-
- از ارزیابی عملکرد با توجه به آنکه در سطوح مختلفی مطرح شده نیز تعاریف متفاوتی از آن به عمل آمده است. به عبارت دیگر، ارزیابی عملکرد در سطوح کارکنان استفاده از منابع و امکانات و سطح سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
-
- در سطح کارکنان «وردر» و «دیویس» معتقدند که؛ ارزیابی عملکرد فرآیندی است که عملکرد شاغل با آن اندازه گیری می شود و هنگامی که درست انجام شود، کارکنان، سرپرستان، مدیران و نهایتاًً سازمان از آن بهره مند خواهد شد. «کاسیو» ارزیابی عملکرد را توصیف نظام مند از قوت و ضعف عملکرد فرد یا گروه در رابطه با اجرای وظایف محوله تعریف میکند (طبرسا، ۱۳۷۷، ص ۷۹-۷۸).
-
- در سطح نحوه استفاده از منابع، ارزیابی عملکرد بیشتر در قالب شاخص های کارآئی بیان می شود. در واقع نظام ارزیابی به میزان کارآئی تصمیمات مدیریت در خصوص نحوه استفاده از منابع و امکانات را مورد سنجش قرار میدهد.
- نهایتاًً در بعد سازمانی ارزیابی عملکرد معمولاً مترادف با اثربخشی فعالیت ها میباشد. منظور از اثربخشی، میزان دستیابی به اهداف و برنامه ها یا ویژگی های کارآمد بودن فعالیت ها و عملیات است (طبرسا، ۱۳۷۸، ص ۳).
۲-۲-۹- کارکردهای ارزیابی عملکرد:
کارکردهای ارزیابی عملکرد را از دو بعد نیروی انسانی و سازمانی قابل بررسی میباشد.
ارزیابی عملکرد کارکنان در بعد فردی ، علاوه بر فراهم آوردن بازخورهای منتج از فعالیتهای کارکنان، کارکردهای دیگری نیز برای سازمانآموزشها دارد. از جمله عمدهترین کارکردهای آن عبارتند از:
-
- تعیین افزایش حقوق و مزایای جانبی برای کارکنان بر مبنای شاخصهای عملکرد؛
-
- تعیین ترفیعات و انتقالهای کارکنان بر اساس ابراز نقاط ضعف و قوت کارکنان؛
-
- عیین اینکه کدام یک از کارکنان میبایستی بر اساس فعالیتهای کاری خود از کار برکنار یا اخراج گردند؛
-
- شناسایی نیازهای آموزشی و تکنیکهای ارزیابی به وسیله تشخیص نواحی ضعف؛
-
- ارتقاء ارتباطات اثربخش در داخل سازمان از طریق مکالمات متقابل بین سرپرستان و زیردستان؛
- سازگاری با قوانین و مقررات دولتی به طوری که شاخصهای معتبر استخدام مبتنی بر شاخصآموزشها و ضوابط قوانین و مقررات دولتی باشد.
در بعد سازمانی میتوان کارکردهای ذیل را برای ارزیابی عملکرد برشمرد:
-
- افزایش عملکرد بدنه سازمان به خاطر: توجیه مؤثرتر اهداف و ارزشهای سازمان، افزایش احساس همبستگی و وفاداری، ارتباط بهتر بین مدیران و کارکنان و افزایش قدرت رهبری مدیریت؛
-
- بهبود فعالیتهای افراد؛
-
- شناسایی نظرات اصلاحی؛
-
- امکان توسعه انتظارات و دیدگاه های بلند مدت؛
-
- شناسایی بهتر نیازهای آموزش و پرورش کارکنان؛
-
- ایجاد و حفظ فرهنگ بهسازی مستمر؛
- القاء این پیام که به افراد سازمان بها داده میشود (اولیاء و فلاح نژاد، ۱۳۷۸، ص ۱۲۴-۱۲۳).
۲-۲-۱۰- دلایل ارزیابی عملکرد:
با مروری بر ادبیات موضوع ارزیابی عملکرد دلایل آن را می توان به سه گروه اصلی زیر تقسیم کرد:
اهداف استراتژیک: شامل مدیریت استراتژیک و تجدید نظر در استراتژی هاست.
