پس از آن، گلمن(۱۹۹۵)و (۱۹۹۸). با انتشار دو کتاب چرا هوش هیجانی مهمتر از هوش عمومی است ، و کار با هوش هیجانی این اصطلاح را رایج کرد . وی معتقد است که هوش هیجانی بالا می تواند کیفیت عمومی زندگی و موقعیتهای شخصی و اجتماعی را ارتقاء دهد.
مدل دیگر در حیطه رویکرد مختلط به هوش هیجانی، «مدل بار- آن» است. “بار- آن” در سال (۱۹۹۷) مدلی چندعاملی برای هوش هیجانی تدوین کردهاست. ازنظر وی هوش هیجانی شامل «مجموعهای از تواناییها، کفایتها و مهارتهای غیرشناختی است که توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با احتیاجات و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار میدهد».. هوش هیجانی فرد یک عامل مهم در تعیین توانایی موفقیت در زندگی است و به طور مستقیم سلامت روانی وی را تحت تاثیر قرار میدهد. هوش هیجانی همچنین با سایر تعیینکننده های مهم در توانایی فرد برای موفقیت در مقابله با اقتضائات محیطی مانند شرایط و پیش آمادگیهای زیستی- طبیعی، استعداد عقلی- شناختی و واقعیتها و محدودیتهای درحال تغییر محیط نیز ترکیب میگردد (بار-آن، ۱۹۹۷- نقل از امینیها، ۱۳۸۴).
“بار- آن” (۲۰۰۰). نشان داد که افراد دارای سن و جنس متفاوت نیمرخهای بهره هیجانی متفاوتی دارند. هوش هیجانی حداقل تا سن میانسالی افزایش نشان میدهد. افراد در دهه ۴۰ و۵۰ بهره هیجانی بالاتری نسبت به جوانترها و مسنترها دارند.
حاجیزاده (۱۳۸۳). به نقل از جک بلاک، زنان و مردان با هوش هیجانی بالا را چنین توصیف میکند:
مردان با هوش هیجانی بالا، در روابط اجتماعی؛ متعادل، شاد و سرزندهاند و در مقابل افکار نگرانکننده یا ترسآور مقاوماند. آنان ظرفیت بالایی برای تعهد و سرسپردگی برای مردم یا اهداف خود داشته، مسئولیت پذیر، دلسوز و با ملاحظهاند. چنین افرادی با خود، دیگران و اجتماع احساس راحتی دارند و از زندگی عاطفی غنی برخوردارند. زنان باهوش هیجانی بالا، علاقهمندند که احساساتشان را مستقیما بیان کنند، راجع به خود مثبت فکر میکنند و مانند مردان هم گروه خود، اجتماعی و گروهگرا هستند. اینان شاد و آسوده خیالاند و به ندرت احساس نگرانی و گناه میکنند، زندگی برای آنان سرشار از معنا است و برای اینکه بتوانند شوخ طبع، خودانگیخته و در مقابل تجارب عاطفی پذیرا باشند، به قدر کافی با خود راحتند.
هوش هیجانی آگاهی از احساس و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی و توانایی تحمل کردن ضربههای روحی و مهار آشفتگیهای روحی است، توانایی پس راندن افسردگی و یاس در هنگام تفکر و امید داشتن است (گلمن به نقل از پارسا، ۱۳۸۲).
هوش هیجانی به دلیل کاربردهایی که دارد، جایگاهی بسیار مهم پیدا کردهاست. بویژه برای کودکان که کمک های بسیاری میکند. هوش هیجانی به کودکان کمک میکند تا در موقعیت های تهدید کننده و خطرناک، عکس العمل مناسب تری برای نجات خود انجام دهند. همچنین با کمک هوش هیجانی میتوانند به ریشههای غم و شادی در خود پی ببرند و آن را مدیریت کنند.حساسیت و هوش هیجانی بالاتر به کودکان کمک میکند تا نیازهای دیگران را درک کنند و حداقل با همدلی به آن ها کمک کنند و با کنترل بر احساسات خود، حس مسئولیت پذیری در خود را تقویت کنند. در مجموع هوش هیجانی به خصوص به کودکان ما کمک میکند تا یادگیری بهتر ی داشته باشند و خوشحال تر و سالم تر و موفق تر از دیگران باشند.
