محبت والدین اگرچه به عنوان سطحی از بعد پاسخدهی و گرمی والدین، لازمه رشد کودک است اما افراطو تفریط در آن سبب ایجاد برخی اختلافات روحی و روانی در تعاملات والدین و فرزندان میشود (یوسفی، ۱۳۸۲).
۲-۱-۴-۶-۲- توقع و انتظارات والدین[۶۲] (کنترل)
توقع و انتظارات والدین به معنای کنترل رفتار است، به عبارت دیگر انتظارات و توقعات اشاره به خطمشیهای تعیینشده از جانب والدین دارد و الزام کودک بر اجرای آن باهدف پیوستن وی به خانواده به عنوان مجموعهای منسجم و یکپارچه؛ چنین فرایندی از طریق تقاضای معقول و منطقی از کودک، نظارت بر اعمال وی، اعمال شیوه های انضباطی و تمایل به مقابله با کودکی است که از قوانین وضعشده، تخطی نمیکند، امکانپذیر است (,Baumrind 1991؛ به نقل از Darling (1999,.
برجعلی (۱۳۷۸) در مورد بعد توقع چنین مینویسد: برخی والدین توقع زیادی از کودکان دارند، استانداردهای بالایی تعیین میکنند و انتظار دارند که کودکان به آن برسند. در مقابل برخی والدین توقع بسیار کمی دارند و کمتر سعی میکنند در رفتار فرزندان خود تأثیر و نفوذ داشته باشند.
در واقع والدین با توقعات و انتظارات خود سعی در کنترل کردن رفتار کودکان دارند. البته کنترل به معنای محدودیت (عام) نیست، بلکه به معنای داشتن قوانین و چارچوبهای ایجادشده باهم فکری والدین و کودکان و نظارت بر اجرای آنهاست (یوسفی، ۱۳۸۲).
اما متأسفانه برخی از والدین آزادی کودکانشان را باتحمل دستورات فراوان، محدود میکنند و به طور مستقیم رفتارهای آن ها را به منظور حسن اجرای دستورات بررسی میکنند. برخی دیگر هم کمتر کودک را محدود میکنند و دستورات کمتری میدهند و به کودک در تعقیب علایق، عقاید و هیجاناتش آزادی بیشتری میدهند (کاوه، ۱۳۸۲).
هیچ یک از نقاط انتهایی این بعد پسندیده و مطلوب نیست. چون اگر والدین کنترل خیلی کمی بر کودکانشان اعمال کنند، ممکن است درنهایت کودکی پرورش دهند که خارج از کنترل باشد. اگر هم والدین حد زیادی از کنترل را بر کودکانشان اعمال نمایند، ممکن است مانع رشد خودگردانی و فردیت کودک شوند؛ بنابرین اکثر محققان و نویسندگانی که در زمینه سبکهای والد گری کار میکنند غالباً والدین را به داشتن یک چارچوب ثابت و درعینحال انعطافپذیر ترغیب میکنند. آن ها توصیه میکنند که کنترل والدین نه بسیار محدود کننده (سخت گیرانه) و نه بسیار آزاد گذارانه (سهل گیرانه) باشد (Buri, 1991؛ نقل از مهر افروز، ۱۳۷۸).
تحقیقات و مطالعات انجامشده بر روی رفتار والدین با کودکان نشانگر اهمیت دو بعد رفتاری در والدین نسبت به کودکانشان است: مانند پذیرش – طرد و آزاد گذاشتن – محدود کردن. میزان علاقه و توجهی که والدین نسبت به کودکان دارند، پذیرش واقعی خوانده میشود. پدر و مادرانی که فرزند خود را موردپذیرش قرار میدهند، نسبت به کودک عاطفی، تایید کننده و گرم هستند و کودک خود را آنگونه که هست درک میکنند. انضباط و تربیت در نظر آنان بیشتر شامل تشویق و ستایش و کمتر تنبیه بدنی است. برعکس والدینی که طرد کننده هستند، بیشتر کودک را تنبیه میکنند، با او رفتاری سرد دارند، نسبت به نیازهای او ناآگاه و بیتوجهاند و حساسیتی در جهت تأمین آن نیازها ندارند. درجه و میزانی که پدر و مادر به فرزند خود آزادی و خودمختاری میدهند، آزاد گذاشتن – محدود کردن نامیده میشود. پدر و مادری که به آزاد گذاشتن معتقدند ه کودک اجازه تصمیمگیری میدهند، او را کمتر تحتفشار قرار میدهند و قواعد انضباطی کمتری را حاکم بر رفتار او میکنند. از سوی دیگر پدر و مادر معتقد به محدود کردن، رفتار کودک را طبق ضوابط و قواعد کنترلشدهای تحت نظر دارند و از دادن هر گونه آزادی و خودمختاری به کودک اجتناب میکنند (نوابی نژاد، ۱۳۷۵).
