در این زمینه باید اضافه کنیم که هیچ ژنی به تنهایی نمی تواند پایه و اساس نمونه های پیچیده خصوصیاتی باشد که ما تحت عنوان شخصیت مطرح کردهایم. این نمونه ها به صورت ویژگیهای چند ژنی(پلیژنی[۹۴]) نامیده میشوند. ویژگی هایی که در شکل گیری آن ها ژنهای متفاوتی دخالت دارند.
محیط
همچنان که تأثیر وراثت بر روی شخصیت را به عملکرد ژنها می توان مرتبط ساخت، تأثیر محیط را نیز می توان به نتیجه یادگیری مرتبط ساخت. ما زمانی میتوانیم از تأثیرات محیطی صحبت کنیم که آن تأثیرات را در عمکردها، افکار، احساسها و نیازهای فرد، بعد از آن که در یک محیط تازه قرار داده شد، مشاهده کنیم. می توان این تغییرات را حاصل آموزش و یادگیری نامیم. شرایط محیطی که آموزش و یادگیری در آن صورت میگیرد را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف)تجارب دوران کودکی و بزرگسالی
ب) شرایط محیطی مربوط به محیط فیزیکی
ج) شرایط محیطی مربوط به محیط اجتماعی
تجارب دوران کودکی و بزرگسالی: تجارب(رشد شخصیت در طی زمان) مخصوصاً تجارب دوران کودکی بر راههای شکلدهی رشد شخصیت منحصر به فرد هر شخص تأثیر بسیاری زیادی دارد. اکثر رویکردهای بزرگ در مورد تأثیرات تجربه در رشد شخصیت اظهارنظر کردند. برای مثال، نظریهپردازان رویکرد روانتحلیلگرایی بر تجارب دروان کودکی در شکلدهی شخصیت تأکید فراوانی کردند. نظریه های یادگیری بر تغییرات اولیه تمرکز کردند و حتی بعضیها خاطر نشان نموده که یادگیری اولیه از طریق ایجاد مهارت های اساسی که بر اساس آن تجاربهای بعد هم پی ریزی می شود، می تواند تأثیر قابل توجهی در جریان و مسیر شخصیت در کل دوران زندگی داشته باشد(استیاتس[۹۵]، ۱۹۹۶). درحوزه هیجانی، رابطه دلبستگی با والدین توجه قابل ملاحضهای دریافت کرده و بسیاری اعتقاد دارند که تأثیر بسیار زیادی در بزرگسالی بر روابط با مردم می گذارد(کلونینگر، ۲۰۰۳).
محیط فیزیکی: آن محیط طبیعی است که دارای آب و هوا، شرایط اقلیمی، منابع غذایی و امکانات آبی باشد. هر کدام از اینها میتوانند بر روی شخصیت افرادی که به نحوی با آن ها در ارتباط هستند، تأثیر بگذارد. علاوه بر محیطهای طبیعی(فیزیکی)، محیطهای سازه را هم باید در این زمینه در نظر گرفت. محیط های سازه، به جای این که به وسیله نیرو های طبیعی ایجاد شود، ساخته و پرداخته دست انسان است. محیطهای سازه نیز بر الگوهای شخصیتی تأثیر میگذارد. چنین محیطهایی نشان داده اند که محیط های بسیار پر جمعیت، آبستن رفتار تهاجمی هستند. میزان فضای شغلی هم بر نحوه شکل گیری دوستیها اثر میگذارد(آلن اُ. رأس، ۱۳۷۳).
محیط اجتماعی: قسمت اعظم یادگیریهایی که شخصیت افراد را تحت تأثیر قرار میدهد، نه در فضای معمولی محیط های طبیعی و نه در محیط های سازه، بلکه در محیط بسیار پیچیده که به وسیله رفتار افراد خلق و ایجاد شده است، انجام می پذیرد. منظور ما از محیط پیچیده اجتماعی الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، شیوه های تربیتی کودکان، ساختار خانواده، سیستمهای تعلیم و تریبت و الگوهای استخدامی است. هرکدام از این ها به نوعی تأثیرات خود را بر روی شخصیت افراد نشان داده اند. رفتار اعضای وابسته به یک فرهنگ در قبال افراد مسن، به حس احترام به خود افراد مسن جامعه تأثیر میگذارد، اعضای یک طبقه اجتماعی بر روی نحوه گفتار، نوع پوشش، امکان بازآفرینی فعالیتها، نحوه تلقی از استعدادها و اهداف زندگی تأثیر میگذارد. آنچه که افراد در دوران کودکی خویش تجربه میکنند مانند تنبیه های انضباطی والدین، الگوهای غذایی، شیوه ابراز احساسات و عواطف، ممانعتها و انتظارات، غالباً پایه و اساس شخصیت افراد در سنین بزرگسالی است. در ارتباط با این موضوع، ساختار خانواده هم دخیل است؛ یعنی تعداد خواهران و برادران، تعداد افراد خانوداه، وجود پدر و مادر، تماماً نشان داده اند که نقش عمدهای در تحول شخصیت کودک به عهده دارند. در خارج از محیط خانه، شخصیت به وسیله مشخصه های محیط اجتماعی مثل مدرسه، میزان تحصیلات، شغل و محل کار و این که شاغل یا بیکار است، تأثیر می پذیرد(آلن اُ. رأس، ۱۳۷۳).
رویکردهای ساخت شخصیت
از مجموعه رویکردهای شخصیت، رویکرد های که غالباٌ ساخت شخصیت را هدف خود قرار می دهند، دو الگوی «ریخت شناسی» و «الگوهای عاملی[۹۶]» میباشد که ذیلاٌ به بررسی اجمالی این الگوها میپردازیم.
روش های ریخت شناسی
بقراط
شاید ریخت شناسی بقراط قدیمیترین و یکی از نخستین تئوریهایی است که در مورد ساختشخصیت مطرح شده است. عقاید او می تواند اولین تلاش در زمینه تحلیل عوامل در شخصیت محسوب شود. او عقیده داشت که میان جسم آدمی و جهان خارج ارتباطهایی برقرار است و عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و آتش در بدن و خواص و آثاری دارند، بدین معنی که خاصیت آتش گرمی، خاصیت باد سردی، خاصیت خاک خشکی و خاصیت آب تری است. خون افراد بهنجار، هر چهار عنصر را به مقدار مساوی و متعادل دار است. از سوی دیگر، بلغم نماینده رطوبت آب، صفرا نماینده گرمی و آتش و سودا نماینده خشکی خاک است. مردم بر مبنای غلبه هر یک از این اخلاط در بدن، از نظر صفات و ویژگیهای جسمانی و روانی از یکدیگر متمایز میشوند(کریمی، ۱۳۸۰).