وکسلر در سال (۱۹۵۲). همراه با گسترده کردن آموزههای بهره هوشی، تواناییهای عاطفی را به عنوان بخشی از تواناییهای معروف هوش، تصدیق کرد. هاوارد گاردنر[۱۹] (۱۹۸۳). نیز در احیای تئوری هوش هیجانی در روانشناسی نقش برجستهای ایفا کردهاست. مدل تأثیرگذار وی تحت عنوان هوشهای متکثر یا هوشهای چندگانه شامل انواع متفاوتی از هوش، از جمله هوش شخصی، هوش میانفردی و هوش درون فردی،است.
“بار- آن” هوش هیجانی را مشتمل بر۵ مؤلفه میداند که با بهره گرفتن از پرسشنامه بهره هیجانی “بار- آن” سنجیده میشود و این ۵ مؤلفه دارای ۱۵ خرده مقیاس است.
مؤلفههای هوش هیجانی:
بنا به تعریف “بار- آن” از هوش هیجانی، هوش هیجانی در ۵ حیطه دارای ۱۵ مؤلفه است:
۱٫ حیطه درون فردی؛ شامل ۵ مؤلفه خودآگاهی هیجانی، قاطعیت، حرمت نفس، استقلال و خودشکوفایی.
۲٫ حیطه برون فردی؛ شامل ۳ مؤلفه همدلی، روابط میان فردی و مسئولیتپذیری.
۳٫ حیطه سازگاری؛ شامل ۳ مؤلفه حل مسئله، واقعیت سنجی و انعطاف پذیری.
۴٫ حیطه کنترل استرس؛ شامل ۲ مؤلفه تحمل فشار و کنترل تکانه.
۵٫ حیطه خلق کلی؛ شامل ۲ مؤلفه خرسندی و خوشبینی.
۱٫ خودآگاهی هیجانی
منظور از “خودآگاهی هیجانی” شناخت خود، هیجانها و علت به وجود آمدن آن ها، لایههای عمیق احساسات و هیجانها، ارتباط افکار و هیجانها با هم است.
بسیاری از اوقات مسائلی ما را می آزارند، ولی در واقع نمیدانیم چرا از این موضوع تا این حد احساس آزردگی کردهایم. بنابرین شاید تا مدتها این ناراحتی در خاطر باقی بماند، بدون آنکه بتوانیم برای رفع آن کاری کنیم. در حالی که اگر افراد دارای خودآگاهی هیجانی باشند، میتوانند به علت اصلی ناراحتیهای خود پی ببرند و چارهای برای آن بیندیشند.
۲٫ قاطعیت
قاطعیت توانایی بیان احساسات، عقاید و افکار خود (مثلا پذیرش خشم، صمیمیت و… ) به صورت آشکار است؛ هرچند که این احساسات و عقاید خوشایند یا ناخوشایند باشند و اتخاذ تصمیم راسخ و روشن حتی اگر به قیمت محروم ماندن از مزایایی باشد و یا اجرای آن برای فرد از لحاظ عاطفی مشکل باشد. به بیان دیگر قاطعیت یعنی توانایی بیان و احقاق حق خود بدون خشونت و پرخاشگری.
۳٫ حرمت نفس
پذیرش خود به عنوان شخصی ارزشمند، احترام به خود و دوست داشتن خود به آن گونه که هستیم. یعنی با تمام قابلیتها وتواناییها، ضعفها و محدودیتها، و درکل تمام نکات مثبت و منفی به معنای حرمت نفس است. انسانها زمانی میتوانند از حرمت نفس لازم برخوردار باشند که خود را به عنوان یک موجود با تواناییها و امکانات محدود که امکان اشتباه کردن را دارد، بپذیرند. در این صورت خود را به خاطر انجام یک خطا تحقیر نکرده و بی ارزش و نالایق نمیپندارند.
۴٫ خودشکوفایی
منظور از خودشکوفایی تلاش برای شکوفا کردن استعدادهای بالقوه خود ازطریق اهداف مشخص و درازمدت و در عین حال قابل دستیابی است که، تا فرد خود را به صورت کامل نشناخته و از خود رضایت نداشته باشد، میسر نمیشود.
۵٫ استقلال
استقلال به حالتی اشاره دارد که در عین حال که فرد از دلبستگی برخوردار است، متکی و وابسته به دیگران نیست. در تصمیمگیریهایش نظر دیگران را جویا میشود، اما درنهایت خود تصمیم گیرنده است. به عبارتی استقلال، خود هدایتگری و خودکنترلی و عدم وابستگی عاطفی است.
۶٫ همدلی