با فرض الهیات ویژه شده تاثیر گذاری بر باروری جزء لاینفک مذهب به شمار می رود . می توان با نادیده گرفتن فاکتورها و عوامل اقتصادی و اجتماعی به تاثیر گذاری مذهب بر باروری پی برد ( باهاگات[۲۸] و دیگران ۴۱۱:۲۰۰۵) . از آنجا که گلد شایدر فرضیه اول و دوم را انحصاری نمی داند ، پس با این وجود استراتژی تحلیل می بایست با کنترل ویژگی های اقتصادی – اجتماعی شروع شود و اگر تفاوتهای باروری پایدار بودند اهمیت ایدئولوژیهای مذهبی مورد ارزیابی قرار گیرند ( لوکاس و میر ۱۱۸:۱۳۸۱) . هرچند فرض دیگر که از آن به منظور تبیین باروری گروههای قومی و مذهبی استفاده می شود فرضیه گروه اقلیت است . اما پایگاه گروه اقلیت ممکن است نقش بسیار مهمی در شکل دهی به الگوهای جمعیتی یک گروه مذهبی یا قومی ایفا کند (مک کویلان ، ۲۰۰۴) .
به هر حال دینداری نه تنها بر فرزندآوری بلکه بر ساختارهای فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی اثر گذار میباشد . بنابرین به عنوان متغییر قابل تأمل در فرزندآوری مورد توجه است . بسیاری در ارتباط با دینداری تئوریهای مختلفی ارائه کردهاند اما در اینجا به دلیل اینکه ابعاد خاصی مد نظر میباشد ترجیحا از مدل دینداری کلارک و استارک بهره گرفته شده است .
مدل دینداری کلارک و استارک : سر آغاز ظهور دیدگاه های مبتنی بر چند بعدی بودن دینداری ، در اوایل دهه ۱۹۶۰ است . دهه ی ۱۹۷۰ مطالعات سنجش دینداری دستخوش تغییراتی شد که روش ها و تکنیک های جدیدی در این گونه مطالعات بکارگرفته شد . در این دهه دینداری یا اهتمام دینی به اعتقاد و رفتارهای انسان که در ارتباط با ماوراء الطبیعه و ارزش های غایی قادر است ، اطلاق می شود . در این زمان ، دینداری شامل اعتقادات و رفتارهای نهادینه و غیر نهادینه است که فرقه های وابسته به کلیسا یا مستقل از کلیسا را در بر میگیرد( رووف[۲۹] ،۱۷:۱۹۷۹) .
چارلز گلارک[۳۰] طی دو دهه ۶۰-۵۰ میلادی در تلاش برای فهم و تبیین دین در امریکا بود و وی بحث ابعاد التزام دینی را در این کشور زنده کرد. وی با همکاری رانی استارک در سال ۱۹۶۵ به شرح و بسط مدل جدیدی از دینداری پرداخته است . هدف اصلی آن ها ، عموما درک شیوه های مختلفی بود که مردم با توسل به آن ، خود را مذهبی تلقی میکردند . گلارک و استارک عقیده داشتند که به رغم آنکه ادیان جهانی، در جزئیات بسیار متفاوتند ، دارای حوزه های کلی هستند که دینداری در آن حوزه ها یا به عبارت بهتر ابعاد ، جلوه گر می شود .آن ها برای دینداری چهار بعد اصلی «باور»، «عمل»، «تجربه»، «دانش یا معرفت» را تحت عنوان ابعاد عمومی التزام دینی مطرح کردهاند . این ابعاد چهارگانه در سطح مقیاسهای اولیه به پنج شاخص یا مقیاس تقسیم شدهاند که افزایش آن ناشی از تفکیک بُعد عمل به دو بعد شاخص «اهتمام مناسکی» و «عبادی» است . در مقیاس ثانویه، شاخصها در نهایت به ۸ عدد افزایش یافته است ، که شاخصهای ناظر به روابط اجتماعی دینداران هم به آن اضافه شده است ( بوورول [۳۱]، ۳۳:۱۹۹۹) .
