند. برای مثال اعضا این فرصت را دارند که بر اساس تجربه دیگران درباره خودشان بیاموزند. توجه و رابطه هیجانی نزدیکی را که به آن ها امکان میدهد به صورت باز و گشوده برخورد کنند، تجربه نمایند و خودشان را با کوششهای سایر اعضای گروه هماهنگ کنند.
- موقعیت گروه، فرصت مناسبی را برای اعضا مهیا میکند تا دریابند چگونه میتوانند بر دیگران اثر گذارند (کوری[۷۱] و کوری، ۲۰۰۲، ترجمه نقشبندی و دیگران، ۱۳۸۲).
افسردگی