۲-۱-۲-۱) جایگاه تعارض در مدیریت
آنچه که تعارض را ایجاد میکند، وجود نظرات مختلف و سپس ناسازگاری یا ضد و نقیض بودن آن نظریات است. درک نظرات مختلف به مدیران کمک میکند تا شیوه مناسبی را برای حل تعارض انتخاب کنند. با توجه به سیر پیشرفت مکاتب فکری مدیریت در طول سال های اخیر، سه نظریه متفاوت در مورد تعارض در سازمان ها وجود دارد: (جهان دیده کاظم پور، ۱۳۸۴: ۱۰)
-
- نخستین دیدگاه اعتقاد دارد که باید از تعارض دوری جست چرا که کارکردهای زیان باری در درون سازمان خواهد داشت، به این دیدگاه نظریه سنتی تعارض(تئوری یگانگی) میگویند.
-
- دومین دیدگاه، نظریه روابط انسانی است که تعارض را امری طبیعی میداند و در هر سازمانی پیامدهای حتمی و مسلمی خواهد داشت، ضرری ندارد و به طور بالقوه نیروی مثبتی را برای کمک به عملکرد سازمان ایجاد میکند.
- سومین نظریه و مهم ترین دیدگاه اخیر، مبنی بر این است که تعارض نه تنها میتواند یک نیروی مثبت در سازمان ایجاد کند، بلکه هم چنین یک ضرورت بدیهی برای فعالیت های سازمانی به شمار میآید که به این نگرش، نظریه تعامل تعارض میگویند.
۲-۱-۲-۱-۱) نظریه سنتی
بر اساس این نظریه، هیچ تضادی در سازمان وجود ندارد. چون سازمان را یک مجموعه هماهنگ و منسجم میداند که برای یک منظور مشترک به وجود آمده است. از این رو از کارکنان زیردست هیچ انتظار اعتراض به تصمیمات مدیریت نمی رفت و اگر چنین میشد، آن را یک ضد ارزش تلقی میکردند و خود به خود از سیستم خارج میشد. در این نظریه، تعارض یک عنصر بد و ناخوشایند است و همیشه اثر منفی روی سازمان دارد (جهان دیده کاظم پور، ۱۳۸۴: ۱۰). تعارض را با واژه هایی چون ویران سازی، تعدد، تخریب و بی نظمی مترادف میداند و چون زیان آور هستند، لذا باید از آن ها دوری جست و در نتیجه مدیر سازمان مسئولیت دارد سازمان را از شر تعارض برهاند. این نحوه نگرش به مسئله تعارض از سال ۱۹۰۰ تا نیمه دوم دهه ۱۹۴۰ بوده است (قلی زاده، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۱-۲) نظریه روابط انسانی
این نظریه تعارض را یک پدیده طبیعی و غیرقابل اجتناب در همه سازمان ها میداند که با موجودیت آن در سازمان موافق است (جهان دیده کاظم پور، ۱۳۸۴: ۱۰). هم چنین طرفداران مکتب مذبور عقیده دارند که تعارض را نمی توان حذف یا از بین برد، حتی در موارد زیادی تعارض به نفع سازمان است و عملکرد را بهبود میبخشد. نظریه روابط انسانی از آخرین سال های دهه ۱۹۴۰ تا نیمه دوم دهه ۱۹۷۰ رواج داشت (قلی زاده، ۱۳۸۹).
۲-۱-۲-۱-۳) نظریه تعامل
در حال حاضر تئوری تعارض حول محور دیدگاهی میچرخد که آن را مکتب تعامل مینامند. اگرچه از دیدگاه روابط انسانی باید تعارض را پذیرفت ولی در مکتب تعامل بدین سبب پدیده تعارض مورد تأیید قرار میگیرند که یک گروه هماهنگ، آرام و بی دغدغه، مستعد این است که به فطرت انسانی خویش برگردد، یعنی احساس خود را از دست بدهد، تنبلی و سستی پیشه کند و در برابر پدیده تغییر، تحول و نوآوری هیچ واکنشی از خود نشان ندهد (قلی زاده، ۱۳۸۹). دیدگاه تعاملی جدیدترین دیدگاه در موضوع تعارض سازمانی است. نظریه پردازان این دیدگاه بر این باورند که تعارض گریز ناپذیر است و در برخی موردها حتی باید به تشویق و تحریک آن پرداخت. این دیدگاه تأکید میکند که وجود سطح مناسب و متعادلی از تعارض هرگاه که کارمندان دچار سستی و رکود میگردند، میتواند به ایجاد تغییرهای مثبت در گروه بیانجامد (افشار و دیگران، ۱۳۹۰: ۴۸-۴۷).
