-
-
- رهبری یعنی وسیله نظارت بر همکاری تمامی افراد گروه با یکدیگر و همکاری گروه تحت رهبری با بقیه تشکیلات به طور هماهنگ برای دستیابی به اهداف تشکیلات ( تیموری،۱۳۷۹،۲۶۸).
-
-
- رهبری را میتوان به عنوان حرکت دادن افراد در یک جهت، تصمیم گیری و حمایت از مسیرهایی دانست که افراد معمولاً توانایی انتخاب آن را ندارند (Lippit,1999,19).
-
- رهبری هنراداره کردن خود و دیگران است ( افجه،۱۳۷۹،۳۶۸).
- رهبری عبارت است از ساختار دادن به انتظارات و تعاملات و حفظ ساختار آن ها (خلیلی شورینی،۱۳۸۳،۱۹).
۲ – ۲) ﻣﺎﻫﯿﺖ رﻫﺒﺮی
از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻓﺮاﯾﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﻔﻮذ ﺑﺪون زور ﺑﺮای ﻫﺪاﯾﺖ و ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی اﻋﻀﺎی ﯾﮏ ﮔﺮوه و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﺻﻔﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای از وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﺳﺖ.
رﻫﺒﺮی ﻧﻔﻮذ ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪی ﺑﺮ رﻓﺘﺎر ﻓﺮد و ﮔﺮوه در ﺳﺎزﻣﺎن دارد. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ از ﻧﻈﺮ رﻫﺒﺮی ﻧﯿﺮوﻣﻨﺪﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ آن ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﺑﺤﺚ رﻫﺒﺮی ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻋﻠﻤﯽ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ دﯾﮕﺮ ﻣﺒﺎﺣﺚ از ﺗﯿﻠﻮر و ﺗﻼش ﻫﺎی وی ﺷﺮوع ﺷﺪ. از ﺳﺎل ﻫﺎی دﻫﻪی ۱۹۲۰ و اواﯾﻞ دﻫﻪ ۱۹۳۰ ﻧﻬﻀﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺘﺪرﯾﺞ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ روش ﻋﻠﻤﯽ ﺗﯿﻠﻮر ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻣﺴﺌﻠﻪی ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی ﺑﺮای ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺎزده، ﺑﻪ ﻧﯿﺮوی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺟﻪ وﯾﮋهای داﺷﺖ. ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮﯾﻪی رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ، وﻇﯿﻔﻪ ی رﻫﺒﺮ آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﻫﺪف ﻫﺎ را از ﻃﺮﯾﻖ اﯾﺠﺎد ﺗﻌﺎون و ﻫﻤﯿﺎری ﺑﯿﻦ زﯾﺮ دﺳﺘﺎن ﺧﻮد ﺗﺴﻬﯿﻞ ﮐﻨﺪ و ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮای رﺷﺪ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ وﺟﻮد آورد. از دﯾﺪ ﻧﻬﻀﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺣﺎﺋز اﻫﻤﯿﺖ اﺳﺖ وﻟﯽ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﺗﯿﻠﻮر ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ وﻇﯿﻔﻪ دارد. رﻫﺒﺮی ﯾﮏ روﯾﻪ ی ﻣﺸﺘﺮک ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺳﺖ. ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ رﻫﺒﺮی ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ای اﺛﺮ ﺑﺨﺶ، ﯾﮑﯽ از ﮐﻠﯿﺪﻫﺎی ﮐﺎرآﻣﺪ ﺑﻮدن ﻣﺪﯾﺮ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ رﻫﺒﺮی ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻧﻔﻮذ ﮐﺮدن و ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬاردن ﺑﺮ اﻓﺮاد اﺳﺖ و ﻣﺪﯾﺮ در ﻧﻘﺶ رﻫﺒﺮی ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮ اﻓﺮاد ﺗﺤﺖ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﺧﻮد ﻧﺎﻓﺬ و ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ، ﻣﺮﺋﻮﺳﺎن ﻧﻔﻮذ و ﻗﺪرت او را ﺑﭙﺬﯾﺮﻧﺪ(ﮔﯿﺮﯾﻔﯿﻦ، ۱۳۸۴).
