-
-
- به اعتقاد کوینگتون[۴۰] (۱۹۸۴) خود ارزشی ، به ارزیابی افراد از ارزش خودشان اشاره میکند و مشابه مفاهیم عزت نفس و حرمت نفس است. مفروضه بنیادی نظریه خود ارزشی این است که افراد به طور طبیعی برای حفظ ارزش خود سعی و تلاش میکنند. نظریه ارزش خود، از طرفی بر چگونگی به وجود آمدن آن و از طرفی بر تاثیری که بر انگیزش و در نتیجه ، عملکرد و موفقیت و شکست میگذارد مبتنی است. نظریه ارزش خود ، یکی از انگیزه های مؤثر در فعالیت های تحصیلی را نگهداری یا افزایش ارزش خویشتن میداند.
-
-
- یکی دیگر از ساختارهای انگیزشی که برای فهم موفقیت دانش آموزان مطرح بوده و در سه دهه گذشته توجه قابل ملاحظه ای را از سوی پژوهشگران تعلیم و تربیت به خود اختصاص داده است، مفهوم خودکارآمدی است. ادراک خودکارآمدی مفهومی است که با نام بندورا پیوند خورده است و با پژوهشهای وی در عرصه روانشناسی پدیدار شده است. در حوزه یادگیری و آموزش، خودکارآمدی به ارزشیابی های شخصی دانش آموزان از قابلیت های عمل به تکلیف اشاره میکند. یعنی آن ها توانایی موفق شدن در آن تکلیف را دارند یا خیر. آشر و پاجارز[۴۱] (۲۰۰۶) اظهار میدارند که باورهای خودکارآمدی دانش آموزان ، نقش کاملی در انگیزش تحصیلی، یادگیری و پیشرفت آن ها ایفا می کند.
-
- از میان نظریه های شناختی، نظریه هایی که چگونگی تفکر در باره علت های موفقیت و شکست شان را به عنوان تعیین کننده های اصلی انگیزش به حساب می آورند به نام نظریه اسنادی معروف میباشند. در حوزه تحصیلی، دانشآموزی که در آزمون موفق می شود یا شکست میخورد، در علت یابی این موفقیت یا شکست، چه عامل یا پدیده ای را تعیین و مسئول میداند؟ بنابرین، اسناد، به علت ادراک شده یک پی آمد اطلاق می شود و عبارت است از توضیح فرد در مورد علت رخداد یک پدیده یا علت پی آمدهای گوناگون. نظریه اسنادی به ما کمک می کند تا دریابیم چگونه دانش آموزان، موفقیت و شکست خود را توضیح می دهند و چگونه این توضیحات در انگیزه آن ها برای رفتارهای پیشرفت در آینده تاثیر میگذارد.
- میل تایدو و سونای[۴۲] (۲۰۰۳)، انگیزش درونی را انگیزشی که از عواملی، همچون علاقه یا کنجکاوی سرچشمه بگیرد نامیده اند. بنا به تعریف رایان و دسی[۴۳] (۲۰۰۰) انگیزش درونی تمایل ذاتی برای جستجو و تسخیر چالشها به عنوان اهداف فردی و علایق شخصی است. و بر اساس تعریف فرچایلد[۴۴] و همکاران (۲۰۰۵)، انگیزش درونی تحریک شدن و تعقیب کردن یک فعالیت صرفا به دلیل لذت و ارضایی که از خود فعالیت برمی خیزد، است. (عبد خدایی، سیف، کریمی، بیابانگرد، ۱۳۸۷)
۲-۳-۳٫ نظریه خودمختاری یا خود تعیینی
