«عروسکهای باربی» با چشمهای روشن و موهای طلایی خود، کلید تغییرات نرم و آهستهی ارزشها، باورها، نگاه و به طور کلی «سبک زندگی» در ایران و بسیاری از کشورهاست. زیبایی و جذابیت در طراحی پر زرق و برق باربی نه فقط کودکان که بزرگسالان را نیز به خود جذب میکند. باربی یک عروسک ساده نیست تا کودکان با خلاقیت خودشان با این اسباب بازی بازی کنند بلکه باربی آن ها را به بازی میگیرد چرا که تمامی وسایل زندگی تجملاتی این ابزار به بازی گرفتن سنتها و ارزشهای حاکم بر جامعه از کفش و لباس گرفته تا جواهرات و لوازم آرایشی که بسته به مد روز به بازار مصرف میآید، از همان سنین ابتدایی به کودک میآموزد اگر میخواهی زیبا، جذاب و رویایی باشی باید خودت را با بازار مصرف هماهنگ نمایی. کودک با تعویض لباس، کفش و کیف عروسک با تجمل گرایی و فرهنگ مصرف خو میگیرد و باربی به عنوان «الگویی از زن امروزی» در ضمیر ناخود آگاه او جا خوش میکند به گونهای که در بزرگسالی این غالب ذهنی را به تصویر میکشد.
دختر بچه هایی که با سلیقه باربی رشد میکنند، دوران جوانی خود را با مطالباتی سپری میکنند که در سنین پایین بر دلشان نقش بسـته است. باربی و لوازم جانـبـیاش طی مراحل گوناگون به کودکان میآموزد که چگونه مصرف کردن را به عنوان یک هدف پیگیری کنند و رقابت در ولع مصرف برای کودکانی که با فرهنگ باربی بزرگ شدهاند، یک آرمان میشود. عروسک «کِن» نیز یک پسر جوان است که به عنوان دوست پسر باربی در سال ۱۹۶۱م. توسط کمپانی سازنده باربی طراحی و ساخته شد. ساخت این عروسک علاوه بر ترویج و عادی جلوه دادن بی بند و باری بین کودکان، الگویی برای پسر بچه ها به تصویر میکشد، اگرچه این عروسک به اندازه باربی موفق نبوده است. باربی بیش از ۵۰۰ بار تغییر شکل و لباس داده است تا با مد روز آمریکایی الگویی از زن امروزی را، از کودکی در ضمیر ناخود آگاه افراد حک کند. عروسک باربی، عروسک بی ادبی است و بیشتر از اسباب بازیها و بازیهای رایانهای و انیمیشنهای وارداتی دیگر، آناتومی بدن زن و مرد را به شکل عریان، به نمایش در میآورد به گونهای که ذهن کنجکاو کودکان را به خود جلب میکند. لباسهای این عروسکها نیز پوششهایی نیمه عریان است و نتیجه مأنوس بودن چندین سالهی کودک با چنین اسباب بازیهایی، عریان گرایی و بلوغ زودرس است. علاوه بر این کودکانی که الگوی زیباییشان «باربی» یا «بت من» بوده است؛ برای هرچه شبیهتر شدن به این الگوها حاضرند هر قیمتی را بپردازند. سوء تغذیه دختران جوان و استفاده از داروهای هورمونی در پسران جوان، نمونه های دیگری از این آسیبهاست. «دارا» و «سارا»ی ایرانی پس از ۵ سال کشاکش سرانجام در سال ۱۳۸۰ تولید و عرضه شد اما قیمت گران، وزن سنگین و حتی ظاهر آن نتوانست آن گونه که باید در دل کودکان ایرانی جا باز کند به خصوص آن که این عروسکها را هیچ جریان قوی فرهنگی و رسانهای نیز همراهی نمیکند. از سوی دیگر در حالی که کشور عربستان از سال ۲۰۰۳م. واردات عروسکهای باربی را به دلیل تضاد با فرهنگ و ارزشهای اسلامی ممنوع کرد، در ایران به تازگی اخباری از برخورد و ممنوعیت فروش این عروسکها به گوش میرسد؛ اگرچه همین موضع دیر هنگام نیز واکنشهای عمیق رسانه های غربی را با خود همراه کردهاست و شاید همین مواضع مهر تأییدی باشد بر این که اسباب بازیهای وارداتی چیزی بسیار فراتر از ابزاری برای بازی هستند؛ این اسباب بازیها وارد بازی زندگی شدهاند.