رﻫﺒﺮی ﻋﻤﺪه وﻇﯿﻔﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺳﺖ اﻣﺎ ﺗﻤﺎم ﮐﺎر او ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﺪﯾﺮان ﻣﻠﺰم ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ لیکن ﻧﻘﺶ اﺳﺎﺳﯽ ﯾﮏ رﻫﺒﺮ اﺛﺮ ﮔﺬاری ﺑﺮ دﯾﮕﺮان اﺳﺖ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﮐﻪ ﻫﺪف ﻫﺎی از ﭘﯿﺶ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪه را ﻣﺸﺘﺎﻗﺎﻧﻪ دﻧﺒﺎل ﮐﻨﻨﺪ. اﯾﻦ اﻣﺮ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدهد ﮐﻪ رﻫﺒﺮان ﻗﻮی ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻣﺪﯾﺮان ﻧﺎﺗﻮاﻧﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی ﺿﻌﯿﻒ آن ها ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﮔﺮوه در ﺟﻬﺖ ﻏﻠﻂ دﻧﺒﺎل ﺷﻮد. ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻨﮑﻪ آن ها ﻗﺎدرﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﻌﺎلیتهای ﮔﺮوه را ﺗﺪاوم ﺑﺨﺸﻨﺪ، اﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ آن ها را در ﺟﻬﺘﯽ ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺼﻮل ﻫﺪفﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ را ﺑﻪ دﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻧﮑﺘﻪی دﯾﮕﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ و رﻫﺒﺮی ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﺮادف ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. رﻫﺒﺮی در ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎی ﻏﯿﺮ رﺳﻤﯽ ﻧﯿﺰ وﺟﻮد دارد وﻟﯽ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺼﻮر اﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺎﺧﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﻋﻼوه داﺷﺘﻦ ﻣﻘﺎم رﺳﻤﯽ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﻣﺪﯾﺮ ﻧﻘﺶ رﻫﺒﺮی را ﻧﯿﺰ ﺑﺘﻮاﻧﺪ اﯾﻔﺎ ﮐﻨﺪ.
رﻫﺒﺮی ﻣﺴﺘﻠﺰم داﺷﺘﻦ ﻣﻬﺎرتﻫﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻦ آن ها ﻣﯽﺗﻮان اﻓﺮاد اﻧﺴﺎﻧﯽ را ﺑﺎ ﻣﯿﻞ و اﺷﺘﯿﺎق ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﻫﺪف ﻫﺎی ﻣﻌﯿﻦ ﺗﺮﻏﯿﺐ ﮐﺮد. همان گونه ﮐﻪ ذﮐﺮ ﺷﺪ همه ﻣﺪﯾﺮان رﻫﺒﺮ و همه رﻫﺒﺮان ﻣﺪﯾﺮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺮای ﺗﺤﻘﻖ آرﻣﺎن ﻫﺎی ﺗﺮﻗﯽ ﺧﻮاﻫﺎﻧﻪ و ﻣﺘﻌﺎﻟﯽ و ﺳﺎﺧﺘﻦ آﯾﻨﺪهای ﭘﺮ روﻧﻖ و ﺷﮑﻮﻓﺎ ﮐﺪاﻣﯿﮏ مهم تر و ﻣﺆﺛﺮتر اﺳﺖ؟
۲-۳) آﯾﺎ ﻧﯿﺎز ﺑﻪ رﻫﺒﺮان ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺤﺴﻮس اﺳﺖ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮان ؟
ﺟﺎن ﻧﺎس ﺑﯿﺖ[۲۳]، ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻨﻨﺪه ﺳﺮﺷﻨﺎس و ﭘﺮ آوازه گرایشهای اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻣﻘﺎﻻﺗﯽ راﺟﻊ ﺑﻪ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽﻫﺎی ﻣﻬﻢ و ﺑﻨﯿﺎدی و ﺗﻐﯿﯿﺮات اﻟﮕﻮ ﺷﻮﻧﺪه ﮐﻪ در ﻣﺤﯿﻂ ﮐﺎر اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺤﻮر ﺗﻮﺟﻪ و ﺗﻤﺮﮐﺰ را ۱) ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺑﻪ رﻫﺒﺮی ۲) ﺑﺎزﺑﯿﻨﯽ و ﮐﻨﺘﺮل و اﺧﺘﯿﺎر و اﻗﺘﺪار ۳) ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮاﺗﺐ ﺑﻪ ﺷﺒﮑﻪ ﺑﻨﺪی ۴) ﺧﻂ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ و ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﻠﯽ ﺑﻪ ﻧﮕﺮش اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺟﻬﺖ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ.
اﻣﺮوزه ﻣﺪﯾﺮان ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪدی از ﻗﺒﯿﻞ ﻧﯿﺎز اﺳﺎﺳﯽ و ﺣﯿﺎﺗﯽ ﺑﻪ رﻫﺒﺮی ﺗﺤﻮل ﮔﺮا، ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﯿﻔﯿﺖ، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭘﺎﯾﺪار و ﺗﺪاوم ﻣﺰﯾﺖ رﻗﺎﺑﺘﯽ، ﺗﻐﯿﯿﺮ و ﺗﺤﻮل ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، ﺷﮑﻞ دﻫﯽ، اﺻﻼح و ﺑﻬﺒﻮد ارزش ﻫﺎ ی اﺻﻠﯽ ﺳﺎزﻣﺎن، ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯾﺎ رﺳﺎﻟﺖ آن ﻣﻮاﺟﻪ اﻧﺪ.
