الف) حیات مادر استقرار یافته، لکن حیات جنین هنوز استقرار نیافته است؛ لکن درمقام تعارض این دوحیات مادر ترجیح دارد.
ب) جان مادر درمقایسه با جان جنین اصیل است وازاصالت برخوردار است ودرصورتی که مادر اقدام به سقط نماید مجازات نمی شود .
فقهای اهل سنت معتقدند اگرچه در تعارض میان نجات جان مادر وجان جنین، به رغم شادی ارزش انسانی آنان، ازآن جا که به ناچار مرگ مادر ویا جنین گریز ناپذیر است لذا عقل با ملاک قرار دادن پیامدهای عاطفی، اخلاقی واجتماعی مرگ مادر نجات جان وی را ترجیح میدهد.بااستناد به قاعده ی «الضر یدفع بقدر الامکان» می توان گفت اگر باشیوه های علمی معتبر اثبات گردد که برطبق سنت الهی جنین درشکم مادر به طور شدیدی ناقص الخلقه است که زنده ماندن وی بعد ازولادتش درآینده برای خود و والدینش موجب عذاب ومشکلاتی باشد با عنایت به قاعده ی فوق می توان مبادرت به سقط جنین نمود.[۵۹]
در واقع مفاد قاعده فوق دربرگیرنده ی این مهم است که می توان با انتخابی درست ومعقولانه آثار وعوارض ناشی از ضرر تا حدقابل قبولی کاهش داد.
درمورد مسئله سقط جنین باید گفت چون حیات مادر اصیل ومستقر است لذا درشرایطی که حیات جنین تهدید کننده ی جان مادر است، باید به سقط جنین اقدام نمود و جلوی ضرر بیشتر را گرفت زیرا اگر جنینی بااین اوصاف متولد شود علاوه براین موجب مرگ مادر می شود زنده ماندن خودش نیز ضعیف است پس برای جلوگیری از این حادثه جان مادر را که فعلا مستقر است با سقط جنین نجات میدهیم.
ازسوی دیگر آموزه های دینی واسلامی که به ما حفظ نفس محترم رادستوری میدهند، مارابراین مهم مکلف می کندکه جان مادر را حفظ نماییم .ممکن است جنین به یک سری از اختلالات وناهنجاریهای ژنتیکی مانند جنین دوسر، جنینی که استخوان جمجمه ندارد، جنین دارای مغز کوچک وفاقد مغز، جنینی که واحد ناهنجاری های حادقلبی وکلیوی است و… دچار می شود بدیهی است که ازدیدگاه علم پزشکی این گونه ناهنجاری ها پس از دمیده شدن روح درنوزاد تقریباً درشش ماهگی پدید میآیند وبا عنایت به این که گونه جنین ها مدتی پس از تولد ازبین میروند، فلذا بی فایده است که مادر حامل جنینی باشد که قبل از تولد ویا بعد از تولد، قطعاً خواهد مرد وچه بسا که برای مادر ادامه بارداری این گونه جنین ها زیان بخش باشد.
البته یک سری ازناهنجاریها مانند: اختلال شنوایی و بینایی وتالاسمی ازهرنوع آن، اگر چه موجب مرگ جنین قبل وبعد از تولد نمی شود لکن به علت این که نگهداری این گونه کودکان هم برای والدین هزینه و طاقت فرسا است وازسوی دیگر برای دولت نیزپرهزینه براست وازسوی دیگر می توان به این نظریه قائل شد که پرورش و صرف هزینه های گزاف برای موجودی که بی خاصیت هیچ گونه ثمره نخواهد داشت لذاسقط نمودن آن ها با عنایت به این موارد مجاز است .[۶۰]
لازم به توضیح است که بخش عظیمی ازنظام های حقوقی دنیا، سقط جنین را درشرایط و اوضاع واحوال خاصی قانونی داشته اند وخارج ازآن ها را ممنوع وقابل کیفر می دانند به طور مثال کشور ایتالیا درمواردی که جان مادردرخطر باشد ویا سلامت جسمی یا روانی وی درمعرض تهدید باشد ودرموارد وجود ناهنجاریهای جنینی، سقط جنین مطلق مجاز وجایز است ودرسایر موارد یعنی زنا به عنف و زنا با محارم، وجود مشکلات اقتصادی ومواردی که مادر، بدون ارائه یا بدون وجود هیچ دلیلی فقط مایل به ادامه بارداری نیست، مشروط براین که اززمان بارداری بیش ازسه ماه نگذشته باشد، سقط جنین جایز و مجاز خواهد بود..[۶۱]
فصل دوم:
نظریه های ناظر به حمایت کیفری از جنین
مقدمه
سقط جنین به عنوان یک معضل اجتماعی درتمام جوامع بشری تلقی می شود. به طوری که سلامت خانواده وجامعه را با مشکل مواجه می کند .تعداد زیاد اولاد، جنسیت، اختلافات خانوادگی ،حاملگی های مکرر وناخواسته ، ارتباطات جنسی نامشروع، عدم آموزش، عدم آگاهی دقیق از روش های کنترل باروری، دلایل اقتصادی ، اجتماعی و درخواست والدین وموارد مشابه دیگر را می توان ازعلل این معضل عظیم وفراگیر ذکر کرد.
