هر چند نظریه یادگیری اجتماعی توسط رفتارگرایان توسعه یافته است، اما با این حال نظریه یادگیری اجتماعی فراتر از نظریه رفتارگرایی رفته و بر ظرفیت انسان برای “شناخت” تأکید دارد و معتقد است که بر اساس فعل و انفعالاتی که بین “موقعیت”، “رفتار”، “انگیزه” و “شناخت” های فرد انجام میپذیرد، رفتار انسانی تعیین می شود. برای مثال: در بعضی اوقات موقعیت ها بسیار نافذ هستند به طوری که بر افکار و رفتار ما مسلط میشوند. رانندگی کردن در یک جاده یخبندان (موقعیت) ما را مجبور می کند که با احتیاط رانندگی (رفتار) کنیم. همچنین فعل و انفعالاتی نیز بین “شناخت” و “رفتار” وجود دارد. اگر در خیابان کسی پای شما را لگد کند، واکنش شما نسبت به او بستگی به شناخت شما دارد، اگر تشخیص دهید (شناخت) که او به عمد پای شما را لگد کردهاست، واکنش شما (رفتار) با زمانی که تشخیص بدهید غیر عمد بوده فرق می کند(شکری، ۱۳۸۹: ۳۸).
تبادل اجتماعی
نظریه تبادل اجتماعی یا بده و بستان اجتماعی بر این نکته تأکید دارد که انسانها در روابط خود، نوعی توازن بین داده ها و ستاندهها به وجود می آورند. این دیدگاه بیشتر بر آنچه که مردم در روابطشان میگذارنندمانند: زمان، تلاش، پول، حمایت اجتماعی و … (داده ها) و به آنچه که از این روابط به دست می آورند، نظیر: محبت، دوستی، منزلت و… (ستانده ها) علاقه نشان می دهند.اساس این نظریه، اقتصادی است، یعنی ما در روابط خودمان با دیگران، رفتاری از خود بروز میدهیم که بیشترین پاداش و کمترین مجازات را در بر داشته باشد. در اینجا “پاداش” همان مفهوم “سود” و “مجازات نیز مفهوم “هزینه” را در بر دارد. به بیان دیگر، هر موقعیت تعاملی برای هر یک از شرکت کنندگان حاوی هزینه و سود است. اگر در مبادله “سود” بیشتر از “هزینه” باشد، تعامل را ادامه میدهیم و در صورتی که هزینه بیشتر باشد از ادامه تعامل خودداری میکنیم.
این نظریه از دیدگاه اقتصادی به روابط بین اشخاص مینگرد. هر یک از طرفین سعی دارد منافعی را که به خودش میرسد به حداکثر و هزینه کارهای نیکی را که برای دیگران انجام میدهد، به حداقل برساند. در اینگونه روابط هر یک از طرفین انتظار دارد طرف مقابل خوبیهای او را جبران کند و اعمال نیک او را تلافی کند. زوجها به یکدیگر وابستهاند و خوبیهایی که به طرفین میرسد، بستگی به فداکاری هر دو طرف دارد. بنابرین در مناسبات انسانی روابطی پایدار خواهند ماند که در آن خوبیها به صورت متقابل جبران شود(کریمی، ۱۳۹۰: ۲۹).
نظریه پدیدار شناختی
بر اساس دیدگاه پدیدارشناختی[۷۷]، درک هر فرد از جهان یگانه است. این ادراکها میدان پدیداری فرد را میسازد. انسانها همانگونه به محیط واکنش نشان می دهند که آن را درک میکنند. میدان پدیداری فرد، شامل ادراکهای هشیار و ناهشیار اوست، ادراکهایی که فرد نسبت به آنها آگاهی دارد یا ندارد. ولی تعیین کننده مهم رفتار، مخصوصاً در انسانهای سالم ادراکهایی است که می توانند به صورت آگاه جلوه کنند. اگرچه میدان پدیداری، اصولاً دنیای خصوصی انسان را تشکیل میدهد، میتوانیم این دنیا را آنطور که افراد درک میکنند، ببینیم و رفتار را از دریچه چشم آنها و با معنایی روانشناختی که برای آنها دارد تبیین کنیم. روانشناسان پدیدارنگر معمولاً قبول ندارند که رفتار را تکانههای ناهشیار(در نظریه های روانپویشی) یا محرکهای بیرونی(در رفتارگرایی)کنترل میکنند، و به جای آن معتقدند که ما بازیچه دست نیروهای خارج از کنترل خود نیستیم، بلکه اثرگذارانی هستیم که میتوانیم سرنوشت خود را کنترل کنیم(خدایاریفرد و همکاران،۱۳۸۶).
از نظر راجرز[۷۸]، انسان ذاتاً ماهیتی مثبت دارد و مسیر حرکت او در مجموع به سوی خودشکوفایی، رشد و اجتماعی شدن است. راجرز بر این اعتقاد است: «من همواره نسبت به ماهیت انسان خوشبین نیستم و کاملاً آگاهم که در اثر حالات دفاعی و ترسهای درونی، افراد می توانند به طور غیرقابل تصوری بیرحمانه، وحشتناک، تحول نایافته، واپسرونده، غیراجتماعی و آزاردهنده رفتار کنند. با وجود این، یکی از نیروبخشترین و روحبخشترین قسمت از تجربیات من کار کردن با این افراد و کشف تمایلات بسیار مثبتی است که در آنها مانند همه ما، در عمیقترین سطوح وجود دارد». راجرز بر این باور است که آیین مسیحیت این باور را در ما ایجاد کردهاست که ذاتاً گناهکاریم، علاوه بر این، تصویری که فروید و پیروان او از انسان، ناهشیار و بن ارائه می دهند این است که در صورت امکان به اعمال خلاف اخلاق دست خواهد زد. طبق این نظر، انسان از بنیاد، غیرمنطقی، غیراجتماعی و مخرب خود و دیگران است. به نظر راجرز ممکن است گاهی انسان چنین باشد، ولی این زمانی اتفاق می افتد که روانآزرده است و مانند یک انسان شکوفا شده عمل نمیکند. وقتی آزادانه عمل میکنیم و در تجارب خویش مختاریم، ماهیت اصلی خود را به عنوان موجودی مثبت و اجتماعی ارضا میکنیم. موجودی که می تواند مورد اعتماد باشد و اصولاً سازنده است(شولتز و شولتز، ۲۰۰۵: ۳۷۷-۳۷۸).