برمن و دیگران اخیراً بین الگوهای کرتینر و وضعیتهای هویت مارسیا را مورد بررسی قرار دادند. دریافتند، افرادی که در وضعیتهای هویت زودرس به سر میبرند، مهارتهای حل مسئله انتقادی ضعیفی داشتند در حالی که افراد با وضعیت هویت تعلیق و سر درگم در استفاده از این مهارتها تبحر داشتند. شاید دلیل چنینیافتههایی آن است که این دو گروه، در حالت تجربه میزانی از اکتشاف هستند، هر چند اکتشاف در گروه مغشوش غیر منظم و بیهدف است. البته با توجه به این که بیشترافرادی که هویت دست یافتهاند، دوران اکتشاف را پشت سرگذاشتند، میتوانند با بازگشت به این دوران و کسب آگاهی دست یافته مورد تردید قرار میگیرد. هم چنین بیشتر افرادی که در وضعیتهای هویت مغشوش قرار دارند، از مرحله اکتشاف و جستوجو گریزاناند، چه برسد به این که از مهارتهای انتقادی، و لو به طور غیرمنظم بهرهگیرند(جوادزاده شهشهانی، ۱۳۸۳). برخی دیگر از این تحقیقات در این زمینه، نشان میدهد که جوانانی که قادر به تفکر در ابعاد پیچیده هستند، بهتر از دیگران میتوانند مسائل مربوط به هویت را حل کنند و دچار بحران هویت نشوند (هانسبرگر،پرات و پنسر[۷۳]،۲۰۰۲، به نقل از رحیمی نژاد،۱۳۷۹).
(دنیل[۷۴]، ۲۰۰۶) نقش متغیرهای دیگر بر تفکر انتقادی مورد بررسی قرار دادهاند نتایج نشان میدهند دانشجویان با اعتقادات هنجاری قوی، نگرشهای مثبت و قوی نسبت به تفکر انتقادی دارند زیرا این اعتقادات بر خودشناسی فرد به عنوان متفکر انتقادی تاثیر میگذارد.
«سونتس، دیونز و گوسنر [۷۵](۲۰۰۵) نشان دادند که افراد با سبک هویت اطلاعاتی دارای پیچیدگی شناختی، تفکر لیبرال و توانایی درک دیدگاه دیگران هستند. به این دلیل که این افراد به صورت فعال در جستجوی اطلاعات مرتبط با خود هستند و به آزمون سازههای مربوط به خود و انطباق دیدگاههای خویش با توجه به بازخوردهای ناهماهنگ میپردازند ولی افرادی با سبک هویت هنجاری دارای تمایلات جزمی و محافظهکاری فرهنگی هستند(برزونسکی و سالیوان[۷۶] ، ۱۹۹۲).
بر اساس نتایج یافته های پژوهشی که حجازی و برجعلی (۱۳۸۸) انجام دادند نتایج یافته ها نشان داد که مؤلفههای تفکر انتقادی ( جستجوگری حقایق، نظامندی، و تحلیلگری) بر سبکهای هویت اطلاعاتی تاثیری مستقیم و معنادار دارد. از دیگر نتایج این پژوهش تاثیر مستقیم و معنادار تفکر انتقادی( نظامندی و تحلیلگری) بر سبک هویت هنجاری است. به دلیل آن که افراد با سبک هویت هنجاری با ویژگیهای همچون وظیفه شناسی، کمک خواهی، مقاومت در برابر ابهام، میل شدید به ساختارمندی قضایا، و عدم تمایل به بررسی ارزش ها و باورهای ناهماهنگ با خود، شناسایی میشوند. به طوریکه این افراد از موقعیت سازمان یافته استقبال کرده و از آن پیروی میکنند. البته این پیروی کورکورانه نیست و تا حدودی ارزیابی در این پیروی نقش ایفا میکند. مؤلفههای تفکر انتقادی بر سبک هویت مغشوش/ اجتنابی اثر مستقیم و معکوس دارند. علت این امر شاید آن باشد که افراد با هویت مغشوش/ اجتنابی در تصمیمگیری بیشتر به مقضیات و پیامدهای محیطی تأکید داشته و از راهبردهای نامطلوب استفاده میکنند. خوداگاهی محدود دارند و به کارگیری آن ها از راهبردهای اسنادی و شناختی توسط آن ها ناکارآمد است. بنابرین طبیعی است که تفکر انتقادی اثر معکوس بر هویت مغشوش/اجتنابی دارد. بر اساس یافته ها، جستجوگری هیچ تاثیری بر سبک هویت هنجاری ندارد. این یافته ها در راستای نظریه برونسکی بوده به این دلیل که، کاوشگری در افراد هنجاری بسیار پایین بوده و آنان کمتر در پی بازبینی اطلاعات هستند. مؤلفههای تفکر انتقادی بر سبک هویت مغشوش/ اجتنابی اثر مستقیم و معکوس دارند. علت این امر شاید آن باشد که افراد با هویت مغشوش/ اجتنابی در تصمیمگیری بیشتر به مقضیات و پیامدهای محیطی تأکید داشته و از راهبردهای نامطلوب استفاده میکنند. خوداگاهی محدود دارند و به کارگیری آن ها از راهبردهای اسنادی و شناختی توسط آن ها ناکارآمد است. بنابرین طبیعی است که تفکر انتقادی اثر معکوس بر هویت مغشوش/اجتنابی دارد.