قوانین وسیاست های اجرای مربوطه به سقط جنین درنظام های مختلف حقوقی متضمن سه دیدگاه حاکم است دیدگاه اول که ممنوعیت مطلق است پیوسته به حق حیات جنین و انسان کامل بودن آن توجه میکند. دیدگاه دوم یعنی آزادی مطلق سقط جنین ، پیوسته به حق حیات مادر و تقدم آن برحق حیات جنین توجه داشته و غالبا از تعابیری همچون درحقوق زنان مدد میگیرد.
دیدگاه سوم آزادی نسبی سقط جنین است بدین معنا که این دیدگاه اساساً تحت شرایط خاصی سقط جنین را اجازه میدهد وبراساس این دیدگاه نظام های حقوقی دنیا بر مبنای ارزش ها و اصول ومبانی حاکم برجامعه خود وبه گونه ای باپدیده سقط برخورد کردهاند .بنابرین در این فصل به بررسی نظام های حقوقی کنونی که دنیا سه رویکرد کلی نسبت به مسئله سقط جنین دارند می پردازیم .
مبحث اول: نظریه ممنوعیت مطلق
این دیدگاه، ازکهن ترین دیدگاه های مربوط به سقط جنین است که تحت تاثیر مبانی دینی و اعتقادی ابراز شده است[۶۲] .این نظریه که از حیات جنین انسانی همواره باید محافظت کرد به اوایل تاریخ حرفه پزشکی بازمی گردد. به طوری که درقسم نامه بقراط در این خصوص تصریح گردیده است:«… وسیله سقط جنین را دراختیار هیچ یک از زنان نخواهیم گذاشت[۶۳]» این دیدگاه سقط جنین را در همه موقعیت ها، ازلحاظ اخلاقی ناپسند وخطا می شمارد زیرا جنین همان حقی را دارد که هرفرد دیگری برای زندگی دارا است، بنابرین با اوباید مانند انسانی کامل رفتار نمود وهمان حقوق وامتیازات رابرایش قائل شد.هراقدامی برای ازبین بردن او درقتل آشکار انسانی بی گناه است حق حیات موهبتی است الهی که کسی مجاز به سلب آن نیست [۶۴].
این دیدگاه اخلاقی، ازهمان لحظه«انعقاد نطفه» برای جنین حق حیات قائل است و شدیداًً مورد حمایت محافل مذهبی است، یعنی جنین را مانند موجودی زنده به شمار می آورند وکسی حق ندارد حیات وی را سلب نماید ودرصورت ارتکاب، انسان زنده ای را کشته است .درنظام حقوقی کشورهای طرفدار ممنوعیت سقط جنین غالباً به دلایل ذیل استناد شده است:
اول: آن که ممنوعیت سقط جنین را لازمه بقای خانواده واصل حمایت ازرکن اساسی جامعه می دانند ویکی ازاصول نگهداری ازاساس خانواده وحفظ قداست آن را، احترام به انسان به عنوان اشرف مخلوقات دانسته ومعتقدند با جلوگیری از سقط جنین به این هدف ، که بقاء خانواده است نائل خواهند آمد.[۶۵]
دوم: آن که برای تامین منافع اجتماع، حکم به ممنوعیت سقط جنین میدهند .این گروه کسانی هستند که قائل به اصالت اجتماع بوده ومعتقدند که ارزش فرد تنها درقالب اجتماع متجلی خواهد شد وجامعه نیز بدون فرد قابل تصور نیست. لذا باید به هرشکل ممکن ازتضییع حقوق جامعه جلوگیری کرد .ازدیدگاه این گروه، مادر، موجودی است که با تولد فرزند نقش اساسی درجهت اعتلای جامعه ایفا میکند، لذاسقط جنین راازجمله جرائمی می دانند که گسترش آن ضربات جبران ناپذیری به پیکر جامعه وارد میکند.[۶۶]