برخی از این عوامل ارزش شرکت را از طریق کاهش مستقیم جریانهای نقدی آتی تقلیل میدهند و برخی دیگر، ارزش شرکت را از طریق نرخ مورد استفاده توسط سرمایهگذار برای تنزیل جریانهای نقدی آتی کاهش میدهد. مطالعات قبلی نشان میدهد، تجدید ارائه باعث کاهش سودهای مورد انتظار آتی و افزایش نرخ هزینه سرمایه شرکت میشود و با توجه به روش مورد استفاده برای محاسبه هزینه سرمایه، بلافاصله متعاقب تجدید ارائه نرخ هزینه سرمایه در ماه به طور میانگین بین ۷٪ تا ۱۹٪ افزایش مییابد (هریبار و جنکینز، ۲۰۰۴).
همچنین شرکتهایی که کیفیت افشای آن ها ضعیف است، نرخ هزینه سرمایه بالاتری دارند (بوتوسان و پلاملی، ۲۰۰۱). همچنین کیفیت پایین سود منجر به افزایش نرخ هزینه سرمایه میگردد (فرانسیس و همکاران، ۲۰۰۴).
دمیرکن (۲۰۰۶) شرکتها را بر مبنای دلایل تجدید ارائه طبقهبندی نمود. طبقات مختلف شامل شناسایی درآمد، مخارج تجدید ساختار، طبقهبندی مجدد، معامله با اشخاص وابسته، مالیات مربوطه و سایر موارد بودند. نتایج پژوهش وانگ ژیا (۲۰۰۶) نشان داد دلیل اصلی تجدید ارائه صورتهای مالی اصلاح اشتباه ناشی از شناسایی درآمد دوره های گذشته است. وو (۲۰۰۲) نیز در پژوهشهای خود به همین نتایج دست یافته بود.
در یکی از روشهای طبقهبندی، تجدید ارائه ها به سه دسته بد[۷] ، خوب[۸] و خنثی[۹] تقسیم میشوند. اگر به دلیل تجدید ارائه، سود خالص یا درآمد کاهش یابد به آن تجدید ارائه بد میگویند، اگر به دلیل تجدید ارائه، سود خالص یا درآمد افزایش یابد به آن تجدید ارائه خوب میگویند و اگر به دلیل تجدید ارائه، چند تغییر خوب و چند تغییر بد اتفاق بیفتد به طوری که تاثیر یکدیگر را خنثی کنند، به آن تجدید ارائه خنثی میگویند (کاظمی، ۱۳۸۹).
۲-۴- واکنش به تجدید ارائه صورتهای مالی
اگرچه ممکن است فشارها و مشکلات دیگری نیز وجود داشته باشد که جایگاه شرکت را تنزل دهد، به هر حال، عوامل مهم اثرگذار بر میزان نیت و قصد مدیریت و میزان انحراف صورتهای مالی، شرح داده شدند. درباره واکنش به عوامل مؤثر بر تجدید ارائه صورتهای مالی، محققان پنج روش ارائه نمودهاند که میتوان با استقرار، تقویت و به کارگیری آن ها میزان آسیب وارده به شهرت و اعتبار مدیریت و شرکت را محدود نمود. به بیان دیگر، محققان معتقدند با به کارگیری صحیح راه حلهای مطرحشده، میتوان میزان قصد و نیت مدیریت و تحریف صورتهای مالی را کنترل نمود (گرتسن و همکاران، ۲۰۰۵)
شریعتپناهی (۱۳۸۹)، روشهای مطرحشده توسط محققان برای واکنش به تجدید ارائه صورتهای مالی را به شرح زیر دستهبندی میکند:
الف) تأیید ماهیت مشکلات[۱۰] :
زمانی که افراد اطلاعات کافی درباره موضوعی نداشته باشند، ممکن است راجع به آن موضوع قضاوت منصفانهای ارائه ننمایند. در حقیقت، فقدان یا کافی نبودن اطلاعات، ممکن است منجر به ایجاد اندیشه و تفکر منفی شود. ولی به طور کلی، زمانی که مردم اطلاعات کافی در مورد موضوعی نداشته باشند، گرایش آن ها معطوف به موضوعی دیگر خواهد شد که کمتر نیازمند بررسی و ارزیابی باشد. نتایج پژوهش گرتسن و همکاران (۲۰۰۶) از ۱۴ شرکت، بیانگر آن است که چنانچه شرکت به تشریح و تأیید ماهیت مشکلات بپردازد با درستی واکنش بازار مواجه خواهد شد.