۲-۱۰- سابقه علمی پیشینه پژوهش در خارج داخل از کشور:
۲-۱۰-۱- پیشینه مربوط به سلامت اجتماعی
کیینز و همکاران (۱۹۹۸) به بررسی رابطه بین سلامت اجتماعی، از خود بیگانگی، وناهنجاری اجتماعی پرداخته است مطالعه در ایالات متحده انجام شده و به این نتایج دست یافته است. بین سلامت اجتماعی و مسولیتپذیری زندگی اجتماعی میزان رابطه زیادی نشان داده شد. به خصوص انسجاماجتماعی و مشارکتاجتماعی، در آن دسته از افرادی که با اطراف خود و برای حل مسائل و مشکلات همکاری و همفکری میکردند در مقایسه با افرادی که بااطرافیان خود ارتباط نداشتند میزان بالاتری نشان داده شد.
کیگوگنانی و همکاران(۲۰۰۸) در پژوهشی سعی کردند تا به ارزیابی ارتباط بین مشارکتاجتماعی، درک اجتماعی در میان دانشجویان ایتالیایی، آمریکایی، ایرانی و تاثیر این دو متغیر بر سلامت اجتماعی بپردازد نتایج نشان داد مشارکت اجتماعی و سلامت اجتماعی در دانشجویان امریکایی در سطح بالایی قرار دارد و همچنین مشارکت اجتماعی در میان دانشجویان ایتالیایی به طور مثبتی سلامت اجتماعی را پیشبینی میکند(به نقل از زکی و خشوعی،۱۳۹۲ ).
بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند سطح بالای تحصیلات و افزایش سن سلامت اجتماعی فرد را بالا میبرند و این همسو با تحقیق(کار[۷۷]،۲۰۰۴) است که افزایش سن سبب افزایش سلامت اجتماعی را افزایش میدهد زیرا افزایش سن سبب خوشحالی در افراد میشود همین رضایتمندی فرد را از زندگی بالا میبرد( به نقل از باباپورخیرالدین، ۱۳۸۸).
پژوهشها حاکی از این هستند برخی عوامل هم چون جنسیت، وضعیت تاهل، میزان دریافت حمایت اجتماعی، سطح تحصیلات، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و بسیاری از عوامل دیگر مثل نوع سبکهویت فرد که تحت تاثیر محیط زندگی و اجتماع به دست آورده است سلامت اجتماعی را تحتتاثیر قرار میدهند.
از جمله پژوهشهای انجام گرفته در ایران:
در پژوهش، باباپور و همکاران (۱۳۸۸) با عنوان نقش عوامل تعیینکننده در سلامت اجتماعی دانشجویان دانشگاه تبریز انجام دادند نتایج حاصل از داده ها نشان دادن متغیرهای قومیت، تحصیلات والدین و وضعیت اجتماعی – اقتصادی، تاثیری بر سلامت اجتماعی دانشجویان مرد مطالعه ندارد و همچنین بین دختران وپسران در هیچ یک از خرده مقیاسهای سلامت اجتماعی تفاوت وجود ندارد، یعنی جنسیت تاثیری بر سلامت اجتماعی ندارد.
زکی و خشوعی(۱۳۹۲) نشان دادند بین متغیرهای سلامت اجتماعی و مسئوولیتپذیری اجتماعی با تعهد اجتماعی و اعتماد اجتماعی رابطه مستقم و معناداری وجود دارد بین سلامت اجتماعی و بیگانگی اجتماعی نیز رابطه معناداری وجود دارد هر کدام از متغیرهای تحقیق(سن، تحصیلات، شغل، مهاجرت…..) به طور جداگانه با سلامت اجتماعی رابطه معناداری داشتند.