لازاروس و فولکمن[۱۰۵] استدلال میکنند از آنجا که افراد با منبع کنترل درونی بر این باورند که میتوانند نتایج رویدادها را تحت کنترل داشته باشند، به احتمال بیشتری در مقایسه با افراد با منبع کنترل بیرونی، از استرادژیهای مقابلهای معطوف به حل مسئله فعالانه استفاده میکنند(لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴).
هدف نظریه جایگاه کنترل سلامت
هدف از نظریه جایگاه کنترل سلامت پیشبینی رفتار بهداشتی ناشی از انتظارات عمومی است که در جهت رفع مشکل گسترش یافته است. مقیاس جایگاه کنترل سلامت به عنوان یک اقدام تک دامنه از عقاید مردم که بهداشت و سلامتشان به وسیله رفتار خودشان تعیین می شود، پدید آمد (مشکی، ۱۳۸۹).
کنترل فردی و سلامت
کنترل فردی و سلامت، از دو راه ممکن است با هم ارتباط داشته باشند. اول، افرادی که احساس کنترل فردی شان قوی است امکان دارد به میزان بیشتری توانایی حفظ سلامت و پیشگیری از بیماری را داشته باشند. دوم، به هنگام ابتلا به بیماریهای جدی افراد دارای احساس کنترل فردی قوی ممکن است بهتر با بیماری کنار بیایند و در فرایند توان بخشی نقشی سازنده تر داشته باشند. هر دو این ارتباطات مورد بررسی محققان از چند رویکرد به منظور اندازه گیری کنترل فردی استفاده کردند. برای نمونه، بعضی از پژوهشگران مصاحبه ها یا پرسشنامههایی تدوین کردهاند که میزان استفاده از هر یک از انواع کنترلها- شناختی، رفتاری یا اطلاعاتی – را اندازه گیری میکند. بعضی دیگر کانون کنترل افراد با بهره گرفتن از مقیاس کانون کنترل درونی-بیرونی یا آزمونهایی که اختصاصا کنترل بر سلامت را می سنجند، بررسی کردهاند. یکی از بهترین آزمونهای تدوین شده در این باره مقیاس چند بعدی کانون کنترل سلامتی است.
۱– کنترل سلامت توسط فرد [۱۰۶]: این مقیاس میزان کنترل درونی فرد را بر سلامتیاش اندازه گیری میکند.
۲ – کنترل سلامت توسط دیگر افراد قدرتمند[۱۰۷] : این مقیاس باور افراد را در مورد اینکه سلامت به وسیله افرادی مانند پزشکان کنترل می شود را اندازه گیری میکند.
۳ – کنترل سلامت به وسیله شانس[۱۰۸] : این مقیاس این باور را اندازه گیری میکند که سلاکت به وسیله بخت یا تقدیر کنترل می شود. مقیاسهای شانس و افراد قدرتمند، میزان اعتقاد افراد به تأثیر منابع بیرونی بر سلامت ارزیابی میکند (مشکی، ۱۳۸۹).
مبانی نظری ایماگوتراپی
در سالهای اخیر احساس امنیت، آرامش و روابط صمیمانه میان زن و مرد به سستی گراینده و کانوان خانواده دستخوش فرایندهای ناخوشایندی شده است. همچنین رضایت زناشویی تاثیر بسزایی بر خانواده و سلامت روانی و جسمانی اعضای آن میگذارد(حسین پور، شهرویی و عبادی، ۱۳۸۸) و عدم ارضاء نیازهای عاطفی سبب بروز اخلالات، عدم سازگاری در زندگی و عدم موفقیت میگردد(نوایی نژاد، ۱۳۸۷) یونگ (۱۹۷۱) معتقد است که فرزندان به طور ناخودآگاه به جهتی سوق داده میشوند که هدف آن، جبران کردن چیزهایی است که در زندگی والدین آن ها تحقق نیافته است.
