سلامت روان و انسان سالم به عقیده اسکینر[۶۳] ، معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسان هایی وقتی با مشکل روبرو شوند از شیوه اصلاح رفتار برای بهبود و بهنجار کردن رفتار خود واطرافیانشان به طور متناوب استفاده می جویند تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسند.
۲-۳-۴ سلامت روان والدین کودکان مبتلا به سرطان
والدین کودکان مبتلا به سرطان دچار سطوح بالایی از اضطراب و تحریک پذیری یا خشم و اشکال در تمرکز میشوند که سلامت روان آن ها را کاهش داده و یا بر آن تاثیر منفی میگذارد. سرطان یک عضو از خانواده موجب درگیری کل خانواده در فرایند درمان این بیماری می شود و اثرات متعددی بر روی همه ی اعضای خانواده میگذارد. والدین بیمار سرطانی، به علت درگیری در روند درمان و مراقبت از کودک بیمارشان، وقت و انرژی زیادی در خارج از خانه و دور از سایر فرزندان خود میگذارند. در این میان بیماری سرطان، موجب تحمیل بار عاطفی سنگین، اختلال در فرایند طبیعی زندگی، ایجاد مشکلات زیاد اقتصادی و تشنج در محیط خانه و روابط خانوادگی می شود (ولی زاده،جونبخش،پاشایی،۱۳۹۳) که هر کدام از این موارد به تنهایی تاثیرات مخربی بر روان افراد خانواده میگذارد. تحقیقات نشان داده است که داشتن یک کودک مبتلا به سرطان میتواند به بی ثباتی عاطفی، عدم اطمینان و تنش در میان اعضای خانواده به ویژه والدین منجر شود (ولی زاده و همکاران،۱۳۹۳). آن ها علاوه بر واکنش عاطفی فرزندشان نسبت به بیماری، واکنش خود را نیز دارند؛ در همان زمان، این پدر و مادر باید از اعضای دیگر خانواده ، مانند دیگر کودکان در خانواده نیز مراقبت کنند. از طرفی ارتباط مستقیم و معنی داری بین کیفیت زندگی کودکان و مادران وجود دارد؛ زیرا یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی کودکان، سلامت والدین میباشد که میتواند تحت تاثیر بار مراقبتی قرار گیرد. در برخی از مطالعات نیز ارتباط مستقیم و معنی دار بین کیفیت زندگی کودکان و مادران تأیید شده است. زمانی که مادر درگیر درمان فرزند بیمارش میباشد، از توجه و مراقبتش نسبت به فرزند سالمش کاسته می شود و همین موضوع موجب می شود تا فرزندان سالم این خانواده ها از کمبود توجه و مراقبت والدین رنج ببرند (جین_هادنز،کین،۲۰۰۲) علاوه بر این که سرطان یکی از فرزندان خانواده موجب ایجاد تغییراتی در روند عادی زندگی و به وجود آمدن واکنش های روانی خاصی در این افراد می شود، به صورت مستقیم وغیر مستقیم، تاثیرات مخربی بر فرزند سالم آن ها نیز میگذارد.
از آنجا که رخداد بیماری فرزند خارج از دامنه شمول نظام استنباطی این والدین قرار دارد، بنابرین کنترل خود را بر این رخداد از دست میدهند و در چارچوب استنباط های خودشان گرفتار و دچار اضطراب میشوند (جوادی و کدیور،۱۳۷۷). والدین مضطرب حتی در مسائل بسیار کوچک نیز از قوه و کارایی خود مطمئن نیستند و از آن جایی که در شک و تردید به سر میبرند، نمی توانند در هیچ موردی به سرعت تصمیم بگیرند زیرا از اشتباه کردن می ترسند (شاملو،۱۳۸۲).
بیماری فرزند به عنوان یک بار اضافه باعث افزایش تنیدگی در والدین شده و توان مقابله را در آنان می کاهد و قدرت سازش با محیط را از آنان میگیرد. این والدین معمولا درجاتی از بی ثباتی هیجانی را تجربه میکنند (تیلور،۲۰۰۶ به نقل از بروجردی ۱۳۸۰). چنانچه والدین در برابر استرسورهای موجود نظیر خود بیماری و مراحل درمانی آن، با امید و انعطاف پذیری پاسخ دهند و از راهبردهای مقابله ای سازنده نظیر مقابله مذهبی مثبت و راهبردهای سازنده حل مسئله استفاده کرده و کنترل وقایع زندگی را به دست بگیرند، بهتر با مسئله مقابله میکنند و بهتر به حل مسئله می پردازند و سلامت روان بالاتری دارند (کوین،۲۰۰۶).
