۲-۲-۳-شایسته سالاری
زندگی سازمانی هر روز با شتابی افزونتر از دیروز در گذر است و پوشیده نیست که این شتاب تغییر و تحولات به روز سازمانی و منابع انسانی را می طلبد تا بتواند جوابگوی نیازهای سازمانی باشد. در این میان انسان عنصر اصلی و اساسی همگامی با این شتاب و همچنین به وجود آوردنده و هدایت کننده آن است. در حقیقت اگر این عنصر ضروری از حرکت بایستند. کل تغییر و تحولات از حرکت و بهبود باز خواهند ماند. پس برای ایجاد، هدایت و نتیجه گیری سودمند از جریان تغییر و تحول نیاز به منابع انسانی پویا، منعطف، یادگیرنده، کوشا، نوآور، توانا و دانا داریم. (جین[۵۰]، ۲۰۱۳).
با توجه به نقش انسان در دهه های اخیر اهمیت مدیر به عنوان رهبری هدایتگر در عرصه سازمان های پیشرو مرکسی پوشیده نیست و به کارگیری نظام های مؤثر در جهت انتخاب و انتصاب این مدیران و ارزیابی قابلیت های مدیریتی آن ها برای ارائه الگوی برای نظام شایسته سالار از جایگاه مهم و ویژه ای برخوردار میباشد. و در فرایند انتخاب شایسته ها می بایست ضابطه مداری جای رابطه مداری را بگیرد و انتخاب هدایت کنندگان و رهبران سازمانها بر اساس اصول حاکم بر سازمانهای شایسته سالاری صورت گیرد. مطالعه و شناسایی اصول شایسته سالاری در انتخاب مدیران و انتخاب آن ها بر اساس این اصول از گامهای اساسی و ضروری جهت استقرار نظام شایسته سالاری در هر سازمانی میباشد. در این راستا، مقاله حاضر به بررسی اصول شایسته سالاری در مدیریت می پردازد. اصولی که به کارگیری آن ها منجر به بهبود مدیریت و اصلاح نظام اداری و مدیریتی کشور به عنوان پیش نیاز توسعه خواهد گردید( جمال و ناصر[۵۱]، ۲۰۱۲ )
بحث پیرامون نظام شایسته سالاری و فرایند آن و اصول و روش های استقرار آن در هر جامعه ای که خواهان بهبود مستمر است، ضروری میباشد. اصولاً اگر نظام مدیریتی حاکم بر سازمانها از شایستگی کافی برخوردار باشد موجب تحقق اهداف سازمان و جامعه و جلوگیری از اتلاف منابع خواهد شد.
وضعیت سازمانی و منطق حاکم بر آن ایجاب میکند که از هر کسی و از هر چیزی بدرستی و متناسب با موقعیت، حداکثر استفاده بهینه بعمل آید. چنین مفروضه ای درباره نیروی انسانی به صورت قرار گرفتن شایسته ترین فرد در مناسبترین موقعیت شغلی(شایسته سالاری) مطرح می شود. (عباسی و دیگران، ۱۳۹۳).
شایسته سالاری، بخصوص در ترفیع یا انتصاب به مشاغل مدیریتی با توجه به اهمیت و تاثیر غیر قابل انکار آن بر بقا و توسعه سازمان از سویی و حساسیت برانگیزی آن در بین کارکنان از سوی دیگر صبغه ای متفاوت و اهمیتی چند برابر مییابد. اهمیت و ضرورت تعیین اصول شایسته سالاری را در جهت استقرار نظام شایسته سالار، می توان در مزایایی که دارد جستجو نمود که از جمله آن ها افزایش اثربخشی فرد و سازمان، ارتقای رضایت شغلی. احساس تعلق کارکنان به سازمان، ایجاد انگیزه تلاش بیشتر، بهبود وارتقای سطح عملکرد، شناخت و پرورش و به کارگیری درست استعدادها، بهره وری فرد، بهره وری سازمان و در نهایت بهره وری جامعه میباشد(بهزاد، ۱۳۸۹).
۱-مفهوم شناسی شایستگی و شایسته سالاری
در بحث بررسی مفاهیم شایستگی و شایسته سالاری تعابیر و تعاریف گسترده ای بیان شده است که این دو مفهوم را از دید متخصصان بررسی کرده و به تعاریف مهم اشاره کرده و آن ها را جمع بندی میکنیم.
کاتانو، نیوسام و دی شایستگی را اینگونه تعریف میکند: هر گونه دانش، مهارت، توانایی یا کیفیت شخصی است که از طریق رفتار نشان داده می شود و منجر به تعالی خـدمت دهی مــی گــردد (کاتانو، نیوسام و دی به نقل از باندر[۵۲]:۲۰۱۳).