ب) پذیرش خطا و تقصیر[۱۱] :
اصولاً بهتر است پس از وقوع هر پدیدهای (مانند تجدید ارائه صورتهای مالی) در صدد شناسایی کسانی برآمد که میتوانند توضیح دهند نه کسانی که بتوان آن ها را سرزنش کرد. زمانی که مدیران اجرایی، یکدیگر یا شخص ثالثی را مقصر میدانند و مورد سرزنش و ملامت قرار میدهند، این موضوع احتمالاً تحلیلگران را به سوی این سوال سوق میدهد که آیا حاکمیت شرکتی دارای روندی تحت کنترل است یا خیر؟
نتایج مطالعات نشاندهنده آن است که زمانی که مدیریت سعی در مقصر دانستن کسی برای رفع تقصیر از خودش است، این روند میتواند بر پیچیدگی شرایط بیفزاید. زیرا در سهامداران این باور ایجاد خواهد شد که سازوکارهای کنترلی با شکست مواجه شدهاند. مقصردانستن میتواند میزان تحریف را افزایش دهد. به بیان دیگر، خودداری از قبول تقصیر ممکن است بر اعتبار مدیران اجرایی آسیب وارد کند. چنین کمبود اعتمادی میتواند بر این اعتقاد تاثیربگذارد که شرکت بازار را فریب داده و سعی دارد مجدداً این کار را انجام دهد (کلرمن، ۲۰۰۶).
از سوی دیگر، چنانچه تجدید ارائه صورتهای مالی به دلیل تخلف آشکار از اصول پذیرفتهشده حسابداری باشد، حتی اگر پس از انتشار اخبار، مدیران به انجام تقلب و بینظمی اقرار نمایند، به نظر میرسد که خسارت بیشتری به شرکت وارد خواهد شد (وو، ۲۰۰۲).
کلرمن (۲۰۰۶) دریافته است در موارد بسیاری، قبول تقصیر برای کسب اعتماد مجدد ضروری است. زمانی که مدیران از قبول تقصیر خودداری میکنند، احتمال سلب اعتماد عمومی از آن ها افزایش مییابد. هرچند پذیرش تقصیر و قبول مسئولیت از سوی فرد یا شرکتی به عنوان دلیل برای گناهکارشدن در پرونده دادگاهی است اما میتواند بهترین شیوه از دیدگاه قانونی باشد و بر نتیجه تاثیر مثبتی داشته باشد.
ج) ارتباطات آزادانه[۱۲]:
بسیاری از سرمایه گذاران و مشارکتکنندگان در بازار، از دامنه افشا به عنوان نمایندهای برای تعیین میزان اهمیت اطلاعات منتشرشده حسابداری استفاده میکنند. در حقیقت، با ارائه جزییات بیشتر، مشکل کمتر خواهد بود و کاهش سطح تحریف را به همراه خواهد داشت. به بیان دیگر، افشای صادقانه، عامل سودمندی در ارتباط میان شرکت و تحلیلگران است و احتمال آسیب به عملیات تجاری و تسهیلات مالی به واسطه تجدید ارائه صورتهای مالی از این طریق، قابل تقلیل است.
گیتسمن، مازولا، راواسی و گابیونتا درباره باز بودن ارتباطات، مطالعاتی انجام دادند که شواهد، حاکی از تاثیر مثبت ارتباطات باز با سرمایهگذاران است. احتمالاً ارتباطات باز، باعث کاهش میزان تحریف صورتهای مالی خواهد شد و کاهش تحریف، آسیب وارده به ارزش شرکت در بازار را تقلیل خواهد داد. پالمروس و همکاران (۲۰۰۴) دریافتند که اگر شرکتی تاثیر مالی تجدید ارائه صورتهای مالی خود را برآورد نموده و اعلان نماید، تاثیر منفی بر قیمت سهام شرکت، کاهش خواهد یافت.
د) حاکمیت شرکتی[۱۳]:
در پی رسواییهای مالی شرکتهای بزرگ، نقصهای جدی در سیستم نظام راهبری شرکتی آشکار گردید. البته، هیئت مدیره به عنوان بخش مهم در این سیستم مدنظر قرار میگیرد و به همین دلیل بیشتر مورد سرزنش و تهمت واقع میشود. بنابرین، تغییراتی در قوانین نظام راهبری شرکتی به وجود آمد. قانون جدیدی به منظور پیشگیری از وقوع رسواییهای مشابه انرون و ورلدکام با عنوان قانون ساربنیز آکسلی در سال ۲۰۰۲ به تصویب رسید. این قانون شرایط سختتری را برای استقلال حسابرسان مستقل، ایفای وظیفه مباشرت هیئت مدیره و کیفیت افشای اطلاعات مالی در نظر گرفت.