گرچه این نظریه به نقش جوامع اهمیت زیادی میدهد اما همه افراد یک جامعه به طور یکسان تحت تأثیر این عقاید قرار نمیگیرند و در افراد متعلق به موقعیتهای اجتماعی مشابه تفاوتهای بسیاری در برخورد با گروه های دیگر، تبعیض و ترجیح نابرابری به چشم میخورد. این تفاوتها تصادفی و یا ناشی از محیط افراد نیست بلکه، به جهتگیری روانشناختی افراد نسبت به ارتباطات گروهی و سلسله مراتبی مربوط است که جهتگیری غلبه اجتماعی نامیده می شود. بنابرین، جهتگیری غلبه اجتماعی متغیر محوری تفاوتهای فردی در رابطه با پذیرش و یا عدم پذیرش ارتباطات نابرابر گروهی است (پراتو، سیدانیوس و لوین، ۲۰۰۶).
جهتگیری غلبه اجتماعی ابتدا به عنوان میزان تمایل افراد برای غلبه و برتری اجتماعی خود و گروهشان بر سایر گروه ها (سیدانیوس،۱۹۹۳؛ به نقل از میچینو، دامبران، گایموند و مئوت[۱۶۴]، ۲۰۰۵) و بعدها به صورت تمایل کلی افراد به ارتباطات نابرابر بین گروه های اجتماعی تعریف شد (سیدانیوس، لوین، فدریکو[۱۶۵] و پراتو، ۲۰۰۱). در واقع، جهتگیری غلبه اجتماعی یک جهتگیری نگرشی کلی نسبت به ارتباطات بین گروهی است و بیانگر افکار و عقاید افراد مبنی بر این است که فرد و یا گروهی از افراد نسبت به دیگران جهت برخورداری از برتری و غلبه بر سایرین سزاوارترند و همین امر باعث تخصیص نامتناسب بیشتر منابع اجتماعی به افراد گروه برتر می شود. بنابرین افراد با جهتگیری غلبه اجتماعی بالا نسبت به افرادی که از جهتگیری غلبه اجتماعی کمتری برخوردارند بیشتر از روابط نابرابر و سلسه مراتبی گروه ها حمایت میکنند (پراتو، سیدانیوس، استالورت و ماله، ۱۹۹۴).
سیدانیوس و پراتو (۱۹۹۹) معتقدند که میزان جهتگیری غلبه اجتماعی و تمایل به روابط نابرابر و سلسله مراتبی به جایگاه فرد و گروه نیز بستگی دارد. بدین صورت که افراد دارای جایگاه بالا در مقایسه با افراد دارای جایگاه پایین، بیشتر به حفظ ساختار اجتماعی سلسله مراتبی و جایگاه خود تمایل دارند. از طرفی، جهتگیری غلبه اجتماعی به عنوان یک صفت و ویژگی در نظر گرفته می شود که به لحاظ محتوایی با بعضی از ابعاد شخصیت مانند توافقپذیری و گشودگی به تجارب (هیون و بوسی[۱۶۶]، ۲۰۰۱) به صورت معکوس در ارتباط است و بر سطح پیشداوری نسبت به سایر گروه ها و متعاقباً تبعیض و پرخاشگری نسبت به آنان اثر می گذارد (میچینو، دامبران، گایموند و مئوت، ۲۰۰۵). افزون بر این، افراد با جهتگیری غلبه اجتماعی به عنوان افرادی خشن، سلطهجو و جستجوگر بیملاحظهی قدرت توصیف شدهاند که در ارتباطات خود نیز خواهان سلطه و غلبه بر دیگران هستند و این امر به اشکال مختلفی چون پیشداوری، تبعیض، پرخاشگری و خشونتهای بین گروهی نمود مییابد (لوین، فدریکو، سیدانیوس، رابینوویتز[۱۶۷]، ۲۰۰۲).
بر این اساس، توجه به دیگران و هر نوع جهتگیری جامعه پسندانه که حاکی از اهمیت و توجه به دیگران باشد به طور منفی با جهتگیری غلبه اجتماعی در ارتباط است (لالوند، گیگیور، فونتاین، اسمیت[۱۶۸]، ۲۰۰۷). از این رو، جهتگیری غلبه اجتماعی ادراک ما از افراد و گروههایی را منعکس می کند که از نظر روانشناختی دور هستند.