تاریخچه
درمان مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی به بنیان گذاریهارویل هندریکس وارد عرصه زوج درمانی شده است. به عقیده هندریکس ما در بزرگسالی جذب کسانی میشویم که فکر میکنیم آنچه در کودکی نداشته ایم را به ما خواهند داد «جور شدن ایماگویی» (حسینی، ۱۳۹۰).
حسینی(۱۳۹۰) در زمینه خاستگاه درمان مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی، بیان میدارد که این درمان از مدلهای روان پویشی فردی برخاسته، اما به گونه ای که این پویاییها در بافتههای ارتباطی نگریسته شوند بعدها این درمان با تاثیرپذیری از نظریه سیستمها و درمانهای گروهی اصلاح شده گسترش یافت. وی همچنین اشاره دارد به اینکه اکثر افراد مبانی نظری این دیدگاه را تحلیلی، به ویژه یونگ، میدانند و مداخلات آن را به روانشناسی گشتالت و سایکودراما نسبت میدهند و اینکه درمان مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی آمیزه ای از نظریه های دیروز و امروز است. بروان[۱۰۹] (۱۹۹۹، به نقل از اعتمادی، ۱۳۸۵) نیز پیش زمینه این دیدگاه را نظریه روان تحلیلی فروید و همکارانش، یونگ، نظریه دلبستگی و روابط شیء، نظریه بین فردیو نظریه یادگیری اجتماعی قلمداد میکند.
لاوسون[۱۱۰] (۲۰۰۸) معتقد است نظریه تصویرسازی یک دیدگاه رابطه ای برای فهم پویاییها[۱۱۱] و تعاملات[۱۱۲] دو نفره[۱۱۳] زوج فراهم میکند، به علاوه یک فرایند مکالمه برای ارتباط عمیق که برای بهبود روابط زوجها ضروری است را نیز فراهم میکند. دو امر در کارهای هندریکس برجسته است؛ اولا فرایند گفتگوی ساده که به سرعت به کار عمیق در دوران کودکی منجر می شود. ثانیاً بازگشایی متناسب گرههای روابط در موضوعات مختلف (لوگمن، ۲۰۰۹).
تعریف
واژه ایماگو، لغتی لاتین و به معنای تصویر است (حسینی، ۱۳۹۰). در فرهنگ لغت وبستر، «ایماگو» چنین معنا شده است: «نماینده یک شخص یا یک چیز»، «کپی»، «همانندی»، «تصویر ذهنی». این لغت نخستین بار در روانشناسی توسط فروید به کار رفت. یونگ نیز در آثار خود از این واژه استفاده کردهاست. معنای مورد نظر او از این کلمه «نماینده درونی از جنس مخالف» بود (هندریکس، ۱۳۸۲).
به گفته اسلیپ (۱۹۹۴؛ به نقل از حسینی، ۱۳۹۰)، ایماگو یعنی تصویر روانی موجود در ذهن که از جمع آوری پیامهای مثبت و منفی نهفته شده در تجارب کودکی ایجاد می شود. این تصویر حاصل و نتیجه درونی کردن تمامی اشخاصی است که به نحوی مراقبت و مواظبت از کودک را به عهده داشته اند. فرافکن کردن این تصویر منجر به تولید احساسات عشق رمانتیک میگردد. هندریکس (۱۹۹۶) معتقد است که این پیامها از والدین، همشیرها، خالهها و عموها، همسالانه و معلمان دریافت می شود و در ناهشیار ذخیره میگردد.
درمان مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی یک نظریه و شیوه درمانی در مورد همسریابی، ازدواج و فرایند شکل گیری تعارضهای زناشویی است(هندریکس وهانت، ۱۹۹۹). لاکوت و هندریکس (۱۹۹۸) عنوان نمودن ایماگو یک مدل ارتباطی زوج درمانی است که مداخلات عاطفی و شناختی را جهت تسهیل درک و تغییر درونی دو نفر به کار میگیرد، همچنین پیتر و بایلی (۱۹۹۸) در تحقیق خود نشان دادند نمرات رضایت زناشویی پس از مداخله ایماگوتراپی افزایش داشته است.