۵- پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق میشود که هدفش اعمال صدمه و رنج باشد. زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمیپزد و شوهری که مرتبا از زنش انتقاد میکند، هریک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی میگردد. این رفتارها قدرت تحمل طرف مقابل را ضعیف نموده و زندگی را بر هر دو مشکل میسازد.
۶- لجاجت :گاهی حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی میشود. اگر این وضعیت حالت افراطی به خود بگیرد، باعث طلاق و از هم پاشیدگی خانواده میشود.
۷- خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی هرکس از شخصیت خویش و از مجموع تصورات او درباره تواناییها، احساسها، اندیشهها، آرزوها، داوریها و کوششهای وی تشکیل میشود. معمولا کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارتند و خود را کمتر و زبونتر از دیگران حس میکنند. اما افرادی که دچار بزرگبینی هستند، مبتلا به تکبر، نخوت، خودستایی هستند و دوست دارند دیگران را تحقیر کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند، بادست خود تیشه به ریشهبنیاد خانوادگی خود زدهاست.
بیانضباطی: مرد یا زن که اساس رفتار خودرا بر بیانضباطی قرار دهد ، مورد اعتراض همسر خود قرار میگیرد. گاه بیانضباطی منجر به بیاعتمادی میشود و گرمی و شادمانی را از خانواده میگیرد(حسینی کازرونی،۱۳۸۱).
-
- ۱۰- راهبردهای پیش گیرانه برای بهبود رضایت زناشویی
نظریه چرخه زندگی خانواده[۲۸] چارچوبی برای فهم بهتر فشارهای روانی مشترک زندگی زناشویی مهیا کردهاست و راهبردهایی را برای بهبود رضایت زناشویی مهیا کردهاست. طبق این نظریه نقش بالین گران در این باره بایستی به دو صورت ایفا شود: (کیسر[۲۹]،۱۹۹۸).
الف: شناسایی زوجین درگیر در بحران.
ب: تدوین راهبردهای پیش گیری برای کمک به زوجین برای دستیابی به حالت قبل از بحران، یا سطوح بالای عملکرد.
اساساً راهبردهای مداخله ی پیش گیرانه زناشویی را می توان بر طبق سه رویکرد طبقه بندی کرد، و اساس افتراق آن ها را نحوه ی انتخاب گروههای هدف و نیز اثرات مورد انتظار مداخله قرار داد. این سه مقوله که شامل مداخلات همگانی، انتخابی و نشان یافته است به ترتیب با سطوح پیش گیری اولیه، ثانویه و ثالث منطبق هستند. ویژگی های هر یک از مقولات به شرح زیر است: (کیسر،۱۹۹۸).
الف- مداخله ی پیش گیرانه ی همگانی: هدف این نوع راهبردها به حای تأکید بر گروههای پرخطر، برجمعیت گسترده متمرکز است. برنامه های تقویت رابطه ی پیش از ازدواج که به منظور تقویت مهارتهای ارتباط و حل مسئله زوج دارای قصد ازدواج تدوین شده اند، نمونه ای از این نوع برنامه هاست.
ب- مداخله ی پیش گیرانه انتخابی: هدف این نوع برنامه ها، کار بروی خرده گروههای جمعیت عمومی است که از میزان بالای خطر برای رشد مشکلات زناشویی برخوردارند، اما در حال حاضر علائمی ندارند، مانند افرادی که یک نفر از والدین یا هردوی آن ها از خانواده های مطلقه هستند و در نتیجه میزان بالای خطر برای رشد مشکلات زناشویی در خصوص آنان اجتناب ناپذیر است(کیسر،۱۹۹۸).
