شاید نخستین هدف سیستم حسابداری در مؤسسات تجاری اندازه گیری سود است. سود یکی از مفاهیمی است که احتمال می رود از اقتصاد به عاریه گرفته شده باشد. سود از نظر اقتصاد دانانی چون آدام اسمیت و هیکس به عنوان مبالغی است که شخص میتواند برداشت نماید، مشروط بر اینکه وضعیت مالی در پایان دوره به همان خوبی اول دوره حفظ شود. سود حسابداری بر مبنای فرض تعهدی و در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری اندازه گیری می شود. هرچند تعریف جامع و مانع از سود حسابداری ارائه نشده است اما عموماً وقتی صحبت از سود حسابداری می شود، منظور تفاوت بین درآمدهای تحقق یافته و هزینه های انجام شده در طی یک دوره معین باشد.(ابریشم چی،مرضیه،۱۳۸۹)
سود از نظر برخی نظریه پردازان حسابداری مثل هندریکسون در سطوح مختلف، ساختاری،تفسیری و رفتاری مورد توجه قرار میگیرد. در سطح ساختاری، معمولاً حسابداران اصول و قواعدی را پذیرفتند که گاه ممکن است با پدیدههای جهان واقعی و یا تأثیرات رفتاری آن کمتر در ارتباط باشد. در این سطح روش های اندازه گیری و شناسایی سود مورد توجه قرار میگیرد و در شرایط مختلف بر اساس قواعد تعیین شده عمل میگردد برای تعریف سود در سطح تفسیری، روی مفاهیم اقتصادی، نظیر “رفاه” و “ثروت” تأکید شده است. و سود به عنوان معیاری برای سنجش کارایی مدیریت استفاده می شود. مفهوم سود در سطح رفتاری، به فرایند های تصمیم گیری سرمایه گذاران و اعتباردهندگان، عکس العمل قیمت اوراق بهادار در بازار بورس و واکنش حسابداران مربوط می شود.(خلیل زاده،۱۳۸۱)
نقطه نظر دیگر در ارتباط با سود این است که هیچیک از مفاهیم سود، از لحاظ نظری و عملی، برای ارائه اطلاعات مربوط به سرمایه گذاران و استفاده کنندگان دیگر کامل نیست. زیرا این مفاهیم یا فاقد تفسیر لازم از دنیای واقعی است و یا فاقد ویژگی های رفتاری لازم است.(شباهنگ، رضا، ،۱۳۸۴)
این تصور که سود به عنوان اصلی ترین منبع اطلاعات مختص شرکت است، توسط تحقیقات تجربی مختلف مورد پشتیبانی قرار گرفته است. این تحقیقات نشان داده است که سرمایه گذاران به سود، بیشتر از هر معیار دیگری از جمله سود تقسیمی و جریان های نقدی تکیه میکنند.همچنین نتایج تحقیقات نشان میدهد که مدیران سود را به عنوان مورد کلیدی مورد توجه سرمایه گذاران و تحلیگران در نظر می گیرند(فرانسیس و دیگران،۲۰۰۴)(نیکومرام و دیگران،۱۳۹۰)
سود فی نفسه معیاری از حقوق سهامداران است. فرایندی که در آن حقوق دولت و مدیران تعیین می شود، بستگی به فرایند اندازه گیری سود برای سهامداران دارد. همجنین سود نقش ارزشمندی در تداوم فعالیت و بقاء شرکت دارد. طرفهای قرارداد از این نقش کلیدی سود برای مذاکره مجدد درباره قراردادهایشان و نیز برنامه ریزی در مورد چگونگی مالکیت خود در آینده استفاده میکنند. سود متعلق به سهامداران به عنوان یک آماره باقی مانده در بردارنده اطلاعات ارزشمندی درباره تداوم فعالیت شرکت میباشد. سود کم و بازده ناچیز که ممکن است نتیجه عملکرد نا کارآمد مدیریت باشد به وضوح به همه گروه ها اطلاع میدهد که با شرایط موجود تداوم فعالیت شرکت با مشکل مواجه است.(فرانسل،۱۹۹۴)
فرایند اندازه گیری و نتیجه آن نقش مهمی در اداره شرکت دارد و معمولاً کاربران صورتهای مالی اهمیت زیادی برای آن قائلند. موضوع سود در حسابداری، از مباحثی است که صاحبنظران دیدگاه های مختلفی نسبت به آن ابراز کردهاند و به دست آوردن تعریف جامع و کامل که مورد قبول اکثریت باشد، مشکل به نظر میرسد. به طور کلی دو دیدگاه عمده در ارتباط با مفهوم سود وجود دارد.(سلیمانی،۱۳۸۹)
۲-۳-۱ مفهوم سود از دیدگاه اقتصادی:
_ آدام اسمیت اولین اقتصاد دانی بود که سود را به عنوان افزایش ثروت تعریف کرد، وی سود را مبلغی تعریف کرد که می توان به مصرف رساند بدون اینکه سرمایه اولیه کاهش یابد. به عبارتی مبلغی که بدون برگشت از سرمایه می توان مصرف کرد(هندریکسن،۱۹۹۲)
_ اقتصاد دان انگلیسی به نام (جان هیکس،۱۹۷۶) این تعریف را بسط داد و سود را مبلغی تعریف کرد که شخص میتواند طی یک دوره مصرف کند و در آخر دوره دارای همان رفاهی باشد که در اول دوره داشته است.
