به نظر هکتور گروس اسپیل ( Hector Gros Espiell ) وجود تفاوت ها در فرهنگ ها نافی جهان شمولی حقوق بشر نمی باشد بلکه برعکس این مسئله یک مشارکت مهم در حوزه جهانی شدن واقعی حقوق بشر میباشد[۲۹۲]. تعامل فرهنگ ها خود باعث شناخت مشترکات و نقاط ضعف و قوت دیگر فرهنگ ها میباشد و این فرصت را به انسانها میدهد که بهترین شیوه زندگی را انتخاب نمایند.
از این جهت است که برخی از اندیشمندان، حقوق جهان شمول بشر را از دستاوردهای « تمدن نوین بشری » می دانند و ادعای آن دسته از کسانی که آن را متعلق به یک فرهنگ خاص می دانند را رد میکنند. در حقیقت، اینان قائلند که حقوق بشر ترجمان حقوقی حق های اخلاقی است که در تمامی فرهنگ ها مشترک است و یا حداقلی از حمایت را دارا هستند و از طرفی این ها حق هایی هستند که تمامی فرهنگ ها در سایه حمایتی آن ها رشد و نمو می نمایند[۲۹۳].
شاید به همین دلیل است که « ژان موزی تلی » (Jean Musitelli)، از اعضای گروه کارشناسان بینالمللی که در تهیه متن کنوانسیون حمایت و ارتقای تنوع فرهنگی مصوب ۲۰۰۵ همکاری داشتند، از تنوع فرهنگی با عبارت « یک حق کاملاً آشکار و بدیهی » یاد میکند. حقی که پایه پیشرفت فرهنگی و سیاسی میگردد[۲۹۴].
همچنین فرانسیس فوکویاما ( Francis Fukuyama ) دیدگاه خود را در رابطه با جهان شمولی حقوق بشر چنین تبیین می کند که « باور شخصی من این است که این حقوق ] بشر [ در ذات خود جهان شمول است[۲۹۵] ». وی همچنین در رابطه بین فرهنگ غرب و حقوق بشر معاصر بیان میدارد: « فکر می کنم که به عنوان یک واقعیت تاریخی، ارتباط مسیحیت غربی و حقوق بشر سکولار معاصر باید مسلم انگاشته شود. تصادفی نیست که ملت های لیبرال مدرن در سرزمین مسیحیت مدرن بویژه پس از اصلاح گرایی پروتستانی سربرآوردند[۲۹۶] ».
فوکویاما در تعارض میان حقوق بشر و فرهنگ جانب حقوق بشر را نگه میدارد و چنین بیان میدارد که « در حقیقت اگر زنان را با مردان برابر بدانیم آنگاه به دشواری می توان استدلال هایی فرهنگی را پذیرفت که زنان را در ساختار اجتماعی پایین تر از مردان قرار میدهد. همین نکته دلیلی است برای من که همچنان به وجود حقوقی جهان شمول معتقد باشم و اینک اصل مشترک « انسان بودن » در کار است و همه ما برای دفاع از این حقوق باید بر آن تکیه کنیم[۲۹۷] ». همچنین وی می افزاید: « بر این گمانم که مقتضیات زندگی در جوامع مدرن آبشخور شناخت تازه ما از حقوق است. نگاه امروزی غرب به حقوق بشر بسیار فرد گرایانه است؛ اما بسیاری از جوامع فقیر و کم توسعه یافته وجود دارند که امکان و توانایی اعضای آن ها در انتخاب موقعیت های شغلی و بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی خود بسیار محدود است. روشن است که در این گونه جوامع ترغیب حق انتخاب و حقوق فردی، کاری است ناسازگار با واقعیت و آزار دهنده[۲۹۸]».
وی رابطه میان جهان شمولی حقوق بشر و تنوع فرهنگی را از دیدگاه خود چنین تبیین می کند: « از دید من بسیار مهم است که میان جهان شمولی حقوق بشر به عنوان یک مقوله نظری و اجرای عملی آن برای پشتیبانی از رعایت شدن حقوق بشر در سراسر جهان تمیز قائل شویم. در اینجا به استدلال ارسطو در « اخلاق نیکو ماخوسی » اشاره می کنم مبنی بر اینکه چیزی به نام قانون طبیعی عدالت و حق وجود دارد، ولی استفاده از آن مستلزم انعطاف پذیری و توجه به اوضاع و احوال است و از دید من این بینش امروز هم باید مد نظر قرار گیرد، زیرا ممکن است به عنوان انسان از سرشت و طبیعت مشترکی که سرچشمه کرامت ماست برخوردار باشیم، اما انسان بودن ما، به عنوان یک اصل مشترک، در محیط های اجتماعی و تکنولوژیک گوناگون شکل گرفته است و از همین رو شناخت و برداشت ما از حقوقمان با یکدیگر تفاوت دارد[۲۹۹] ».
البته باید دو نکته را مدنظر قرار داد:
-
- تنوع فرهنگی مورد بحث در این گروه، « یک تنوع فرهنگی طبیعی و عقلایی است که مبتنی بر واقعیت ناشی از ویژگی ها و تفاوت های تاریخی، مذهبی، سنتی، ملی و منطقه ای است. یعنی یک کثرت گرایی فرهنگی در قلمرو حقوق بشر مورد توجه است و نه یک نسبیت و تنوع فرهنگی شدید و مطلق که امکان وجود کمترین عامل مشترک و جهانی در فرهنگ بشر را نفی میکند، که چنین تنوعی حاصلش چیزی جز خشونت ها و تنفرهای قومی، سیاسی و مذهبی نمی تواند باشد[۳۰۰]». آیزایا برلین در همین خصوص بیان میدارد: « مفهوم حقوق بشر بر این اعتقاد درست استوار است که مواهبی وجود دارد مانند آزادی، عدالت، جست و جوی خوشبختی، صداقت، عشق که به سود همه انسان ها است نه فقط به نفع اعضای این یا آن ملیت، مذهب، حرفه یا شخصیت… به نظر من هر فرهنگی که تاکنون وجود داشته این حقوق، یا حداقلی از آن را پذیرفته است[۳۰۱] ».
- باید توجه داشت که اصل عدم تبعیض یک اصل بنیادین حقوق بین الملل است. بنابرین اصل، شخص در مقابل تعرض به حقوق بشر حفظ می شود و از آنجایی که تنوع فرهنگی یکی از حقوق بنیادین بشر است، نتیجه می گیریم که شخص در مقابل تعرض به تنوع فرهنگی نیز حفظ می شود[۳۰۲].
خلاصه کلام آنکه، از دیدگاه این دانشمندان، حقوق بشر، حقوقی جهان شمول هستند و از آنجا که تنوع فرهنگی نیز یکی از حقوق بشر است، بنابرین، آن نیز حقی جهان شمول است و نباید به نام تنوع فرهنگی منکر جهان شمولی حقوق بشر شد.
نتیجه گیری :