۲-۳-۲- حریم رعایت اخلاقی
بعد دیگر سازهی فاصله روانشناختی، حریم رعایت اخلاقی است. حریم رعایت اخلاقی بیانگر مرز و محدودهای است که در آن افراد و گروه ها به صورتی تعریف میشوند که فرد مایل است نسبت به آن ها توجه اخلاقی نشان دهد (رید و آکوئینو، ۲۰۰۳). دامنه این مرز می تواند از علاقه و تمرکز صرف بر نیازهای خود تا در نظر گرفتن تمام انسانها و یا جایی بین این دوحد باشد. بنابرین افرادی با حریم رعایت اخلاقی نسبتاً وسیع به جای تمرکز بر تفاوتهای بین گروهی، مرز و محدوده خود را وسیع تعریف میکنند تا افراد زیادی را در برگیرد. چنین افرادی، افراد بیگانه (افرادی با پیشینه و وابستگیهای گروهی متفاوت و حتی غریبهها) را افرادی ارزشمند میدانند و نسبت به آن ها توجه اخلاقی روا میدارند. آنچه بعد حریم رعایت اخلاقی میسنجد، ادراک ما از افراد دیگر به عنوان افرادی است که از نظر روانشناختی در مبدأ و نزدیک هستند، همراه با تعریف گروه، با درجه شمول بسیار، که با تقسیم منابع محدود با دیگران و نشان دادن رفتار جامعه پسند نسبت به آنان در ارتباط است (هاردی، بتاچرجی، رید و آکوئینو، ۲۰۱۰).
۲- ۴- پژوهشهای پیشین
در بررسی پژوهشهای انجام شده ابتدا به مرور تحقیقات پیرامون دلبستگی خواهیم پرداخت. سپس، تحقیقات مربوط به دو متغیر هویت معنوی و فاصله روانشناختی را بررسی خواهیم کرد.
۲-۴-۱- یافته های تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر هویت معنوی و فاصله روانشناختی
دلبستگی به طور گسترده و در تحقیقات مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است و ارتباط آن با متغیرهای بسیاری بررسی شده است. پارهای از تحقیقات به بررسی پیامدهای فردی و بخشی دیگر از تحقیقات به بررسی پیامدهای بین فردی دلبستگی پرداختهاند. در رابطه با پیامدهای فردی، دلبستگی در ارتباط با متغیرهای مختلفی چون هوش هیجانی (رمضانی و همکاران، ۱۳۸۵)، بهداشت روانی (فینی[۱۶۹]، ۲۰۰۰)، معنویت (گرنکویست[۱۷۰] و همکاران، ۲۰۰۷؛ رینرت[۱۷۱]، ۲۰۰۵) و هویت (فیبر[۱۷۲] و همکاران، ۲۰۰۳؛ هاوق و بورجویس[۱۷۳]، ۲۰۰۲، بنوسون، هریس و رجرز[۱۷۴]، ۲۰۱۰) بررسی شده است و در رابطه با پیامدهای بین فردی دلبستگی، تأثیر آن بر متغیرهای مختلفی چون اعتماد به دیگران (سیمونز، گوتی، نلسون و لیتل[۱۷۵]، ۲۰۰۹)، کیفیت ارتباطات (نافتل[۱۷۶] و شیور، ۲۰۰۶)، پرخاشگری و خشم (سیمونز، پاترنیت و شور[۱۷۷]، ۲۰۰۱، طالبی و ورما[۱۷۸]، ۲۰۰۷) و رفتار ضداجتماعی (مارکوس و بتزر[۱۷۹]، ۱۹۹۶) بررسی شده است.
با توجه به مدل پژوهش ابتدا به بررسی پژوهشهای انجام شده در رابطه با دلبستگی و هویت معنوی به عنوان یکی از پیامدهای فردی دلبستگی خواهیم پرداخت و سپس تحقیقات مربوط به دلبستگی و فاصله روانشناختی را بررسی خواهیم کرد.
۲-۴-۱-۱- یافته های تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر هویت معنوی
با توجه به اینکه هویت معنوی متغیر جدیدی در حوزه رواشناسی است پژوهشی که به صورت مستقیم نقش خانواده و روابط عاطفی خانواده را در ارتباط با آن سنجیده باشد یافت نمی شود. از این رو، به بررسی پژوهشهایی در زمینه ارتباط دلبستگی با سبکها، وضعیتها و ابعاد هویت (مانند هویت اخلاقی و هویت جنسی) خواهیم پرداخت.