در سال های اخیر نظریه های فراشناختی به عنوان یک دیدگاه به طور بالقوه مفید برای گسترش دادن مدل های شناختی رفتاری رایج برای اختلالات خلقی و اضطرابی مطرح شده اند.مدل فراشناختی که توست ولز ومتیوز[۱۳](۱۹۹۶)پیشنهاد شده است جنبههای مختص هر اختلال،ارزیابی ها و باورها را با فرایند شناختی مختلفی که بر پردازش اطلاعات تاثیر میگذارد و عمل تفکر را تعدیل میکند ترکیب می کند. به طور اختصاصی فراشناخت به باورها یا نگرش های مثبت و منفی که افراد در مورد افکار و حالات درونی خود دارند اشاره میکند که به طور مستقیم بر برنامه ها و تمایل برای عمل تاثیر میگذارند.در حالی که تصور بر این است که فراشناخت ها در کل جنبه نرمال پردازش شناختی است اما آن ها ممکن است پردازش کژکاری که در بسیاری از اختلالات هیجانی مشاهده میشوند را نیز حفظ کنند(پاپاجیو،جیو[۱۴] و ولز۲۰۰۳).برای مثال فراشناخت ها میتوانند به تفکر نامتناسب با خلق منجر شوند و بر تخصیص توجه تاثیر بگذارند و همچنین ممکن است باعث شوند فرد بر نگرانی یا رفتارهای خنثی سازی به عنوان یک راهبرد مقابله ای تکیه کند.در واقع پنج نوع فراشناخت فرض شده است که در اختلالات هیجانی نقش کلیدی را ایفا میکنند که این پنج فراشناخت شامل:۱)اطمینان شناختی به تواناییهای توجه و حافظه خود۲)باورهای مثبت در مورد نگرانی۳)خودآگاهی شناختی که توجه را به فرآیندهای تفکری متمرکز می کند۴)باورهای منفی در مورد افکار مرتبط با کنترل ناپذیری و خطر۵)باورها در مورد نیاز برای کنترل(ولز وکارترایت[۱۵]، هاوتون[۱۶]۲۰۰۴).(ولز و متیوز ۱۹۹۶).مدل های فراشناختی هم برای اختلالات اضطرابی و هم برای اختلالات خلقی مطرح شده اند و سطوح بالایی از فراشناخت های منفی در انواع شرایط روانپزشکی اثبات شده است(کوچی[۱۷] و همکاران۲۰۱۲ موریتس[۱۸] و همکاران۲۰۱۰).برای مثال نظریه های فراشناختی فرض میکنند که نگرانی مرضی در اضطراب و تفکر نشخوار در افسردگی به وسیله ارزیابی مثبت و منفی در مورد نگرانی(یعنی فراشناخت ها)تقویت میشوند.این نظریه ها به وسیله مطالعاتی که نشان میدهد تمایل به نگرانی با باورهای مثبت و منفی در مورد نگرانی ارتباط دارند و تفکر نشخوار را در افسردگی به وسیله باورهای منفی در مورد نگرانی میانجی گری میشوند تأیید میشوند(پاپاجیو،جیو و ولز۲۰۰۳).همچنین تصور بر این است که فرآیندهای فراشناختی بیان گر یک جنبه مرکزی اختلال وسواسی فکری-عملی به شمار میآیند.حتی قبل از کار ولز و همکاران راکمن وسالکووس کیس نقشی که افکار در مورد افکار(یعنی فراشناخت ها)در ایجاد و حفظ نشانه های وسواسی را ایفا میکنند را روشن کرده بودند.برای مثال نظریه شناختی-رفتاری کلاسیک در موردOCDرابطه بین سوءتعبیر افکار(یعنی یک فراشناخت)و تشدید افکار مزاحم و همچنین احتمال اینکه افراد به تشریفات وسواسی به عنوان یک راهبرد مقابله ای متوسل میشوند را توصیف میکند.بعلاوه تحقیقات اثبات کردهاست که فراشناخت ها(برای مثال این باور که افکار باید کنترل شوند)با شناخت های غیر فراشناختی دیگر(برای مثال مسئولیت اغراق آمیز و کمال گرایی)تلفیق میشوند و در سبب شناسی نشانه های اختلال وسواسی نقش مهمی را ایفا میکنند. با توجه به مدل فراشناختی اختصاصی که توسط ولز (۱۹۹۷) مطرح شده است سطوح بالایی از فراشناخت ها با نشانه های وسواسی هم در جمعیت بالینی و هم در جمعیت غیر بالینی گزارش شده است.به ویژه به نظر میرسد که بیماران دارای اختلال وسواسی فراشناخت های خاصی را گزارش میکنند که شامل سطوح بالا از باورهای منفی در مورد نگرانی (در مورد خطر و کنترل ناپذیری افکار)و نیاز برای کنترل افکار علاوه بر سطوح پایین از اطمینان شناختی(کوچی و همکاران۲۰۱۲). باورهای تلفیق افکار در مورد نیاز برای انجام تشریفات یا الگوهای رفتاری و باور در مورد ملاک ها برای خاتمه دادن این تشریفات و الگوهای رفتاری در ارتباط با نشانه های وسواسی تأکید شده اند( سالم[۱۹] و همکاران ۲۰۱۰).همچنین نشان داده شده است که فرا شناخت ها در طی درمان برای OCD تغییر میکنند و نمرات نشانه هایOCD پس از درمان را پیشبینی میکنند. بنابرین می توان تصور کرد که فراشناخت نیز در اختلالات طیف وسواسی قابل رویت باشد.
