در این خصوص مبلغان و علما آن طورکه شایسته جایگاه و اهمیت وقف است به تبلیغ و ترویج فرهنگ وقف نپرداخته اند. همچنین همان طور که گفته شد، در رسانه های جمعی مختلف هم اعم از روزنامه، رادیو، تلویزیون و اینترنت در این باره بسیار محدود به ارائه مطالب و دیدگاه های اندیشمندان و صاحب نظران پرداختهاند.
واضح است که وقف در اصل برای حمایت از نهادهای آموزشی، بهداشتی یا اجتماعی به وجود آمد، ولی از آغاز قرن بیستم میلادی تا نیمه آن، همان هنگام که دولتها دست روی اوقاف گذاشتند، رابطه میان وقف و این نهادها قطع شد. این در حالی است که واقفان و متولیان اصلی وقف به خاطر ارتباط مستقیمشان با مردم، بهتر میتوانند بر موقوفات نظارت داشته، عائدات و درآمد آن ها را در عرصههای مورد نیاز هزینه کنند .
البته از انصاف به دور است اگر نگوییم نشانه هایی ـ اگر چه کمفروغ ـ در برخی از کشورها به چشم میخورد که میکوشند علل تضعیفکننده ی وقف اسلامی را از بین ببرند و وقف و نقش مهم آن را دوباره احیا کنند .
گفتار چهارم : آسیب ها در مدیریت وقف
در شریعت و فقه به مدیریت وقف و اداره موقوفات اهتمام و توجه ویژه شده است؛ زیرا اداره وقف در کیفیت و در وضعیت وقف بسیار مؤثر است. مدیر کارآمد و لایق، موقوفه ی هر چند غیر کارآمد را به اوج کارآمدی میرساند. برعکس اگر مدیری نالایق و غیرصالح باشد، بهترین موقوفه را تبدیل به رقبه ی بی فایده و ناخوشایند میکند.
بنابرین، یکی از مهمترین راه هایی که به ترویج و گسترش فرهنگ وقف کمک میکند بهینه سازی مدیریت وقف و نحوه اداره موقوفات است، به بیان دیگر وقتی که مردم می بینند موقوفات به خوبی اداره میشوند و به حال خود رها نمی شوند قطعاً تشویق میشوند که به این موضوع مهم توجه نشان دهند، اما عکس این قضیه، اگر مشاهده شود که هر مکانی پس از وقف به حال خود رها شده و هیچگونه نظارتی هدفمند و قانونمند بر آن اعمال نمی شود و متولی خاصی ندارند، بدون شک این مسأله میتواند به دلسرد شدن مردم و رویگردانی آن ها به مسئله وقف منجر شود. بنابرین، نوع مدیریت بر موقوفات و نحوه اداره آن از نگاه مردم بسیار حائز اهمیت است.
علاوه بر موارد فوق، چندین آسیب های دیگری نیز در عرصه وقف قابل ذکر است که برخی از آن ها عبارتند از: عدم آشنایی با موازین قانونی و شرعی وقف، عدم رعایت حقوق وقف و انفاق و عدم پرداخت دیون دستگاهها به موقوفات، وجود نهادهای موازی در اخذ خیرات و حسنات و عدم وجود نظارت بر عملکرد آن ها، فروش موقوفات در زمان اصلاحات ارضی و ابطال بعضی از اسناد وقفی و… .
فصل سوم :
راهکارهای مربوط به آثار وقف
مبحث اول : توجه به مصالح عمومی
گفتار اول : مبارزه با عوامل رکود وقف
عواملی که در طول تاریخ موجب رکود و از رونق افتادن اوقاف شده اند، متعدد و متنوع اند که دسته ای از آن ها شاید قابل پیش گیری و پیشبینی نباشند. عواملی چون زلزله، سیل، جنگ و … که خرابی اوقاف و از بین رفتن اسناد و مدارک اموال موقوفه را به دنبال داشته اند، می توان از این دسته به شمار آورد.
اما عامل عمده دیگری وجود داشته که در این راستا سهم بسیار بزرگی را به خود اختصاص داده و آن عبارت است از موقوفه خواری. در گذشته دو گونه موقوفه خواری وجود داشته که هر یک به نوعی موجب رکود و سقوط اوقاف از آن منزلت و رونق بالای خود شده است:
۱٫ غصب و تصرف و تملک نابجا و غیر مشروع درآمد اوقاف و مصرف ان در جهات و مواردی که با جهات و موارد مصرف مورد نظر و توجه واقفان به هیچ وجه تلائم و سازگاری نداشته است.
