ناسازگاری طبیعی
زمانی به ناسازگاری فرد، طبیعی گفته می شود که او در موقعیتی قرار گیرد که تقاضاهای جدید از او انتظار می رود، پاسخگویی به آن تقاضا به تلاش نه چندان آسان فرد نیاز دارد. ناسازگاری در عین حال به معیار های اخلاقی و ارزشهای یک جامعه نیز بستگی دارد و امری نسبی و اعتباری بشمار می رود رفتاری که در یک جامعه ناسازگار و غیر عادی تلقی می شود، در جوامع دیگر ممکن است سازگار و عادی به شمار آید. حتی در طبقات و گروههای معین در جامعه،رفتار نابهنجار و غیر عادی معنای خاصی دارد و این امر هم امری ایستا و ثابت نیست بر اثر گذشت زمان و دگرگونی های اجتماعی دستخوش تغییر و تحول می شود بنابرین جامعه نیز همواره با مسئله سازگاری و یا بهتر بگوییم ناسازگاری افراد روبرو بوده و خواهد بود، زیرا انسان علاوه بر بعد فردی نیاز ها و انگیزه های خود که به صورت سلسله وار با آن ها درگیر میباشد، باید تلاش نماید تا حوائج و خواسته های خود را در محیط اجتماعی معین و در چار چوب سیستم تولیدی و روابط اقتصادی، مقررات، انتظامات و رسوم فرهنگی خاصی تأمین کند که از قید وبند ها، موانع، مشکلات و محدودیت های طبیعی و مصنوعی انباشته شده است(آقا محمدیان، ۱۳۷۵).
عملکرد خانواده
خانواده مهم ترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین پرورشگاه فرد محسوب می شود. بیان هر سخنی درباره ی تربیت کودک و نوجوان، بدون توجه به نقش حیاتی خانواده ناقص است(به پژوه، ۱۳۸۰). عملکرد خانواده به زمینه هایی مانند: توانایی خانواده در هماهنگی با تغییرات، حل تضادها و تعارضات، همبستگی بین اعضاء، موفقیت در اعمال الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز بین افراد و اجرای مقررات و اصول بر این نهاد با هدف حفاظت از کل سیستم خانواده بستگی دارد(گلدنبرگ[۵۱] و گلدنبرگ، ۱۹۹۸).
از نظر عملکرد می توان خانواده ها را در دو دسته عملکردی و غیر عملکردی تقسیم کرد: خانواده های عملکردی، مشکلات خود را با درجات و در زمان بندی های متفاوت حل میکنند. در واقع، خانواده منظومه های باز است که اعضاء به طور عاطفی به هم پیوسته اند، البته برای گسترش هویت فردی خود نیز تشویق میشوند. فضای چنین خانواده هایی مملو از عشق و پذیرش بدون قید و شرط است. در نتیجه، تعارض را تحمل میکنند و با میل و رغبت، درخواست کمک یکدیگر را اجابت میکنند(استریت[۵۲]، ۱۹۸۵ ؛ به نقل از تبریزی و علوی نیا، ۱۳۷۹).
خانواده ی غیر عملکردی حالت بسته دارد و اعضاء از لحاظ عاطفی به حال خود رها شده و جدا از هم هستند. مرزهای بین اعضاء سخت و حتی مبهم است. عشق مشروط بوده و اعضاء خانواده برای گسترش هویت فردی، تشویق نمی شوند. خانواده از قبول مشکل و یا درخواست کمک خودداری نموده و به نظر میرسد، مشکلات ادامه مییابند و یا به شکل های دیگر بروز میکنند(پیکرستان، ۱۳۸۰).
نقش خانواده در سلامت روانشناختی کودک و نوجوان
هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند چنان چه از خانواده های سالم برخوردار نباشد بی هیچ شبهه هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تاثیر خانواده به وجود آمده است . خانواده اساسی ترین نهاد جامعه پذیر کردن کودکان به ویژه در سال های حساس اولیه زندگی است خانواده تحت شرایط صحیح ،کودکان را آماده میسازد تا تواناییهای بالقوه ی خود را شناسایی کنند و به عنوان افراد بالغ ، نقش های سود مندی رادر جامعه به عهده گیرند . کودکان در فرایند جامعه پذیری خانواده ، امر ونهی والدین ،تقلید و همانند سازی را که مهمترین شیوه های انتقال ارزش ها ، هنجار ها و سنت های اجتماعی است یاد می گیرند و در حقیقت ،در خانواده است که کودکان می آموزند که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است . طبیعی است که خانواده نقش قابل ملا حظه ای در شکل گیری شخصیت و رفتار کودک دارد. پژوهش ها نشان میدهد که خانواده، موثرترین عامل محیطی در رشد و تحول شناختی کودک است و بسیاری از مشکلات کودکان از خانواده های آن ها ناشی می شود(کامبرینگ و گراهام[۵۳]، ۱۹۸۹).