نقش اصلی این شیوه تفکر درباره تعارض این است که این پدیده مدیران سازمان ها را وادار میکند که در حفظ سطحی معینی از تعارض بکوشند و مقدار تعارض را تا حدی نگه دارند که سازمان را زنده، با تحرک، خلاق و منتقد به خود نگه دارد (جهان دیده کاظم پور، ۱۳۸۴: ۱۰).
- تعارض سازنده در برابر تعارض مخرب
طبق نظریه تعاملی بعضی از تعارض ها از هدف های سازمانی پشتیبانی میکنند که به این نوع تعارضات، تعارضات سازنده میگویند و برخی دیگر مانع از تحقق هدف های سازمانی میشوند که به این نوع از تعارضات، تعارض مخرب میگویند. حد و مرز بین تعارض سازنده و مخرب به طور روشن مشخص نیست. هیچ سطحی از تعارض نمیتواند در همه شرایط قابل قبول یا مردود باشد. امکان دارد یک نوع با یک مقدار از تعارض در یک شرایطی موجب افزایش سلامتی و تحقق هدف های سازمانی شود که در آن حالت تعارض سازنده است. ولی ممکن است در سازمان دیگری یا در همین سازمان و در زمان دیگری بسیار مخرب باشد. ملاک تشخیص تعارض سازنده یا مخرب، عملکرد سازمان است. «روبرت اونز» تعارض سازنده و مخرب را به صورت یک مارپیچ نشان میدهد و اذعان میدارد که اگر پاسخ مدیر به تعارض منفی باشد (تعارض مخرب) و جوی را ایجاد کند که در آن شرایط و اوضاع سازمان متشنج گردد یک مارپیچ رو به پایین خواهیم داشت که در آن تعارض موجب ناکامی و در نهایت به کاهش سلامتی سازمان منجر میشود.
اگر مدیریت تعارض اثربخش باشد یعنی تعارض سازنده ایحاد کند و به فکر درمان و حل مشکل باشد و بر همدستی و اشتراک مساعی در سازمان تأکید داشته باشد، یک مارپیچ رو به بالا به وجود میآید که در آن ضمن دادن پاسخ مثبت به تعارض، از آن به عنوان عاملی برای بهبود عملکرد سازمان استفاده می شود. بنابرین، در چنین وضعیتی جو اشتراک مساعی و فرهنگ همکاری و حمایت در سازمان توسعه مییابد (بزاز جزایری،۱۳۷۷: ۲۳).
۲-۱-۲-۲) انواع تعارض
در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت برخی از تعارض ها سازنده[۲۶] و برخی دیگر مخرب[۲۷] هستند.
تعارض سازنده نتایج مثبت برای گروه یا سازمان در بر دارد. این نوع تعارض به افراد درگیر فرصت میدهد مسایل و فرصت هایی را بشناسند که به گونه ای به دست فراموشی سپرده شده اند و در نتیجه خلاقیت و عملکرد بهبود مییابد (شرمرهورن و دیگران، ۱۳۸۷: ۲۹۹). هم چنین تعارض موقعی که منجر به جستجو و دستیابی به روش های بهتر انجام کارها شود و راضی بودن به وضع موجود را بر هم زند، سازنده و مفید است. به عبارت دیگر، بعضی از تعارض ها حامی اهداف گروه است و عملکرد آن را بهبود می بخشند. چنین تعارضی کارکردی و یا سازنده نام دارند. در مقابل تعارض های وجود دارند که مانع کارکرد گروه میشوند که به آن ها اشکال غیر کارکردی و یا خراب کار میگویند. تعارض زمانی سازنده است که کیفیت تصمیم را بالا ببرد، خلاقیت و آفرینندگی را تحریک و علاقمندی و کنجکاوی را در میان اعضای گروه تشویق کند و وسیله ای فراهم سازد که به کمک آن بتوان مسایل را بازگو و تنش را زایل کرده و اوضاع و احوالی که ارزیاب خویش است و طرفدار تغییر حمایت کند. مطلوب ترین سطح تعارض آن حدی است که از رکود جلوگیری، خلاقیت را تحریک و تنش را زایل سازد و جوانه های تغییر را شکوفا کند. (رابینز، ۱۳۹۱: ۲۶۸-۲۶۶).
تعارض های معمول در محیط کار در دو نوع اساسی طبقه بندی میشوند: (رضاییان، ۱۳۹۱: ۱۲-۱۰)
۲-۱-۲-۲-۱) تعارض بنیادین
در این نوع تعارض، عدم توافق بنیادین نسبت به غایت ها یا هدف هایی که دنبال میشوند، وجود دارد. تعارض بنیادین خود به سه نوع تقسیم میشود: