و بعضی گفته اند: «مسئولیت، متعهد شدن در جبران ضرری است که کسی بر دیگری وارد کردهاست.»
بهر تقدیر ضمان در فقه اسلامی و مسئولیت مدنی در فقه قانون وضعی بر یک معنی دلالت دارند که عبارت است از «ملتزم شدن کسی به جبران کردن ضرری که خود مسبب وارد آمدن آن بر دیگری بوده است.»[۱]
بنابرین برای شناساندن ماهیت ضمان مطلق، در تعریف آن باید گفت: «عقدی است که به موجب آن، شخصی در برابر طلبکار و با موافقت او، دین دیگری را به عهده میگیرد و انتقال آن را به ذمه خویش می پذیرد[۲].»
همچنین در تعریف اصطلاحی ضمان آمده است: عبارت است از اینکه شخص التزام بدهد و متعهد شود که مالی را که بر ذمه شخص دیگر است به صاحب آن حق و طلبکار بپردازد و ضمان از جمله عقود است و هر عقدی محتاج به ایجاب و قبول است و ایجاب از سوی ضامن انجام می پذیرد به الفاظی که دال به تعهد مذبور باشند از قبیل: ضمنت لک یا تعهدت لک الدین الذی لک علی فلان و قبول از سوی مضمون له و طلبکار به الفاظی است که دال بر رضایت باشد و رضایت مضمون عنه یعنی بدهکار و حتی علم و اطلاع وی لازم نیست[۳].
و همچنین در اصطلاح حقوقی، «ضمان» دارای دو معنای اعم و اخص است؛ معنای اعم آن تعهد به مال یا نفس انسان است و طبق این معنا شامل حواله و کفالت نیز می شود. و معنای اخص آن تنها تعهد به مالی است که در ذمه دیگری قرار دارد. و از آن به ضمان عقدی یاعقدی ضمان یاد میکنند[۴]. و لذا قانون مدنی در ماده ۶۸۴ آن را چنین تعریف کردهاست:«عقد ضمان عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده بگیرد…»
۱-۱-۱-۳-دیه
مراد از دیه شرعا ودیه است «و» آن حذف و «ها» به جای آن در آخر کلمه افزوده شده است پس دیه در اصل وَدی یا وَدیَه بوده است گفته می شود: وَدی یَدی وَدیاً یا وَدَیتُ القتیل (خونبهای کشته را دادم)
در قرآن کریم لفظ دیه به طور نکره آمده است و پیغمبر اکرم (ص) نیز دیه را معرفه به کار نبرده است اصحاب تابعین و فقهای طبقه دوم از آن حضرت پیروی کردهاند.
تعریف دیه از نظر فقهای مذاهب اسلامی:
فقهای مذاهب اسلامی در واقع نخستین طبقه ای هستند که دیه را تعریف میکنند ولی آنان از دیه تعریفهای گوناگونی دارند و هر گروهی از آنان که با مذهب معینی وابستگی دارد درباره دیه به تعریفی ملتزم شده که با مذهب خود سازگار است، از این رو تعریفهای هر مذهب به طور جداگانه ذکر می شود:
۱- فقهای حنفی دیه را چنین تعریف کردهاند: «دیه، نام مالی است که عوض نفس یا جان پرداخته می شود و ارش، نام مالی است که به سبب جنایت بر اعضا واجب می شود.
۲- فقهای مذهب شافعی دیه را چنین تعریف کردهاند: «دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا بر اعضا، واجب می شود.»
۳- فقهای مذهب حنبلی دیه را چنین تعریف کردهاند: «دیه مالی است که به سبب جنایتی به مجنی علیه یا ولی او پرداخته می شود.»
۴- فقهای اباضیه از خوارج، دیه را چنین تعریف کردهاند: «دیه عبارت از آنچه واجب می شود در مقابل جنایت بر نفس.»
۵- فقهای شیعه جعفری دیه را چنین تعریف کردهاند: «دیه نام مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو واجب می شود.»
۶- اما فقهای مذهب مالکی چون فقهای سایر مذاهب اسلامی دیه را تعریف نکرده اند و فقط بر آن نام «عَقل » نهاده اند، بدون اینکه هیچ تعریف معینی از آن به دست دهند و اینکه آنچه در جنایت بر نفس و به عوض آن داده می شود، عقل نامیده شده، به جهت آن است که معمولاً شترانی را به عنوان دیه شبانه به پیشگاه فراخِنای خانه ی اولیای مقتول می بردند و در بامداد آن شب اولیای مقتول شتران را بسته شده در آنجا می یافتند، و بدین خاطر دیه به نام عقل موسوم شده است، چنانچه به کسی که دیه را می پردازد «عاقل» گویند و عاقله نیز از همین معنی گرفته شده است.
