نقش خانواده بر توانایی سازگاری کودک و نوجوان
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی، اساس تشکیل جامعه و حفظ عواطف انسانی است و هر گونه نارسایی در عملکرد خانواده تاثیرات نامطلوبی در بهنجار نمودن فرزندان ایجاد میکند (ساروخانی، ۱۳۷۰). بیشترین افراد ناسازگار و مسئله دار، وابسته به خانواده های آسیب دیده هستند و فرزندانی که مربوط به خانواده های پر کشمکش میباشند به سبب عدم برخورداری از آرامش روانی و عدم تمرکز و آشفتگی بیشتر در معرض رفتارهای ناسازگارانه قرار دارند. سازگاری از رفتار مفید و مؤثر آدمی در تطبیق با محیط فیزیکی و روانی، به گونه ای است که تنها با تغییرات محیطی همرنگی نکرده و به پیروی ناهشیار از آن کفایت نکند و خود نیز بتواند بر محیط تاثیر گذاشته و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد، که این فرآیید تحت تاثیر عملکرد منفی خانواده میتواند دگرگون شود(بارلو[۶۲]، ۱۹۹۲).
آنچه این شرایط را تحت تاثیر قرار میدهد فرایند ادراک فرد از عملکرد خانواده است. در این فرایند، فرد با دریافت و تعبیر محرکها پنداشت ها و برداشت های خود را از محیط تنظیم و تفسیر
میکند. پژوهش ها بیانگر تاثیر زمینه ی ادراکی در عملکرد(استین برگ[۶۳]، ۲۰۰۰ ؛ مارشانت[۶۴]، ۲۰۰۱ ؛ ونتزل[۶۵]، ۱۹۹۸ و پالسون[۶۶]، ۱۹۹۴) است.
پژوهش نشان داد که بین هر یک از ابعاد عملکرد خانواده با سازگاری، رابطه ی معناداری وجود دارد؛ یعنی عملکرد سالم خانواده ها سازگاری نوجوانان را به همراه خواهد داشت و اگر فرد احساس کند که اعضای خانواده توانایی حل مشکلات و موانع را دارند و در حل مشکلات ناتوان نیستند، سازگارتر خواهند بود، همچنین اگر نوجوان احساس کند اعضای خانواده توانایی تبادل اطلاعات را دارند افکار و احساسات خود را با یکدیگر در میان میگذارند یکدیگر را درک میکنند، تقسیم وظایف بین اعضا، عادلانه صورت میگیرد و این وظایف و نقشها به وضوح و با صراحت برای اعضا تبیین شده است و اعضای خانواده میتوانند عواطف متناسب با محرکهای گوناگون را از خود بروز دهند، برای مسایل یکدیگر ارزش قایل شوند، در اجرا و حفظ استانداردهایی که خانواده برای او در نظر گرفته، متعهد و مقید می شود در نتیجه، شیوه ی سازگارتری خواهد داشت.
مطالعات گلچین(۱۳۸۱)؛ خدایاری فرد(۱۳۸۳)؛ حسینیان، زهرایی و خدابخشی(۱۳۸۴)؛ جنانی(۱۳۸۰)؛ فولادچنگ(۱۳۸۵)؛ رستگاران(۱۳۷۲)؛ دادفر و امانی(۱۳۸۷)، رابطه مثبت بین عملکرد خانواده و سازگاری جوانان را مورد تأیید قرار داده است.
در خانواده هایی که کشمکش دائمی در آن ها است و پس از جدایی نیز این کشمکش ها به صورت دیگری ادامه دارد، بیشترین زیانها نصیب فرزندان میشود. هر چه اختلافات والدین بیشتر باشد به همان اندازه کمتر میتوانند پدر و مادر خوبی باشند، زیرا آن ها مشغول دعوا یا مرافعه و پرخاشگری و بیتوجهی نسبت به یکدیگرند و یا سعی میکنند فرزندان خود را در مقابل دیگری قرار دهند، چنین خانواده های در مقایسه با خانواده های آرامی که حتی یکی از والدین در آن حضور ندارد. ممکن است تأثیرات منفی بیشتری بر فرزندان بگذارد هر چه سازگاری والدین با یکدیگر کمتر باشد به همان اندازه احتمال بروز رفتارهای ضد اجتماعی و اختلافات شخصیتی فرزندان بیشتر است (ساعتچی، ۱۳۷۰).