به طوری که خانواده به عنوان یکی از محیط های مؤثر در سلامت جسمی و روانی فرد در نظر گرفته می شود(وود[۵۴]، ۱۹۹۵). در مجموع، ادراک نوجوان از خانواده اش غالباً رابطه ی مستقیم و محکمی با کارکرد روان شناختی او دارد(میلیکان[۵۵] و همکاران، ۲۰۰۲). همچنین مطالعات انجام شده توسط فرانکلین و هافربری[۵۶](۲۰۰۰) و برنشتاین[۵۷] و همکاران(۱۹۹۰) نشان دادند، که محیط خانواده به طور مستقیم و غیرمستقیم بر بهزیستی روانشناختی و سلامتی فرزندان مؤثر است.
یافته های احمدی(۱۳۸۱)، در مورد نقش عملکرد خانواده بر سلامت روان شناختی نوجوانان در کنار سایریافتههایی که نشان میدهد خلق و خوی بچه ها و سازگاری آن ها با تغییرات در سبک زندگی خانواده ارتباط دارد(شیبر و جانسون[۵۸]، ۱۹۹۲) یا اینکه درگیری ها و خشونت بین والدینی ممکن است تاثیر شدیدی بر بچه ها بگذارد، که انزوای از جامعه، اضطراب و افسردگی و ناایمنی را به همراه داشته باشد(پورتس[۵۹] و همکاران، ۱۹۹۲) و اینکه دلبستگی جوانان تحت تاثیر محیط روانی- اجتماعی و تجارب آن ها در طی دوران رشد قرار میگیرد(تاناکا[۶۰] و همکاران، ۲۰۰۸) موید تاثیر محیط خانوادگی بر سلامت و بهزیستی روانشناختی نوجوانان است.
یکی از عوامل بسیار مهم و اثر گذار بر رفتار فرد ، خانواده است . محیط خانواده اولین و با دوامترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیر میکند . کودک خصوصیاتی را از والدین خود به ارث میبرد بدین طریق پدر و مادر در زمینهی رشد و پیشرفت فرزندان را فراهم میآورند نفوذ والدین بر فرزندان تنها محدود به جنبههای ارثی نیست ، بلکه پدر و مادر، در آشنایی کودک به زندگی جمعی و فرهنگ جامعه نیز، نقش مؤثری را ایفا میکنند . موقعیت اجتماعی خانواده ، وضع اقتصادی آن ، افکار و عقاید ، آداب و رسوم ، ایدهآلها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنان در طرز رفتار کودکان نفوذ فراوان دارد ( شریعتمداری، ۱۳۶۹)
مهمترین تماسهای کودک در خانواده با والدین است این تماسها نقطه کانونی فرهنگ کودک را ایجاد میکند. رفتار اولیاء کودک چه خشن ، چه محبتآمیز و چه منع کننده باشد یا او را آزاد بگذارد، غالباً مطابق الگوهای فرهنگی خاص انجام میگیرد به هر حال کودک طبق فرهنگ خاص پدر و مادر خود مراقبت و تربیت میشود و رفتار او از جنبههای مختلف ، مطابق با فرهنگ جامعهای میباشد که در آن زندگی میکنند و نظر و رأی پدر و مادر نیز در آن مؤثر است ( ساعتچی، ۱۳۶۹)
نوع زندگی خانگی کودک، در رشد شخصیت او نیز تأثیر مهمی دارد و این نیز به وسیله والدین معین میشود مادران و پدرانی که به علت تجارب قبلی دوران کودکی خود ، در انجام دادن وظیفه خطیر خود، تزلزل و عدم اطمینان خاطر احساس میکنند، ثبات عاطفی ندارند و به فرزندانشان نظر نامساعد دارند، یا درباره روش تربیت با یکدیگر موافق نیستند، در این صورت زندگی نامطلوبی برای رشد شخصیت و سلامت روانشناختی کودکان و فرزندان فراهم خواهند آورد (شعارینژاد ، ۱۳۷۲).