بدون شک تصرفاتی این چنین و حیف و میلهای خودسرانه و خودخواهانه ای که در مورد اوقاف انجام شده، مایه دلسردی و فرار انسانهای نیک سیرت و خیراندیش از دست زدن به وقف اموال خود شده و می شود.
انسانهای خیری که مال خود را به عنوان صدقه جاریه حبس میکنند، طبیعی است که انتظار دارند درآمد این اموال در جهات و مواردی که خودشان با توجه به ضوابط و موازین شرعی در نظر گرفته اند، مصرف شود و اگر احساس کنند که درآمد اوقاف، حیف و میل می شود و به جیب کسانی سرازیر می شود که به هیچ وجه شایستگی آن را ندارند، قطعاً انگیزه ای برای وقف و تصدق در آن ها به وجود نخواهد آمد.
از این رو دقت، وسواس و سختگیری متولیان وقف و دست اندرکاران امور اوقاف بلاد اسلامی در تحقق اغراض و انظار واقفان، میتواند به ایجاد انگیزه در انسانهای نیکوکار، برای وقف بخشی از اموال خود، کمک شایان توجهی بنماید.
۲٫ دومین و مهمترین گونه موقوفه خواری، غصب و تملک اصل و رقبه اوقاف است که در طول تاریخ وقف الی ماشاءالله و بوفور انجام می شده است.
از پادشاهان و حکام گرفته تا انسانهای ذی نفوذ و طبقات گوناگون جامعه در فرصتهای مختلف همچون گرگهای گرسنه به جان اوقاف افتادند، خوردند و خورانیدند و آثار بسیاری از املاک و رقبات وقفی را از روی زمین محو کردند. به چند نمونه توجه فرمایید:
الف – قوام الدین ابوبکر ملک زوزن که درحدود سال ۶۰۹ هـ به کرمان آمده بعد از همه خودکامیها، یک روز دستور داد همه وقف نامه ها را پیش او بردند، سپس گفت: به تحقیق معلوم شد که از دعای روحانیان و موقوفه خواران کاری پیش نمی رود و فرمان داد که مجموع وقف نامه ها را در آب شستند و آن گاه تمام رقبات آن موقوفات را در حوزه دیوان گرفت و جزء املاک خالصه کرد. [۸۸]
ب – نادرشاه افشار نیز برای تضعیف روحانیان شیعه، به بهانه این که موقوفه داران قدم مثبتی بر نمی دارند، قسمت اعظم زمینهای موقوفه را به ارزش یک میلیون تومان ضبط کرد و آن ها را جزء خالصه درآورد … لذا از دوره نادرشاه به بعد بر اثر بی ثباتی اوضاع و بی توجهی زمامداران به امور شرعی، عرفی و اخلاقی کمتر کسی در مقام وقف اموال و دارایی خود بر میآمد … [۸۹]
ج – لمتون درباره اوقاف اصفهان می نویسد : « … اصفهان در سابق خاصه در دوره صفویه یکی از مراکز مهم موقوفه بوده است. گرچه غالب آن ها از بین رفته یا غصب شده است. » [۹۰]
همچنین بستانی در دائره المعارف درباره قحطی که در اصفهان رخ داده از نویسنده ای خارجی نقل کردهاست : « … بسیاری از موقوفات اصفهان معدوم و نامعلوم شد و متولیان مانند هزاران نفر اهل اصفهان جان دادند و اثر آن موقوفات ناپدید شد و بعدها به دست مالکین افتاد که به نام خود برای آن سند مالکیت صادر کردند و حتی در بعضی موارد با علم به وقفیت، آن را نادیده گرفتند. » [۹۱]
د – در زمان رضاشاه به دلیل ممنوع شدن روضه خوانی، بسیاری از اوقاف عامه، متعذرالمصرف گشت و نتوانستند آن ها را به مصارف خاصی که مراد واقفان بود، برسانند. اداره بعضی از این اوقاف را وزارت فرهنگ به دست گرفت و بقیه را این و آن غصب کردند
در موارد متعدد دیگری نیز املاک موقوفه غصب شده است، مثلا بسیاری از این گونه املاک را کسانی (به بهانه های گوناگون) به نام خود ثبت کردند. میگویند مواردی از این قبیل در آذربایجان و سایر نقاط اتفاق افتاده است. [۹۲]
هـ – درباره اوقاف سیرجان و یزد نیز گذشت که به ادعای بعضی از علما اکثریت قریب به اتفاق املاک سیرجان وقف بوده و در یزد از چهارصد مدرسه و بقعه شریفه تنها یک مدرسه باقی مانده است (به جز مدارس جدیدی که بعدها تأسيس کردهاند)