ج- مداخله ی پیش گیرانه نشان یافته: این نوع برنامه های مداخله، گروههای با میزان خطر بالا را هدف قرار میدهد. زیرا این گرووها در گذشته دارای برخی از نشانه ها و علائم آشکار رشد یک مشکل بوده اند، بدون این که ضرورتاً همه نشانه ها و علائم اختلال حاضر موجود باشند، این برنامه ها در متون پیش گیری عمومی غالباً شبیه درمان های به کار رفته در موارد شناخته شده ی اختلال هستند، اما تأکید آن برای پیش گیری تمام عیار رشد اختلال نیست. مشابه آن چه درباره ی ناسازگاری زناشویی مطرح است. مداخله ی پیش گیرانه نشان یافته بایستی بر گزینش زوج هایی مبتنی باشد که خودشان را دارای برخی علائم پریشانی رابطه بدانند، اما خود را در گروه زوج های پریشان نیازمند به درمان قرار ندهند.اساساً موفقیت برنامه های پیش گیری از آسیب های زندگی زناشویی و برنامه های آماده سازی ازدواج براین اصل مبتنی است که برنامه سازان از اصول علم پیش گیری بهره مند شوند. اصول علم پیش گیری بایستی ما را به سوی ایجاد مدلی از اختلال زناشویی رهنمون سازد که حداقل این مؤلفه های اساسی را شامل شود:
الف) بتواند عوامل خطرساز اختلال را بشناسد.
ب) عوامل حمایتی اختلال را شناسی کند.
ج) سازو کارهایی تغییر را در حوزه ی بافت یک مدل رشدی مشخص کند.
در نتیجه با بهره گیری از چنین مدلی می توان یک برنامه ی پیش گیری به منظور تقویت عوامل حمایتی و کاهش عوامل خطرساز طراحی کرد(کیسر،۱۹۹۸).
با توجه به مطالب فوق می توان گفت عوامل بسیاری در رضایت زناشویی افراد دخلیند. که در این در این قسمت به بررسی سن ازدواج و تفاوت سنی و سپس خودکارآمدی جنسی پرداخته می شود.
۲- ۱۱- ملاک های همسرگزینی
انسان در طول حیات خود پیوسته در حال انتخاب است و در هر انتخابی خواه ناخواه، هوشیار و ناهوشیار ملاک هایی را مبنا قرار میدهد. تعدادی از این ملاک ها مختص به فرد هستند و برخی مشترک میان تقریباً همه ی اعضای یک گروه، جنس یا نوع (مهرابی زاده هنرمند و همکاران،۱۳۸۵). اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده از مسجل ترین و بدیهی ترین امور است حال باید دید چه ملاک هایی در امر همسرگزینی اصل هستند(ساروخانی،۱۳۷۵). در بررسی ملاکهای همسرگزینی در حوزه جامعه شناسی خانواده پنج گونه ملاک کلی مطرح میکند که عبارتند از:
ملاک جسمانی: ۱- سلامت ظاهر و جسمانی فرد۲- تفاوت سنی۳- زیبایی چهره و اندام ۴- توانایی باروری ۵- رنگ پوست.
ملاک های روان شناختی: ۱- هوشمندی و همگونی زن و شوهر۲- تحصیلات۳- تشابه نگرش ها۴- عواطف و شخصیت و ملاک های رفتاری و اخلاقی(اخلاق و رفتار خوب و نجابت).
– ملاک های اقتصادی: توانایی اداره خانواده، نوع شغل، میزان ثروت، درآمد بالا در مرد و کم هزینه بودن توانایی کافی برای انجام کار در خانه برای زن.
– ملاک اجتماعی: نوع فرهنگ، طبقه اجتماعی، قومیت، ملیت، دین و مذهب به جنبههای هویت هر فرد باز میگردد.
– ملاک های خانوادگی: این ملاک به مسائلی مانند ازدواج با خویشاوندان یا بیگانه، وضعیت خانوداگی هر فرد مانند پدر، مادر، خواهر و برادر و نظر مثبت و منفی خانواده در مورد یک فرد بازمی گردد. طباطبایی اردکانی(۱۳۷۳) در مورد مهم ترین ضوابطی که یک جوان باید در انتخاب همسر آینده خود به آن توجه کند به این موارد اشاره میکند. انتخاب سن مناسب، سطح و میزان تحصیلات، اعتقادات و باورها، عدم توجه افراطی به ظواهر و جذابیت های جسمی، اختلاف سطح اقتصادی ، اختلاف فرهنگی خانواده ها. در این میان از میان ملاک های فوق سن ازدواج و تفاوت سنی مدنظر میباشد.
۲-۱۲- سن ازدواج و تفاوت سنی