شایستگی یعنی: یک تشریح مکتوب از مهارت های شخصی و عادات کاری قابل سنجش که درجهت دستیابی به اهداف کار استفاده می شود(گرین[۵۳] : ۲۰۰۹)
مهارتها و عاداتی که برای کارکنان ضرورت دارد تا در یک شغل مؤثر باشند به عنوان مفهوم شایستگی در نظر گرفته می شود (منسفید[۵۴]:۲۰۰۶).
میرابایل میگوید: شایستگی عبارت است از دانش، مهارت و توانایی یا ویژگیهای مرتبط با عملکرد بالا در یک شغل(میرابل[۵۵]:۲۰۰۶).
شایستگی یعنی دانش، مهارت، توانایی ها و سایر خصیصه هایی که برای شکل دهی رفتارهای مطلوب در آینده مورد انتظار است(دیر[۵۶] : ۲۰۰۸). از دیدگاهی شایستگی در سه مفهوم بیان شده است که عبارتند از:
شایستگی رفتاری: گفته ها و اعمال فرد که در عملکرد قوی یا ضعیف وی تاثیر میگذارد
شایستگی دانش: آنچه یک فرد درباره حقایق،فن آوری، تکنولوژی، شیوه ها و روش های یک شغل تخصصی در سازمان میداند.
شایستگی انگیزشی: احساس فرد درباره یک شغل یا سازمان و یا محیط شغلی(مایر[۵۷] :۲۰۰۶).
شایستگی در نظام شایسته سالارانه: عبارت است از خصوصیات بارز فردی که به طور معمول به ملاکهای مرجع در مورد بهره روی و یا عملکرد عالی در یک زمینه کاری و یا موقعیت شغلی مرتبط میباشد. این صلاحیت ها را در تعاریف مختلف به دو گونه طبقه بندی کردهاند:
-
- صلاحیت های مقدماتی: شامل خصوصیات فردی، دانش و مهارتهایی است که هر فرد در هر شغلی نیاز دارد تا بتواند حداقل کارایی را از خود بروز دهد.
- صلاحیت های اختلاف زا: که عملکرد عالی را از عملکرد متــوسط و ضعیــف متمــایز میکند (اسپنثر[۵۸]:۲۰۱۳)
با بررسی و جمع بندی مفاهیم ذکر شده در شایستگی می توان به تعریف جامع تری رسید که عبارت است از: مجموعه ویژگیها، تواناییها و مهارتهای فردی و متغیرهای شخصیتی فرد که باعث می شود افراد در موقعیتهای گوناگون عملکردی اثربخش تر و کاراتر (بهره ورتر) در جهت تحقق اهداف فرد، سازمان و جامعه از خود بروز دهند.
شایسته سالاری: عبارت است از به کار گرفتن شایسته ها برای اداره کردن افراد با توجه به سطح فرهنگ و ارزش ها(باقری زاده، ۱۳۷۹).
شایسته سالاری: یعنی افراد شایسته را در مشاغل و مناصب مرتبط به خودشان که توانمندی انجام آن را دارند قرار دهند تا بتوانند بر حسب شایستگی های خود در پیشرفت فردی و سازمانی مؤثر واقع شوند(ابیلی، ۱۳۸۲).
شایسته سالاری: فرایندی است که از شایسته گزینی آغاز شده و به شایسته پروری و شایسته پردازی ختم می شود و این روند پیوسته در حال تحول است(احمدی، ۱۳۸۰).
شایسته سالاری: یعنی فرایندی که نقش ها در آن باید برای توانمندیهای خاص انتخاب شود و نه به علت دیگر پارامترهایی مثل جهان بینی، فلسفه و یا تئوریهای سیاسی سازمان[۵۹].
تعاریف فوق نشان میدهد که سازمانها از تعریفی که بیشتر متناسب با نیازهای آنان باشد استفاده میکنند. با توجه به مفاهیم ذکر شده در این تعاریف می توان گفت که:
شایسته سالاری عبارت است از فرایند شناسایی، جلب، گزینش، نگهداشت و پرداخت مداوم به نیروهای شایسته و فراهم کردن زمینههای اعمال مدیریت موقعیتی بر حسب توانمندیهای آنان، برای مؤثر واقع شدن آن ها در تحقق اهداف فرد، سازمان و جامعه.
۲-اصول شایسته سالاری در سیاست های کلی اصل ۴۴