واژه حاکمیت شرکتی تا کنون تعاریف متعددی داشته است از جمله:
حاکمیت شرکتی تنها مربوط به اداره عملیات شرکت نیست بلکه هدایت، نظارت و کنترل اعمال مدیران اجرایی و پاسخگویی آن ها به تمام ذینفعان شرکت (اجتماع) نیز مربوط است (تری گر، ۱۹۸۴)
فرانیدی که از طریق آن شرکت ها هدایت و کنترل میشوند (کادبری، ۱۹۹۲)
ساختارها، فرایندها، فرهنگ ها و سیستم هایی که عملیات موفق سازمان را فراهم کنند (کیزی ورایت، ۱۹۹۳)
فرایند نظارت و کنترل برای تضمین عملکرد مدیر شرکت مطابق با منابع سهامداران (پارکینسون، ۱۹۹۴)
مجموعه قوانین، مقررات، نهادها و روش هایی که تعیین میکنند شرکتها چگونه و به نفع چه کسانی اداره میشوند (مگینسون، ۱۹۹۴)
حاکمیت شرکتی عبارت است از مجموعه از قوانین و مقررات و عواملی که به کنترل عملیات شرکت می پردازند. به عبارت دیگر حاکمیت شرکتی محدوده عملیات شرکت را تعریف می نماید.در چنین ساختاری مشارکت کنندگان در فعالیت های شرکت همچون مدیران، کارگران و عرضهکنندگان سرمایه که بازده مشارکت خود در شرکت را ادعا میکنند موضوع اصلی بحث را تشکیل میدهند (گیلان و تارکس، ۱۹۹۸)
وجود شفافیت انصاف و پاسخگویی در شرکت ها (ولف سون، ۲۰۰۰)
حاکمیت شرکتی بخشی از اقتصاد است که به دنبال استفاده از شیوه های انگیزشی در زمینه مدیریت شرکت ها با به کارگیری مکانیزم های انگیزشی[۷] مانند عقد قرارداد، تدوین قوانین و مقررات و طراحی سازمانی میباشد. در مواردی موضوع حاکمیت شرکتی در حیطه بهبود عملکرد مالی بنگاه اقتصادی باقی می ماند. برای مثال در حاکمیت شرکتی چگونگی افزایش انگیزه مدیران به منظور ایجاد رقابت و افزایش بازدهی از جمله مهمترین مسایل به شمار میرود (ماتیزن، ۲۰۰۲).
تعریف سازمان همکاری اقتصادی توسعه (OECD) و صندوق بینالمللی پول (IMF) در سال ۲۰۰۱ از حاکمیت شرکتی عبارت است از: « ساختار روابط و مسئولیت ها در میان گروه اصلی شامل سهامداران، اعضای هیئت مدیره و مدیرعامل برای ترویج بهتر عملکرد رقابتی لازم جهت دستیابی به اهداف شرکت است تا منافع گروههای مختلف ذینفع تامین گردد و به موجب آن شرکت به استفاده کارآ و اثربخش از منابع تشویق می شود». بر این اساس، حاکمیت شرکتی صحیح می باید دارای مشخصات زیر باشد:
-
- مشوق لازم را برای هیئت مدیره و مدیریت اجرایی فراهم سازد، تا آنان متناسب با منافع شرکت و سهامداران را در نظر بگیرند.
- نظارت کارا و موثرسازمان را تشویق کند که از منابع به صورت کارا استفاده کند.
فدراسیون بینالمللی حسابداران (IFAC) در سال ۲۰۰۴، حاکمیت شرکتی را اینگونه تعریف می نماید: « تعدادی مسئولیت ها و شیوه های اعمال شده توسط هیئت مدیره و مدیران اجرایی با هدف مشخص کردن مسیر راهبردی که متضمن دستیابی به اهداف، کنترل ریسک ها به طور مناسب و مصرف مسئولانه منابع میباشد».
از دیدگاه جسل سولمون و آریس سولمون (۲۰۰۴) « حاکمیت شرکتی سیستمی است که هم شرکتهای داخلی و هم شرکتهای خارجی را کنترل و هماهنگ می کند تا از ایفای مسئولیت شرکتها در قبال سهامدارانشان و همچنین مسئولیت اجتماعی که برای انجام همه فعالیت های بازرگانی در جامعه دارند اطمینان حاصل نماید».
