-
- کلیه داده های مورد استفاده در مدل پالیک به راحتی از صورت ها ی مالی حسابرسی شده سازمانها قابل استخراج میباشد واین امر باعث افزایش قابلیت تأیید و تصدیق محاسبات صورت گرفته می شود.
-
- بر خلاف بسیاری از روش های سنجش سرمایه فکری که ذهنی بوده و در فرایند اندازه گیری با مشکلات زیادی همراه میباشند، مبنای سنجش در مدل پالیک بسیار ساده و استاندارد میباشد .
-
-
- به دلیل سادگی محاسباتی، مدل پالیک برای استفاده کنندگان و ذینفعان بیرونی سازمان به راحتی قابل درک میباشد.
-
-
- در این مدل از شاخص های مالی مناسبی جهت اندازه گیری سرمایه فکری سازمان استفاده می شود.
-
- دقت مدل پالیک در اندازه گیری سرمایه فکری سازمان نسبت به سایر روشها بسیار بالا میباشد.
-
- مدل پالیک امکان محاسبه سرمایه فکری نه تنها در کل سازمان، بلکه در تمام سطوح سازمان را فراهم می آورد.
-
- با ارائه اطلاعات تفضیلی، امکان تمرکز بر هریک از زیرمجموعه های سرمایه فکری در سطح سازمان را فراهم می آورد.
- این مدل در تحقیقات و پژوهش های معتبری مورد استفاده قرار گرفته است.
۲-۶ بخش پنجم: مزایای و مشکلات اندازه گیری سرمایه فکری
اندازه گیری سرمایه فکری دارای مزایای بسیاری میباشد اما در این میان نباید مشکلات مربوط به سنجش سرمایه فکری را نادیده گرفت.در ادامه به بیان مزایا و معایب اندازه گیری سرمایه فکری می پردازیم.
۲-۶-۱ مزایای اندازه گیری سرمایه فکری
با توجه به مباحث مطرح شده ،شاید این سوال پیش بیاید که مزایای اندازه گیری سرمایه فکری چیست. از جمله مزایای اندازه گیری سرمایه فکری می توان به موارد زیر اشاره کرد :
-
- کمک به تنظیم هر چه بهتر راهبردهای اساسی شرکت و ارزیابی راهبردهای اجرایی در سازمان به وسیله ارزیابی سرمایه فکری
-
- شناخت جریانهای دانشی در درون سازمان و اولویت بندی مباحث دانشی در سازمان
-
- تسریع و شتاب دادن به الگوی یادگیری در سازمان و افزایش خلاقیت و نوآوری
-
- افزایش همکاری و فرهنگ تسهیم دانش در سازمان و مدیریت هرچه بهتر سرمایه دانشی موجود در سازمان
-
- بهبود سیاست گذاریهای مالی سازمان و کاهش شکاف اطلاعاتی در بازارهای مالی
- گزارشگری سرمایه فکری و کمک به استفاده کنندگان گزارشهای سازمانی جهت تصمیم گیری بهتر و سرمایه گذاری مطلوب ترو….
۲-۶-۲ مشکلات سنجش سرمایه فکری
با وجود مزایای ناشی از اندازه گیری سرمایه فکری و تعدد روش های اندازه گیری سرمایه فکری، تا کنون تلاشهای کمی درسطح شرکت ها برای اندازه گیری و گزارشگری سرمایه فکری صورت گرفته است. روس (۱۹۹۸) مهمترین مشکلات سنجش سرمایه فکری را به صورت زیر بیان میکند:
۱- تأخیر زمانی[۱۲۶] : از آنجا که جریان سرمایه گذاری در جنبه خاص سرمایه فکری ممکن است پس از گذشت مدت زمان زیادی اثرات خود را نشان دهد، لذا ممکن است سنجیدن اثر آن بسیار دشوار باشد. به عنوان نمونه، سرمایه گذاری هایی که در تولید دانش و آموزش صورت میگیرد اغلب مشمول این موضوع میگردند.
۲- سرمایه گذاری در موضوع سرمایه فکری از قاعده جمع-صفر[۱۲۷] تبعیت نمی کند. بدین معنی که سرمایه گذاری کوچک ممکن است اثر بزرگی داشته و بالعکس سرمایه گذاری وسیع با شکست مواجه گردد.
۳- نمی توان سرمایه گذاری در حوزه سرمایه فکری را با واژه های مالی سنجید، بلکه بیشتر این سرمایه گذاری ها در واحد زمان یا به صورت نسبت سنجیده میشوند.