۲-۳-۲ مفهوم سود از دیدگاه حسابداری:
بر اساس این دیدگاه، عموماً سود مبتنی بر اصول و قواعدی تعریف می شود که در حسابداری پذیرفته شده است. به طور کلی حسابداران، اصول و قواعدشان را بر پایه مفاهیم و مفروضاتی قرار میدهند که ممکن است با رویدادهای دنیای واقعی بی ارتباط باشد. از جمله این مفاهیم می توان به اصل تحقق درآمد، اصل تطابق هزینه ها با درآمدها، اصل بهای تمام شده و … اشاره کرد.(هندریکسن،۱۹۹۲)
۲-۳-۴ اهداف مشخص گزارشگری سود را به شرح زیر می توان برشمرد:
-
- استفاده از سود به عنوان معیاری برای اندازه گیری کارایی مدیریت
-
- استفاده ازمبالغ تاریخی سود (بنا به اصل بهای تمام شده) برای پیشبینی های آتی سود شرکت و توزیع سود سهام درآینده
-
- استفاده از سود به عنوان معیاری برای اندازه گیری دستاوردها و همچنین نشانه ای از تصمیمات آتی مدیریت
-
- استفاده از سود به عنوان مبنایی برای تشخیص مالیات
-
- استفاده از سود برای بررسی و ارزیابی قیمت محصولات واحدهایی که مشمول قیمت گذاری میباشند
- استفاده از سود جهت تخصیص منابع توسط اقتصاد دانان
۲-۴ مدیریت سود
در ادبیات حسابداری تعاریف گوناگونی از مفهوم مدیریت سود ارائه شده است و پژوهشگران تعبیرهای مختلفی از آن ارائه کردهاند.
مدیریت سود عبارت از مداخله هدفمند در فرایند گزارشگری مالی با توجه به محدودیت های اصول پذیرفته شده حسابداری برای به دست آوردن سطح مورد انتظار سود است. با توجه به مقاصد مدیریت، مدیریت سود میتواند به صورت افزایش، کاهش یا هموارکردن سود گزارش شده باشد.(خدادادی و همکاران،۱۳۹۰)
بیشتر محققان حسابداری معتقدند که مدیریت سود نوعی دستکاری در ضورتهای مالی است و کاهش یا افزایش سود گزارش شده توسط مدیران را به عنوان دستکاری معرفی میکنند. عناوینی مانند”حداکثر کنندگان”،”حداقل کنندگان” و یا “هموار کنندگان” به طور تلویحی به افرادی گفته می شود که به دستکاری صورتهای مالی می پردازند. گاهی مدیران از طریق دستکاری صورتهای مالی سود را غیر واقعی نمایش میدهند.(محمدی،۱۳۸۵)
(گوردون و همکارانش ۱۹۶۶) بیان کردند اگر زمانی مدیران روش خاصی از روش های حسابداری را برگزیند و نوسانات سودهای گزارش شده کاهش یابد، نتیجه هموارسازی یا مدیریت سود است.
از نظر بلکویی مدیریت سود ناشی از تحریک انگیزه های مدیریت جهت افزایش سود سالانه شرکت میباشد. همچنین مدیریت سود ممکن است برای عاری جلوه دادن دستکاری عمدی سود به منظور دستیابی به روند یا سطح دلخواه سودآوری انجام شود.(بلکوئی،۱۹۸۵)
مدیریت سود یعنی اینکه مدیر، آزادی عمل خود بر ارقام حسابداری را با فرض وجود یا عدم وجود محدودیتهایی، در این زمینه به کار گیرد.(واتس و زیمرمن،۱۹۹۰)
مدیریت سود یعنی دخالت هدفمند مدیر در فرایند گزارشکری مالی برون سازمانی به منظور تحصیل منافع شخصی(شیپر،۱۹۸۹)،(دچو و اسلوان،۱۹۹۵)
مدیریت سود عبارت است از انتخاب روشها و رویه های حسابداری برای رسیدن به اهدافی خاص توسط مدیریت(اسکات،۱۹۹۷)