عزیزی، جمالودین، شهرین، موحد رجا و نوردین[۶۷](۲۰۰۹) در تحقیقی به بررسی مسائل انضباطی دانش آموزان دوره راهنمایی مالزی پرداختهاند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که دانش آموزان با مشکلات خانوادگی، نسبت به دانش آموزان فاقد مشکلات، با مسائل و مشکلات انضباطی بیشتری مواجه هستند. لاستر، مکادو و پایپس[۶۸](۲۰۰۰) در پژوهشی به منظور شناسایی عوامل مرتبط با پیشرفت و سازگاری کودکان آفریقایی- آمریکایی نشان دادند که بین عوامل نامطلوب موجود در محیط خانواده و مشکلات آموزشگاهی و رفتاری کودکان رابطه ی مثبت برقرار است.
پورتس، هوول، براون و ایگنبرگ[۶۹](۱۹۹۵) نیز در مطالعه ای به بررسی کارایی خانواده و سازگاری کودکان مدرسه پرداختهاند. نتایج این مطالعه نشان داد که از بین شش بعد تشکیل دهنده ی مقیاس سنجش عملکرد خانواده؛ مؤلفه های کنترل رفتار و مشارکت عاطفی، بیشترین سهم را در پیشبینی سازگاری اجتماعی دانش آموزان داشته اند.
نتایج پژوهش در خصوص رابط هی عملکرد خانواده با رفتار مطلوب انضباطی دانش آموزان نشان داد که بین عملکرد خانوادگی دانش آموزان با رفتار مطلوب انضباطی آنان در تمامی ابعاد؛ حل مشکل، ارتباط، ایفاء نقش، پاسخدهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی رابطه ی معنادار وجود دارد. دانش آموزانی که دارای عملکرد خانوادگی سالم تر هستند، در مدرسه نیز دارای رفتار انضباطی مطلوب تری در رعایت قواعد و مقررات اجتماعی و آموزشگاهی هستند. همچنین متغیرهای روا نشناختی، از عوامل دیگر مرتبط و تأثیرگذار بر رفتار دانش آموزان میباشند. نظریه پردازان عنوان میکنند که متغیرهای شناختی و روانشناختی ممکن است از جمله عواملی باشند که رفتارهای ناسازگارانه دانش آموزان مدارس را تحت تاثیر قرار دهند(تونی[۷۰]، ۲۰۰۳).
روابط خانوادگی و اهمیت آن در رشد عاطفی
یکی از علل اساسی ناراحتیهای عاطفی کودکان را باید در طرز رفتار والدین جستجو کرد. در خانواده هایی که پدر و مادر بیشتر اوقات را در خارج خانه و دور از فرزندان به سر میبرند. درباره بچه ها بیش از حد نگرانی نشان میدهند، پیوسته راجع به وضع مزاجی و رفتار فرزندان حرف میزنند، بیش از اندازه به اطفال کمک میکنند، مطیع اراده آن ها میشوند و یا اینکه آن ها را محور حیات خانوادگی قرار میدهند. چنین پدران و مادرانی مقدمه را برای انواع فشارهای عاطفی فرزندان خود آماده میسازند. سطح آرزوها و انتظارات گاهی فشار عاطفی کودک نتیجه آن است که پدر و مادر از او انتظاراتی دارند که بیش از توانایی او میباشند و کودک چون از برآوردن این انتظارات عاجز میماند، خود را گناهکار و نالایق پندارد و گاهی نیز این امر نتیجه آروزها و هدفهایی است که خود طفل دارد. اگر نتواند به آروزها و هدفهای خود برسد، خود را بیکفایت تصور کرده و دچار ترس و اندوه و دلواپسی میشود(جلالی، ۱۳۸۱).
اصولاً مباحث مربوط به خانواده آنقدر وسیع است که از هر بعد آن وارد شویم باز موضوع برای گفتن وجود دارد . ما در این بحث ها سعی داشتیم از فایده و لزوم تربیت و نقش والدین سخن گوئیم اهمیت خانواده و صفات و خصایص آن ها را بررسی کنیم , نیازهای کودک , مراقبتها و کنترل های کودک , پرورشهای همه جانبه کودک جزء وظایف والدین محسوب می شود .والدین در همه حال باید مراقب کودکان باشند ,از هر جهت و جنبه ای , زیرا به گفته یکی از بزرگان , کودک پدر یا مادر دنیای آینده است . و بررسی چنین مسائلی احتیاج به ژرف نگریها ی بیش از این دارد و والدینند که به کودکان جهت فکری و عملی میدهند.