نظر به اینکه ابعاد دینداری مورد نظر «گلارک» و «استارک» با نامهای مختلف ولی محتوای یکسان، مورد استفاده مدلهای بعدی قرار گرفته است، تشریح یکایک ابعاد ضروی است .
مدل دینداری گلاک و استارک
مقیاس های ثانویه
مقیاس های اولیه
ابعاد عمومی دین داری
شاخص برگزیدگی
شاخص راست کیشی
باور
شاخص اخلاق گرایی
شاخص مناسکی
عمل
شاخص عبادی
شاخص تجربه دینی
تجربه
شاخص دانش دینی
دانش
بعد باور: آن چه که انتظار میرود ، پیروان یک دین بدانها اعتقاد داشته باشند را بعد باور تلقی می شود . گلاک و استارک این باورها را در هر دین به سه نوع تقسیم کردهاند: «باورهای پایهای مسلم که ناظر بر شهادت به وجود خدا و معرفی ذات و صفات اوست . باورهای غایتگرا که هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش او در راه نیل به این هدف است . باورهای زمینهساز که روشهای تأمین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید به آن ها توجه کند ، در برمیگیرد» ( سراج زاده، توکلی، ۱۳۸۰: ۱۶۴) . قابل ذکر است که گلارک و استارک بعد عقیدتی را بعد ایدئولوژیکی هم نامیدهاند .
نظام اعتقادی در هر دینی وجود دارد ، اما این اعتقادات به صورت مناسک ، نمود عینی مییابد . «تمام ادیان بنابر اقتضای نوع الهیات خود ، نحوه خاصی از عمل و زیست را بر مؤمن الزام میکنند که همان عمل دینی است . این عمل خواه ناخواه در پرتو نظام فقهی و اخلاقی سامان میپذیرد » (طالبان، ۱۳۸۰: ۵۲۷) . بعد عمل یا مناسکی ، اعمال دینی مشخصی نظیر عبادتهای فردی ، نماز ، روزه ، صدقه ، زکات و… را ( در اسلام) در بر میگیرد . گلارک و استارک در تشریح بعد مناسکی براین نکته تأکید کردهاند که در عملیاتی کردن این بعد علاوه بر مشارکت در فعالیتهای مناسکی ، تفاوتهای مربوط به ماهیت یک عمل و معنای آن عمل نزد فاعلان آن نیز بررسی می شود . از نظر «امیل دورکیم» تمامی مناسک و اعمال دینی در ادیان «کارکرد اجتماعی دارند و هدف آن ها زنده نگهداشتن حس تعلق به گروه و مواظبت از اعتقاد و ایمان است» ( آرون،۱۳۷۷ :۴۰) .
بعد تجربه: تجربه دینی، با احساسات، تجربیات و درون فرد دیندار مرتبط است . احساسات و عواطف دینی وجه عالیتری از دینداری است که کاملاً قلبی و درونی بوده و برخلاف مناسک و مراسم آیینی نمود بیرونی ندارد ، دیندارانی که این بعد را کسب میکنند ، «مؤمن» و «مخلص» نامیده میشوند . در واقع تجربه «واقعهای است که شخص از سر میگذراند و نسبت به آن آگاه و مطلع است» . تجربه دینی را غیر از تجربه های متعارف میدانند ، یعنی شخص متعلق به این تجربه ، یا وجود حضوری مافوق طبیعی دارد ، (خداوند یا تجلی خدا در یک فعل) یا آن را موجودی میانگارد که به نحوی با خدا مربوط است (تجلی خدا در شخصیتی مقدس) و یا آن را حقیقتی غایی میپندارند حقیقتی که توصیفناپذیر است (پترسون، ۱۳۸۳ : ۶۳) .
گلارک و استارک تجربه دینی را چندین نوع میدانند:
-
- تأییدی: حس مودت و تأیید به وجود خدا.
-
- ترغیبی: گزینش آگاهانه خدا و اشتیاق به او.
-
- شیدایی: حس صمیمیت و شور و وجد نسبت به خدا