عنوان صفحه
شکل ۱-۱: مدل اولیه پژوهش ۱۲
شکل ۲-۱: مدل گسترش یافته پژوهش ۶۳
شکل ۴-۱: مدل نهایی پژوهش (رابطه دلبستگی به والدین و همسالان
و فاصله روانشناختی با واسطهگری ابعاد هویت معنوی) ۸۳
شکل ۴- ۲: مدل پژوهش (با در نظر گرفتن متغیر هویت معنوی به عنوان متغیر مکنون) ۸۶
شکل ۴-۳: مدل پژوهش در دختران ۹۴
شکل ۴-۴: مدل پژوهش برای پسران ۹۵
فصل اول
مقدمه
۱-۱- کلیات
از سال ۱۹۷۰ یکی از سازه های مهم در روانشناسی، علوم اجتماعی و رفتاری مفهوم “خود”[۱] بوده است. اگرچه برای خود جنبه های متعددی چون خودکارآمدی، عزت نفس و … بیان شده است، یکی از مهمترین جنبه های خود مفهوم “هویت”[۲] است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفانی چون جیمز[۳]، کولی[۴] و مید[۵] بوده است و پس از آن به عنوان یک سازهی مهم در روانشناسی مطرح شده است (لری و تانجنی[۶]، ۲۰۱۲). هویت به عنوان پاسخی که افراد به سئوال من کیستم؟ می دهند و ارائه تعریفی از خود، اساساً از کارهای اریکسون[۷] اقتباس شده است (فیرون[۸]،۱۹۹۹). او رویکردی روانشناختی جهت فهم هویت اتخاذ کرد و هویت را به عنوان سازمان پویای انگیزه ها، توانایی ها، اعتقادات و تاریخ در شکلدهی خودمستقل و یکپارچه تعریف کردهاست که مسیر زندگی فرد را روشن میسازد (اریکسون، ۱۹۶۸). اما نظریهپردازان پس از اریکسون هویت را در قالب رویکردهای مختلفی مفهوم پردازی کرده اند و چنانچه به صورت رویکردی به هویت نظر افکنیم، در این راستا میتوان از سه رویکرد عمدهی وضعیتنگر، فرایندنگر و محتوانگرسخن گفت (برزونسکی[۹]، ۲۰۰۳).
علیرغم آنکه در دو رویکرد وضعیتنگر و فرایندنگر وضعیت و سبک هویت بررسی می شود، در رویکرد محتوانگر محتوای خودپنداره و موضوعی که افراد بر اساس آن خودشان را تعریف میکنند اهمیت مییابد. بنابرین، از این منظر بر اساس محتوا و موضوعی که افراد در تعریف “خود” بدان اشاره میکنند هویت دارای جنبه ها و ابعاد مختلفی است.
اقبال و توجه به بررسی هویت با توجه به محتوای خاص آن و در نظر گرفتن ابعاد مختلفی برای آن، در سالهای اخیر سبب بروز و ظهور ابعاد گوناگونی برای هویت، از جمله هویت قومی، هویت ملّی، هویت دینی و مذهبی، هویت سیاسی و هویت اخلاقی شده است (هادی[۱۰]،۲۰۰۱). اما با در نظرگرفتن انسان به عنوان وجودی معنوی و قائل شدن بعد معنویت در کنار سایر ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی برای او و با توجه به اهمیت معنویت به عنوان بخش مهمی از زندگی افراد، در سالهای اخیر بعد جدیدی از هویت، تحت عنوان “هویت معنوی”[۱۱] در ادبیات روانشناسی مطرح گشته است (مکدونالد[۱۲]، ۲۰۰۹). بر اساس نظریه هویت اجتماعی، در هویت معنوی، افراد در تعریف خود به معنویت و تجارب معنوی خویش اشاره میکنند. در حقیقت، معنویت در احساس “خود” آنان دارای چنان اهمیت و برجستگی است که در پاسخ به سئوال من کیستم؟ خود را به عنوان فردی معنوی میشناسند.
با توجه به جدید بودن این حوزه از هویت، در این پژوهش نقش دلبستگی به والدین و همسالان[۱۳] به عنوان پیشایند هویت معنوی و فاصله روانشناختی[۱۴] به عنوان پیامد آن مد نظر قرار گرفت. پیش از پرداختن به مسئله پژوهش ضروری است تا سازه های مورد نظر مورد مداقه و بحث قرار گیرند. لذا، در ادامه هر یک از سازه ها در سطح نظری تشریح خواهند شد.
۱-۱-۱- هویت معنوی
با وجود اینکه ارتباط بین معنویت و خود از دیرباز در نظامهای مذهبی و معنوی تشخیص داده شده است، توجه علمی جدی به معنویت و ارتباط آن با هویت تنها از ۲۰ سال پیش شروع به پیشرفت کردهاست (مکدونالد، ۲۰۰۹). در زمینه ارتباط میان هویت و معنویت، رویکردهای موجود با توجه به نحوهای که هویت را مفهوم سازی میکنند، قابل تمایزند.
در این زمینه دو رویکرد تحت عنوان رویکرد سنتی[۱۵] و رویکرد فراشخصی[۱۶] مطرح است. در رویکرد سنتی روانی- اجتماعی، هویت به عنوان “من”[۱۷] تعریف می شود، حس “خود” فرد که دارای مرزهای محدود و مشخص است. در این رویکرد با توجه به چنین تعریفی از هویت، هویت معنوی به عنوان نحوهای که “من” فرد به معنویت مربوط می شود و با حس “خود” یکپارچه و ادغام می شود، تعریف میگردد و از آنجا که معنویت به عنوان تعالی تعریف می شود، هویت معنوی در بردارنده نحوهای است که افراد احساس تعالی را با “من” خود یکپارچه میسازند. از این رو، هویت معنوی مطابق با این رویکرد به عنوان شناسایی خود با جنبههایی از تجارب معنوی تعریف می شود (مک دونالد، ۲۰۰۹). در این زمینه، وینک و دیلون[۱۸] (۲۰۰۲، به نقل از مکدونالد، ۲۰۰۹) معنویت و به تبع آن هویت معنوی را به عنوان جستجوی وجودی خود برای معنای غایی از طریق فهم و دریافت شخصی از امور روحانی و مقدس تعریف کرده اند. پل و اسمیت[۱۹] (۲۰۰۳) نیز هویت معنوی را به عنوان باور افراد به اینکه وجودی غایی و مرتبط با خدا هستند تعریف میکنند.
از طرفی در رویکردهای فراشخصی اعتقاد بر این است که هویت به خود و کارکرد آن محدود نمی شود، بلکه هویت اساساً در سرشت و طبیعت، امری معنوی است. در این رویکرد علاوه بر محتوای هویت، ساختار و فرآیندهایی که از خلال آن ها هویت توسعه مییابد نیز معنوی است. در این دیدگاه هویت و معنویت نهایتاًً شبیه به هم در نظر گرفته میشوند (مکدونالد، ۲۰۰۹).