۲-۴ مقابله مذهبی
۲-۴-۱تعریف مقابله
زندگی بشر مبارزه پایان ناپذیری بوده و قدرت مقابله و سازگاری او تنها پایگاه مستحکمی است که متضمن بقای او و راه گشای او در ادامه ی مبارزه است. مقابله و سازگاری فرآیندی پویا، مداوم، پیشرونده و حفظ کننده زندگی است که به واسطه ی آن موجود زنده خود را با تغییرات مداوم محیط منطبق میسازد. مکانیزم های سازگاری و شیوه های مقابله ای، تعیین کننده مکان فرد در طیف سلامت و بیماری روانی است که به کارگیری مناسب آن منجر به ارزیابی درست موقعیت، احساس امنیت، دستیابی به حمایت، انعطاف پذیری، رشد و کسب هویت در فرد میگردد (کارسون[۶۴]،۱۹۹۶).
روان شناسی سلامت در سال های اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی سلامت روان آن ها قائل شده است. شیوه های مقابله، تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که توسط افراد در معرض استرس به منظور کنترل نیازهای خاص، درونی و بیرونی که فشارآور بوده و فراتر از منابع فردی هستند به کار گرفته میشوند (هینز[۶۵]،۱۹۹۶).
از دیدگاه لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله عبارت است از: تلاش های فکری، هیجانی و رفتاری فرد که هنگام روبرو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رساندن عوارض تنیدگی به کار گرفته می شود.
اتکینسون و همکاران (۲۰۰۳، به نقل از ناگاس و همکاران،۲۰۰۹) مقابله را به عنوان روشی تعریف میکنند که در آن فرد با محیط اجتماعی و فیزیکی خود مواجه شده و منابع خود را در جهت مهار تنیدگی به حرکت در می آورد. اسمیت و همکاران (۲۰۰۳،به نقل از محمدی،۱۳۸۶) اصطلاح مقابله را به فرآیندی اطلاق نموده اند که از طریق آن فرد سعی میکند فشارهای روانی را کنترل و مدیریت کند.
راهبردهای مقابله ای به عنوان یک منبع مهم در مقابله با بیماری های مزمن محسوب میشوند. این راهبردها، فرآیندهای ناخودآگاهی هستند که فرد در مواجهه با تنش های روزمره زندگی از آن ها استفاده میکند (محمودی و همکاران،۲۰۰۳).
۲-۴-۲مقابله مذهبی
مقابله و سازگاری مذهبی، روشی است که انسان ها از عقاید و شعائر مذهبی جهت رویارویی با مشکلات و فشارهای زندگی بهره می گیرند. تاکنون مطالعات متعددی در کشورهای مختلف جهان در زمینه ارتباط بین گرایشات مذهبی و سلامت روان انجام شده است که نتایج مقتضی را به همراه داشته اند برخی از مطالعات ارتباط مثبت و معناداری را بین به کارگیری شیوه های مقابله مذهبی و کاهش میزان و شدت افسردگی، اضطراب و اختلالات روانی نشان داده است در برخی نیز مثبت و مفید بودن اثر متغیرهای مذهبی (اعتقادات، ارزش های دینی، دعا، زیارت و…) بر سلامت روان مورد تأکید قرار گرفته است (عظیمی،۱۳۸۱).
گروهی از محققان به نقش مذهب در مقابله با حوادث بحرانی زندگی اشاره کرده وتحت عنوان مقابله مذهبی از آن یاد میکنند (پارگامنت، اولسن، ۱۹۹۲). مطالعات نشان میدهد “مذهب” نقش مهمی در مقابله با “تنیدگی” بازی میکند و “نماز” و اعتقاد به”خدا” به عنوان دو نوع از شایع ترین منابع مقابله همواره وجود داشته اند. هم چنین شواهد نشان داده مذهبی بودن با تاثیر بر شناخت ممکن است اثراتی با اهمیت روی سلامتی و کاهش تنیدگی داشته باشد (لوونتال و همکاران،۲۰۰۰).