فدراسیون بیت المللی حسابداران ([۸]IFAC) در سال۲۰۰۴، حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کردهاست: حاکمیت شرکتی عبارت از مسئولیت ها و شیوه های به کار برده شده توسط هیات مدیره و مدیران موظف با هدف مشخص کردن مسیر رهبردی است که تضمین کننده دستیابی به هدف ها، کنترل ریسک ها و مصرف مسئولانه منابع است. کادبری که معروف است به پدر حاکمیت شرکتی است، نظام راهبری را به عنوان سیستمی معرفی میکند که در آن شرکت هدایت و کنترل میشوند. در واقع آن ها را درارتباط با سیستم ها،فرایند،مسئولیت ها،نظام هایارتباط با سیستم ها، فرایند، مسئولیت ها، نظام های کنترلی و تصمیم گیری در قلب و بالاترین سطح یک سازمان میداند(حساس یگانه، ۱۳۸۷).
صندوق بینالمللی پول ( ([۹]IMF و سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD[10]) در سال ۲۰۱۱ حاکمیت شرکتی را چنین بیان کردهاند: ساختار روابط و مسئولیت ها در میان یک گروه اصلی شامل سهامداران، اعضای هیات مدیره و مدیر عامل برای ترویج بهتر عملکرد رقابتی لازم جهت دستیابی به هدف های اولیه مشارکت(حساس یگانه، ۱۳۸۷).
پاکینوس در ۱۹۹۴ می نویسد: حاکمیت شرکتی عبارت است از فرایند نظارت و کنترل برای تضمین عملکرد مدیر شرکت مطایق با منافع سهامداران.
در تعارف فوق دو طیف وجود دارد:
-
- تعاریف محدود و متمرکز بر شرکت ها و سهامداران آن ها که در قالب نظریه نمایندگی بیان میشوند.
- تعاریف جامع و دربرگیرنده پاسخگویی شرکت ها در قبال گروه کثیری از سهامداران، افراد یا ذینفعان که در قالب نظریه ذینفعان بیان میشوند.
وجوه اشتراک این تعاریف عبارتند از پاسخگویی در برابر حقوق سهامداران، ذینفعان، کل جامعه و نسلهای آتی. لذا تعریف جامع و کامل حاکیمت شرکتی عبارت از قوانین، مقررات، ساختارها، فرایندها، فرهنگ ها و نظام هایی است که موجب دستیابی به هدف های پاسخگویی، شفافیت، عدالت و رعایت حقوق ذینفعان می شود. بنابرین یک مفهوم چند رشته ای است. حاکمیت شرکتی همچنین شامل روابط بین بسیاری از بازیگران از جمله ذینفعان و اهدافی میباشد که شرکت آن ها را هدایت میکند. بازیگران اصلی سهامداران، مدیریت و هیات مدیره میباشد و سایر ذینفعان نیز شامل کارکنان، عرضه کنندگان، مشتریان، بانک ها و دیگر وام دهندگان، قانون گذاران،محیط و اجتماع میباشند. این تعاریف به تریج از سطوح محدود متمرکز بر حقوق سهامداران به سطوح گستردهتری مبتنی بر مسئولیت و پاسخگویی شرکتها به همه ذینفعان و نسل های آینده تغییر یافتهاند(حساس یگانه، ۱۳۸۷).
اهمیت حاکمیت شرکتی
یکی از دلایل مطرح شدن حاکمیت شرکتی، ازدیاد جرایم و بحران های مالی در سطح جهان میباشند. به هر حال می توان دلایل اهمیت ایجاد حاکمیت شرکتی مناسب را در موارد زیر خلاصه نمود.
در ابتدا می توان گفت که فریند خصوصی سازی و سرمایه گذاری مبتنی بر بازار یکی از مهمترین مباحث اقتصادی روز است. خصوصی سازی میزان حاکمیت شرکتی را در بخش هایی که قبلاً در اختیار دولت بوده است افزایش داده و شرکت ها ناچارند که برای تامین سرمایه به بازار متوسل شدند بنابرین تلاش نموده اند تا در بورس پذیرفته شوند.
دوم، به دلیل پیشرفت های تکنولوژیکی، آزادسازی با بازارهای مالی، آزادسازی معاملات و سایر اطلاعات ساختاری بویژه در زمینه مقررات زدایی بخش قیمت گذاری و حذف محدودیت های مربوط به مالکیت نخوه تخصیص سرمایه در میان شرکتهای ملی و فراملی از پیچیدگی های خاص خود برخوردار گردیده است.