Darling (1999) خاطرنشان میکند که بهطورکلی، بعد پاسخگویی والدین شایستگی اجتماعی و کارکرد روانی اجتماعی را پیشبینی میکند.
۲-۱-۴-۶-۳- بعد تعهد والدین (مشارکت و دخیل شدن):
بعد تعهد والدین را میتوان با توجه به گرایشها و رفتارهای والدین تعریف نمود. در ارتباط با گرایشها، اینگونه والدین «کودک محور» هستند. به زندگی فرزندانشان علاقهمند بوده و تمایل دارند نیازها و امیال خودشان را در امتداد نیازها و امیال کودکانشان قرار دهند. همچنین والدینی که زیاد متعهد هستند مدتهای طولانیتری با فرزندانشان هستند. اینگونه تعامل مکرر یک نشانه رفتاری از تعهد والدین است (,Berent1997، نقل از مهر افروز، ۱۳۷۸). در واقع تعهد بالای والدین منجر به گرم بودن جنبههای مثبت کنترل میشود. در مقابل والدین غیر متعهد وقت کمی را با فرزندانشان میگذرانند و نمیتوانند پاسخگوی نیازهای آن ها باشند، زیرا وقتی کودکانشان به آن ها نیاز دارند، حضور ندارند. به طور مشابهی یک جنبه مثبت کنترل یعنی تأکید مستمر بر قوانین، مبتنی بر نظارت مکرر رفتار کودک است. والدین غیر متعهد نمیتوانند چنین نظارتی را انجام دهند (گرافیک و اسلاویک، ۱۹۹۴، نقل از مهرافروز، ۱۳۷۸).
۲-۱-۴-۷- پیامدهای سبکهای والدگری
سبکهای والدگری بهزیستی و سلامت کودکان را در زمینههایی از صلاحیت اجتماعی، عملکرد تحصیلی، رشد روانی و مسائل رفتاری پیشبینی میکند (,۱۹۹۹ Darling).
بهطورکلی، هرکدام از سبکهای والدگری پیامدهای خاصی دارد که در زیر به شرح آن ها خواهیم پرداخت.
۲-۱-۴-۷-۱- پیامدهای سبک والد گری مقتدرانه
شیوه فرزند پروری اقتداری در دوران کودکی باعث میشود که کودکان سرزنده، شاداب و دارای عزتنفس بالا، خودکنترلی بالا و رفتار نقش جنسی اندکی باشند و همچنین در نوجوانی باعث میشود که نوجوان از سطح بالای جرئت، بلوغ اجتماعی، اخلاقی، پیشرفت علمی و موفقیت آموزشی برخوردار باشد (برجعلی، ۱۳۷۸).
سبک والدگری مقتدرانه با پافشاری در کار، پیشرفت تحصیلی، پختگی اجتماعی، عزتنفس و اعتمادبهنفس بالا، اتکای به خود در انجام وظایف جدید و خودکنترلی در ارتباط است. کودکان والدین مقتدر افرادی مستقل، اجتماعی و باجرئت، هدفدار و جویای موفقیت هستند و از خود صمیمیت، خلاقیت، اصالت، سازندگی و کنجکاوی نشان میدهند (Berk، ۱۹۹۶؛ نقل از کاوه، ۱۳۸۲). (,Baumrind 1991؛ نقل از (Darling,1999 معتقد است که بچه ها با والدینی که مقتدر بودند، دارای انگیزه بیشتری در پیشرفت تحصیلی هستند، کفایت بیشتری داشته و پیشرفت گرا هستند.
۲-۱-۴-۷-۲- پیامدهای سبک والدگری مستبدانه
شیوه فرزند پروری استبدادی در دوران کودکی باعث میشود که کودک مضطرب، ناشاد و ناسازگار بار بیاید و در صورت ناکام شدن از خود خصومت نشان دهد و در نوجوانی باعث میشود که نوجوان سازگاری کمتری نسبت به همسالان از خود نشان دهد (برجعلی، ۱۳۷۸). این کودکان منزوی، سرکش و متخاصم، غمگین، عزتنفس پایین، دلواپس و از میزان ترک تحصیل بالا و پیشرفت کمتری برخوردار هستند و نیز فاقد حس کنجکاوی، خلاقیت و خودجوشی هستند (Marisol, 1997).