بر اساس مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که مدل های فراشناختی و مدل های شناختی(مسئولیت)یک ایده مشترک دارند که ویژگی اصلی اختلال وسواسی فکری-عملی تفسیر منفی از افکار مزاحم است.اما بین این مدل ها تفاوت های مهم نیز وجود دارد نظیر تاکیدی که به انواع باورها داده می شود.مدل مسئولیت بر سازه مسئولیت اغراق آمیز به عنوان مؤلفه شناختی مرکزی که مشکلات وسواسی را به وجود می آورد تأکید دارد (سالکووس کیس[۲۰] ۱۹۸۵). مسئولیت به عنوان این باور که فرد دارای قدرت برای ایجاد یا جلوگیری از پیامدهای منفی میباشد تعریف شده است. این پیامدها ممکن است واقعی باشند یعنی اینکه در زندگی واقعی یا حداقل در سطح اخلاقی واقعیت داشته باشند.
سالکوو کیس و همکاران (۲۰۰۰) مقیاس نگرش به مسئولیت را برای ارزیابی سازه مسئولیت طراحی کردهاند. سازه مسئولیت عمدتاًً به باورهای فراشناختی یعنی باورها در مورد افکار اشاره نمی کند. بعلاوه آن به یک تمایز انواع مختلفی از باورهای فراشناختی اشاره ندارد.
از طرف دیگر مدل فراشناختی بر باورها در مورد اهمیت، معنی و قدرت افکار و باور در مورد نیاز برای کنترل افکار و انجام الگوهای رفتاری تأکید میکند. در این مدل مسئولیت بیشتر به عنوان پیامد باورهای فراشناختی در مورد افکار در نظر گرفته می شود که در تبیین مشکلات وسواسی چندان نقشی ندارد.
در پژوهش توست جی ویلیام[۲۱]،ولز وکارترایت – هاوتون (۲۰۰۴). نشان داده شد که باورهای فراشناختی نشانه های وسواسی را پیشبینی میکند اما مسئولیت نقشی در پیشبینی نشانه ها را نداشت. این یافته حاکی از این است که مسئولیت ممکن است یک ویژگی باورهای فراشناختی در زمینه افکار وسواسی باشد. در پژوهش حاضر نقش باورهای فراشناختی و شناخت ها در نشانه های اختلالات مرتبط با وسواسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از آنجایی که اختلالات بد ریختی بدن، احتکار ، وسواسی مو کنی و وسواس کندن پوست به همراه اختلال وسواسی فکری و عملی در یک مقوله قرار گرفته اند به نظر میرسد که باورهای فراشناختی و شناخت هایی که در اختلال وسواسی مشاهده شده است ممکن است در سایر اختلالاتی که در این مقوله قرار گرفته اند نیز مشاهده شود.بنابرین هدف پژوهش حاضر بررسی نشانه های وسواسی ، باورهای وسواسی و ابعاد شناختی و فراشناختی مرتبط با آن با ویژگی های اختلال بد ریخت انگاری بدن و احتکار میباشد.
اکنون سوال اصلی این است که چه میزان از افراد تحت بررسی نشانه های ویواسی- جبری، بدریخت انگاری بدن و احتکار را نشان میدهند و آیا بین نشانه های بدریخت انگاری بدم و احتکار با باورهای وسواسی، عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی رابطه وجود دارد؟