اهداف ارتباطی: شامل کنترل موقعیت فعلی، نشان دادن مسیر آینده، ارائه بازخور و الگوبرداری از سازمان های دیگر است.
اهداف انگیزشی: شامل تدوین سیستم پاداش و همچنین تشویق بهبود و یادگیری است (کریمی، ۱۳۸۵، ص ۲۲).
۲-۲-۱۱- اهداف ارزیابی عملکرد:
اهداف ارزیابی عملکرد به قرار ذیل میباشد:
– شناسایی نقاط قوت و ضعف و مشکلات و تلاش در جهت شکوفایی و افزایش قابلیت ها و اصلاح فعالیت ها به منظور استفاده از فرصت ها و خنثی سازی تهدیدهای محیطی؛
– بهبود تخصیص منابع و استفاده بهتر از امکانات و منابع انسانی در جهت اجرای اهداف و برنامه ها؛
– بهبود تصمیم گیری در مورد حوزه و عمق فعالیت ها، برنامه ها و اهداف آینده؛
– افزایش توانمندی سازمان در ارائه کمّی و کیفی خدمات؛
– ارتقاء پاسخگویی در مورد عملکرد برنامه ها (محمد فام، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۲- ضرورت و اهمیّت ارزیابی عملکرد:
بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم همافزایی[۳۸] ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. دولتها و سازمانها و مؤسسات تلاش جلو برندهای را در این مورد اعمال میکنند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالش های پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرای سیاست های تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدّی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد مذکور بدون اندازهگیری و ارزیابی امکانپذیر نیست.
لرد کوین[۳۹] فیزیکدان انگلیسی در مورد ضرورت اندازهگیری میگوید: «هرگاه توانستیم آنچه درباره آن صحبت میکنیم اندازه گرفته و در قالب اعداد و ارقام بیان نماییم میتوانیم ادعا کنیم درباره موضوع مورد بحث چیزهایی میدانیم. در غیر این صورت آگاهی و دانش ما ناقص بوده و هرگز به مرحله بلوغ نخواهد رسید» (رحیمی، ۱۳۸۵، ص ۳۶).
علم مدیریت نیز مبین مطالب مذکور است. هرچه را که نتوانیم اندازهگیری کنیم، نمیتوانیم کنترل کنیم و هر چه را که نتوانیم کنترل کنیم، مدیریت آن امکانپذیر نخواهد بود. موضوع اصلی در تمام تجزیه و تحلیلهای سازمانی، عملکرد است و بهبود آن مستلزم اندازهگیری است و از این رو سازمانی بدون سیستم ارزیابی عملکرد قابل تصور نمیباشد.
همچنین صاحبنظران و محققین معتقدند که ارزیابی عملکرد، موضوعی اصلی در تمامی تجزیه و تحلیل های سازمانی است و تصور سازمانی که شامل ارزیابی و اندازهگیری عملکرد نباشد، مشکل است. ارزیابی و اندازهگیری عملکرد موجب هوشمندی سیستم و برانگیختن افراد در جهت رفتار مطلوب میشود و بخش اصلی تدوین و اجرای سیاست سازمانی است (الهی، ۱۳۷۸، ص ۵۲).
ارزیابی عملکرد از جمله بهترین راه های به دست آوردن اطلاعات برای تصمیم گیری در سازمان هاست. همواره در هر دوره زمانی نیاز به ارزیابی عملکردسازمان در مدیران حس می شده است. لذا آن ها سعی داشتند تا عملکرد سازمان های خود را به واسطه اندازه ها و سنجه های مختلف ارزیابی نمایند (ایران زاده و برقی، ۱۳۸۸، ص ۶۹).
۲-۲-۱۳- ابعاد ارزیابی عملکرد:
باید از ارزیابی کوچکترین اجزا تأثیرگذار در عملکرد یک نهاد شروع کرده و با طی کردن سلسله مراتب سازمانی و استفاده از اطلاعات ارزیابی اجزا، به ارزیابی عملکرد نهاد پرداخت. برای انجام ارزیابی یک نهاد انجام ارزیابی در چهار سطح ضروری است.
آنچه در ادبیات مدیریت پیرامون ارزیابی سطوح مختلف سازمانی وجود دارد، بیانگر وجود چهار رده ارزیابی برای عملکرد یک سازمان میباشد.