این تعریف ها به هم نزدیک هستند و تنها اختلافی که ممکن است میان آن ها مشاهده شود، تفاوت دیه ی نفس با دیه ی اعضا است. فقهای مذهب حنفی دیه را عبارت از مال دانسته اند که به سبب قتل نفس واجب می شود، و به مالی که در مقابل جنایت بر عضوی ازاعضا واجب می شود اَرش میگویند و این درست است ولی مذاهب دیگر تفاوتی میان دیه ی نفس و دیه ی عضو نگذاشته اند و نام دیه را به هر دو اطلاق کردهاند.
تعریف صاحب کتاب از دیه: «دیه مالی است معین از طرف شارع، در مقابل ضرر بدنی، که به سبب قتل خطایی مرد مسلمان آزاد معصوم الدم واجب میگردد.»[۵]
امام خمینی در تحریر الوسیله دیه را اینچنین تعریف میکند: به مالی که بواسطه جنایت بر حرّ (شخص آزاد) در نفس و پایین تر از آن واجب می شود خواه مقدار آن معین شده باشد یا معین نشده باشد اگرچه دیه تنها بر مقادیر معین شده از طرف شارع اطلاق می شود و بر سایر موارد به لفظ ارش یا حکومت خوانده می شود. (در کتاب لغت نامه دهخدا دیه اینطور تعریف شده است مالی که بدل نفس محسوب می شود و از جانب کسی که مرتکب قتل یا جرح شده است به منظور اسقاط حق قصاص به ولی دم پرداخت می شود و در قانون مجازات اسلامی برای دیه دو تعریف بیان کردهاست یکی در ماده ۱۵ آورده: « دیه مالی است که از طرف شارع برای جنایت تعیین شده است » و دیگری را در ماده ۲۹۴ بیان کردهاست: «دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یاعضو به مجنی علیه یا ولی یا اولیاء دم او داده می شود.»
۱-۱-۲ واژگان مرتبط
در این گفتار به واژگان مرتبط قاضی، مامور ذی صلاح اجرای مجازات (حدود وتعزیرات) و مسئولیت مدنی می پردازیم.
۱-۱-۲-۱- قاضی
قضاء واژه ای عربی و در لغت به معنای حکم، سخن گفتن، دستور، آفریدن، کارکردن و به آخر رساندن است و مشهورترین معنای آن حکم است قاضی در میان مردم فصل خصومت میکند یعنی حقی را ثابت یا ادعایی را نفی می کند[۶] .
قضا و دادرسی شغل عظیم و منصب جلیل است هرکس نمی تواند متصدی این مقام شده و بر کرسی قضا نشسته دادرسی نماید. خداوند حکیم این منصب جلیل را به پیام آوران خود تخصیص داده است و در قرآن می فرماید: «یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ا…»[۷] و در آیه دیگر خداوند پیغمر اکرم(ص) را مخاطب قرار داده و فرموده است:
انا انزلنا علیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اریک الله و لا تکن للخائبین خصیماً[۸]. در عظمت این منصب همان بس که عهده دار این امر اولین مرتبه پیغمبر(ص) بوده و بعدا واگذار به اوصیا و جانشینان خود فرموده است.
شغل دادرسی چون متضمن مسئولیت های شدید و شرایط صعبه میباشد دادرس در قیام به این عمل باید کاملا از خود مطمئن باشد تا تحت امیال نفسانی و خواهش های شهوانی واقع نگردد و در صورتی که چنین اطمینانی حاصل نشود تصدی این امر برای او جایز خواهد بود آیات و اخبار بسیاری رسیده که همگی بر اندرزهایی به متصدیان این منصب داده شده از جمله در قرآن می فرماید :
«و ان احکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم»[۹]
از جمله روایاتی که در این مورد رسیده است روایتی است از پیغمبر اکرم(ص) که فرموده است: لسان القاضی بین الجمرتین من النار حتی یقضی بین الناس فاما فی الجنه و اما فی النار. ترجمه حدیث قضات به چهاردسته منقسمند.
اول- کسیکه دانسته و فهمیده بجور قضاء کند.
دوم- کسی که بظلم قضاء نماید.