اﯾﻦ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻓﺰاﯾﻨﺪهای ﻣﺪﯾﺮان را ﻣﻠﺰم ﻣﯽ ﺳﺎزد ﺗﺎ در داﺧﻞ ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی ﺧﻮد ﺑﺮای اﯾﺠﺎد ﺗﺤﻮل ﮐﻠﯽ، ﻧﻘﺶ رﻫﺒﺮی اﯾﻔﺎ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺪﯾﺮان ﻣﻮﻓﻖ ﻓﺮدا، از اﯾﻦ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﺰان ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای روﯾﺎروﯾﯽ ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی آﯾﻨﺪه آﻣﺎده ﮔﺮدﻧﺪ( ﺧﻠﯿﻠﯽ ﺷﻮرﯾﻨﯽ، ۱۳۷۳ ).
۲-۴) ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ و رﻫﺒﺮی
افراد گرایش به این دارند که کلمات مدیر و رهبر را به یک معنی و مترادف به کار ببرند. لیکن رهبران و مدیران متفاوت از یکدیگرند. با بودن رهبری به عنوان یکی از چهار وظیفه مدیریت (برنامهریزی، سازماندهی، رهبری وکنترل) مدیریت مفهومی وسیعتر از رهبری دارد. پس رهبری فقط یکی از وظایف مدیریت است و یک مدیر میتواند مقام خود را بدون این که یک رهبر واقعی باشد داشته باشد (Lussier,1997,391).
برخی نیز معتقدند که رهبری نسبت به مدیریت مفهوم وسیع تری دارد. مدیریت نوع خاصی از رهبری محسوب میشود که در آن کسب هدفهای سازمانی بر سایر هدفها اولویت دارد. در مقایسه رهبری و مدیریت موارد زیر قابل ذکر است:
-
- رهبران از طریق ایجاد بصیرت نسبت به آینده جهت را مشخص میکنند. اما مدیران از طریق برنامهریزیهای رسمی و طراحی ساختارهای سازمانی، نظم و انسجام را موجب میشوند.
-
- رهبر با ایجاد تغییر سروکار دارد، ولی مدیر برای برخورد با پیچیدگیهاست.
-
- رهبران نگرش شخصی و فعال نسبت به هدفها دارند، ولی مدیران نگرش غیر شخصی نسبت به هدفها دارند.
-
- رهبران میتوانند هدفهای گوناگونی داشته باشند، اما در مدیریت اولویت با هدفهای سازمانی است.
-
- رهبران به طرق ابتکاری و القایی با کارکنان مرتبط میشوند، اما مدیران با افراد از طریق نقشی که در توالی رخدادها یا فراگرد تصمیم گیری ایفا میکنند، مرتبط میشوند.
-
- در رهبری سلسله مراتب مطرح نیست، اما در مدیریت سلسله مراتب مطرح است.
- در رهبری عضویت ضرورت ندارد، رهبر میتواند خارج از سازمان باشد و بر افراد سازمان نفوذ داشته باشد، اما در مدیریت عضویت شرط است.
برخی از صاحب نظران معتقدند که مدیران کارها را درست انجام میدهند و رهبران کسانی هستند که کارهای درست انجام میدهند. بیشتر کارشناسان هم رهبری قوی و هم مدیریت قوی را برای اثربخشی بهینه سازمان ضروری میدانند( رضائیان،۱۳۸۰،۳۷۷-۳۷۵).
۲-۵) اهمیت رهبری مدیران
رهبری مهمترین موضوع در حیطه رفتار سازمانی و روابط انسانی است (Robert,2005,390).
حتی در سطوح پایین تر در شرکت ها ناتوانی در رهبری هم به عملکرد شرکت و هم به زندگی خصوصی افراد لطمه می زند. رهبران در سطوح سازمانی مختلف به هدایت اعمال، قواعد، ارزشها و شاید جهان بینی کارکنانشان کمک میکنند (Yeo,2006,63). کارائی سازمانی تا اندازهای به رهبری مؤثر بستگی دارد. رهبران مؤثر از رفتارهای رهبری حرفهای مانند خلق مأموریت، ایجاد یک فرایند برای دستیابی به اهداف، تنظیم فرایند ها و رویهها و رفتارهای رهبری شخصی همانند ایجاد اعتماد، توجه به افراد و عمل کردن به طور اخلاقی بهره می گیرند(Ddy,2004,435).