۴-در اقتصاد دانشی رابطه بین هزینه و جریانات نقدی آینده همیشه واضح و روشن نیست. (روس، ۱۹۹۸)
علاوه بر مواردی که روس به آن ها اشاره کردهاست مشکلات زیر را نیز می توان به عنوان موانع پیش رو جهت سنجش سرمایه فکری و عدم رغبت شرکت ها به اندازه گیری سرمایه فکری در نظر گرفت :
-
- ارزش گذاری سرمایه فکری بر خلاف داراییهای مشهود بسیار ذهنی میباشد و در مواردی به دور از واقعیات میباشد. این امر به ویژه در مورد شرکت های با فن آوری بالا بسیار صادق میباشد.
-
- استانداردهای اندازه گیری و گزارشگری سرمایه فکری هنوز در مراحل ابتدایی خود بوده و با ابهاماتی همراه میباشند.
-
- در برخی موارد طبقه بندی سرمایه فکری با پیچیدگی هایی همراه میباشد که این امر سنجش سرمایه فکری سازمان را دشوار میکند.
-
- اندازه گیری و گزارش دهی سرمایه فکری موجب می شود که برخی از اطلاعات حساس رقابتی که قبلا فاش نشده در حوزه عمومی افشا شده و چه بسا موجب زیان شرکت گردد.
- جهت اندازه گیری و گزارشگری سرمایه فکری، نیاز به افرادی میباشد که در زمینههای مدیریت دانش، منابع انسانی، جامعه شناسی و سایر علوم انسانی تخصص داشته باشند که این امر با ویژگی عصر حاضر که تخصص گرایی در یک زمینه میباشد در تناقض میباشد.
علی رغم موارد بیان شده و با وجود تمامی مشکلات، شرکت ها باید به سمت اندازه گیری و گزارشگری سرمایه فکری گام بردارند و با ارائه گزارشات مربوط به سرمایه فکری، موجب پیشرفت و بهبود در زمینه ی اندازه گیری و گزارشگری سرمایه فکری شوند. البته در این میان نقش نهادهای مسئول در زمینه تدوین استانداردها و قوانین مربوطه نیز بسیار مهم میباشد.
۲-۷ بخش ششم : ارزش افزوده سهامداران (SVA)[128]
آلفرد راپاپورت[۱۲۹] (۱۹۹۸) رویکرد ارزش افزوده سهادار (SVA) را به عنوان یکی از سنجه های ارزش سهامدار معرفی کردهاست. این معیار از جمله معیارهای ارزیابی عملکرد مدیریت مبتنی بر ارزش (VBM)[130] محسوب میگردد که ارزش سهامدار در مقایسه با میانگین موزون هزینه سرمایه گذاری شده نان میدهد (راپاپورت،۱۹۸۶). اساس این روش منطبق بر تجربیات مربوط به به کار گیری مدل جریان نقد تنزیل شده (DCF)[131] میباشد. در حقیقت مفهوم ارزش افزوده سهامدار بیانگر آن است که پول سهامداران بایستی بازده بیشتری نسبت به سرمایه گذاری در دریگر دارایی های با سطح ریسک مشابه ارائه نماید. بدین معنی که ارزش، زمانی افزایش مییابد که خالص جریان اقتصادی کسب و کار علاوه بر فزونی آن بر هزینه اقتصادی کل سرمایه به کار گرفته شده ، در جهت خلق سود عملیاتی نیز باشد، به طوری که سود حسابداری در مقایسه با ارزش آفرینی ، الزاماًً منجر به خلق ارزش نمی شود. مطالعات زیادی نشان دادهاند که پروژه هایی که حتی سودآور بوده اند باعث از بین رفتن شرکت ها شده اند. (فرووند،هاسلم،یوهال و ویلیامز[۱۳۲]،۲۰۰۰).
از دیدگاه پابلو فرناندز[۱۳۳] زمانی که ارزش بازار هر سهم را با ارزش دفتری مقایسه میکنیم، ارزش زمانی ایجاد میگردد که ارزش بازار از ارزش دفتری هر سهم فزونی یابد و بلعکس، زمانی ارزش سهامدار کاهش مییابد که ارزش دفتری بیش از ارزش بازار هر سهم باشد (فرناندز ،۲۰۰۲).
ارزش افزوده سهامدار ، ارزش ایجاد شده سهامدار نمی باشد. برای ارزش ایجاد شده طی دوره، بازده سهامدار بایستی بالاتر از بازده مورد انتظار حقوق صاحبان سهام گردد (فرناندز ،۲۰۰۲).