«ژان پیاژه» معتقد است:«در گزینش اسباب بازی برای کودک باید دقت شود، چرا که در شکل دادن به تمایلات عاطفی و روانی او نقش مهمی ایفا میکند و چنانچه در انتخاب آن ها دقت و توجه کافی نشود، تمایلات کودک ناخواسته به گونهای دیگر شکل میگیرد.»
این در حالی است که کشور ما حدود ۱۸ میلیون نفر جمعیت زیر ۱۵ سال دارد و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان قرار است به تنهایی برای تمامی این جمعیت برنامهریزی کند. از سوی دیگر به راستی چند درصد از خانواده ها آگانه و با در نظر گرفتن عوامل مهم و مؤثر برای کودکانشان به انتخاب اسباب بازی میپردازند؟ آیا تولیدات بومی متناسب با فرهنگ و ارزشهای ایرانی- اسلامی برای عرضه در فروشگاههای اسباب بازی وجود خارجی دارد؟ دارا و سارای ایرانی نیز در کارخانههای کشور چین ساخته میشوند، باربی اما در انواع، اقسام و نژادهای مختلف بازارهای جهانی را در سیطرهی خود درآورده است و تقابل با این فرهنگ عزمی جدی میطلبد.
با توجه به اقرار دولت، مسئولان، رسانه ها و دست اندرکاران صنعت اسباب بازی مبنی بر ناکارآمدی کشور در زمینه این صنعت مهم و آمارهای مکرر مسئولان و رسانه ها از حجم سنگین واردات کشور در زمینه اسباب بازی و ناتوانی صنعت اسباب بازی کشور در رویارویی با آن، و نیز تأکید مکرر مسئولان تربیتی بر تأثیرگذاری شگرف اسباب بازی بر تربیت و جهان بینی کودکان، پژوهشگر درصدد بررسی این مسئله برآمد که چه فرصتهای کارآفرینانه ای در این صنعت وجود دارد که کارآفرینان بتوانند از آن ها برای ارزش آفرینی استفاده کنند؟
برای حل این مسئله از مدل تشخیص فرصت اولویک استفاده شده است که مطابق آن ابعاد مسئله ما عبارت است از اهمیت و رضایت از ویژگیهای یک اسباب بازی. چگونگی حل مسئله ما جهت ویژگیهای اسباب بازی های مطلوب بازار از پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده برای رتبه بندی این ویژگیها خواهد بود.
۳-۱-اهمیت موضوع:
انباشته شدن فروشگاه های اسباب بازی فروشی از کالاهای وارداتی که متأسفانه اکثر آن ها بسیار نامرغوب و بی کیفیت هستند و برپایه فرهنگ بیگانه ای طراحی و ساخته شدهاند که با فرهنگ ملی و بومی ما بسیارفاصله دارد، یکی از مهمترین مشکلاتی است که پدر و مادران و در کل جامعه تربیتی کشور با آن مواجه است. ساختار سنتی تولید اسباب بازی در کشور و محدودیت شدید تولیدکنندگان چه از نظر هزینه های تولید و چه از نظر دانش، سبب کیفیت نازل اسباب بازیها شده است. این در حالی است که چه در سطح مهد کودکها و مدارس ابتدایی و چه در سطح خانواده ها تقاضای شدیدی در کشور برای اسباب بازی وجود دارد. با این شرایط به نظر میرسد که شناسایی فرصتهای کارآفرینانه برای ورود به این صنعت بازاری مناسب را به کارآفرینان نشان میدهد که با بهره گرفتن از ساختارهای جدید تولید و نوآوریهای رایج دربازارهای جهانی راهی به این بازار پر سود باز کنند و علاوه بر ایجاد ارزش برای جامعه، خود نیز از منافع آن استفاده کنند.