در زمینه انگیزه تحصیلی نظریه های مختلفی وجود دارد ولی متداول ترین نظریه در این خصوص نظریه خودمختاری یا خود-تعیینی[۴۵] است. انگیزش تحصیلی خود تعیینی توسط دسی، اسکوارتز ، شین من، رایان[۴۶] (۱۹۸۱) ارائه شده است. بر اساس این نظریه، انگیزه به ندرت در برگیرنده پدیده واحدی است. افراد نه تنها از نظر میزان انگیزش متفاوتند بلکه از نظر جهت و نوع انگیزش نیز اختلاف دارند و این تعارض در نوع انگیزش به نظرها و اهداف اساسی که باعث انجام کار میشوند ارتباط دارد. در نظام طبقه بندی دسی و رایان افراد در سه نوع جهت گیری انگیزشی قرار می گیرند؛ افراد با جهت گیری انگیزش بیرونی، افراد با جهت گیری انگیزش درونی و افراد بدون انگیزه. بر اساس نظریه دسی و همکاران او افراد زمانی دارای انگیزش درونی هستند که در خود ادراک شایستگی و خود تعیینی کنند. رفتار افرادی که دارای انگیزش درونی هستند، از درون نظم پیدا می کند، یعنی اجازه نمی دهند دیگران یا عوامل بیرونی بر عملکردشان تاثیر بگذارند. انگیزش درونی یعنی اینکه شخص عملی را به خاطر کسب رضایت، خشنودی، علاقمندی و لذت درونی انجام دهد و تنها خود عمل مهم است. برای مثال فردی با انگیزه درونی زمانی به خواندن یک رمان می پردازند که از مطالعه آن احساس لذت کند. خواندن رمان به خاطر کسب رضایت دیگران یا از ترس عواقب نخواندن آن (برای مثال گرفتن نمره بد در امتحان) صورت نمی گیرد. (دسی و رایان ۲۰۰۰).
افرادی که دارای انگیزه درونی هستند برای خود اهدافی تعیین میکنند و در جهت رسیدن بدان می کوشند در واقع اگر آنان احساس کنند که در انجام فعالیتهای مورد علاقه خود، در فشار هستند؛ سطح (خود – تعیینی) ادراک شده بنابرین سطح انگیزش یا علاقه درونی آن ها کاهش مییابد. در مقابل افراد با انگیزش بیرونی خود را شایسته یا (خود- تعیین) قلمداد نمیکنند. رفتار آن ها از بیرون دیکته می شود. یعنی عوامل بیرونی و افراد دیگر نقش تعیین کننده ای در ایجاد رفتار و تصمیم گیری های آنان ایفا میکنند. این افراد به وقایع خارجی و افراد دیگر توجه بیشتری دارند تا به رضایت شخصی و احساس لذت خود. بنابرین ، افراد با جهت گیری انگیزش بیرونی به جای تمرکز بر تکلیف و احساس رضایت، از انجام خوب آن در انتظار نوعی پاداش یا تنبیه اجتماعی در مقابل انجام یا عدم انجام تکلیف هستند. انگیزه بیرونی مربوط به زمانی است که فعالیت به منظور دستیابی به برخی پیامدهای مجزا از آن انجام میگیرد که با انگیزش درونی در تضاد است. (رمضانی، هدایتی ، فرجی، خمسایی، حیدری مکرر ،۱۳۸۹)
دسی و رایان (۲۰۰۲) معتقدند ، علاوه بر انگیزش درونی و بیرونی یک سازه دیگر انگیزشی نیز وجود دارد که عبارت است از بی انگیزگی. افراد بی انگیزه ، بین عمل و نتایج عمل رابطه ای نمی بینند در واقع بی انگیزگی یا فقدان انگیزه حالتی را بیان میکند که قصد و عمدی در عمل وجود ندارد و رفتار فاقد تعهد و احساس علیت شخصی است.
افراد بدون انگیزه ، مانند افرادی که دارای انگیزش بیرونی هستند خود را شایسته و (خود-تعیین) نمی دانند. این افراد در مقایسه با همسالان خود که دارای انگیزش بیرونی هستند، بعد از مدتها تلاش برای انجام تکالیف و صرف انرژی و وقت، آن را رها میکنند. ادراک شایستگی و کنترل در آنان چنان پایین است که در موقعیتها احساس درماندگی میکنند. کوشش برای این افراد یک عمل بیفایده است، آنان موفقیتها و شکستهای خود را نتیجه عوامل بیرونی و کنترل ناپذیر میدانند (بحرانی،۱۳۸۴).