نظریه های پولی خود به دو دسته نظریه پولی شماره یک و نظریه پولی شماره دو تقسیم میشوند. بر اساس مکتب پولی شماره یک، تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است که از طریق رشد سریعتر عرضهی پول نسبت به تولیدات حقیقی ایجاد می شود. افزایش در عرضهی پول در کوتاهمدت باعث افزایش تولید واقعی و اشتغال می شود، اما آثار آن در بلندمدت بر متغیرهای حقیقی مرتفع گشته و تنها نرخ تورم بلندمدت را افزایش میدهد. بر اساس مکتب پولی شماره دو، تنها تغییرات غیر قابل پیشبینی عرضهی پول دارای آثار حقیقی بر اقتصاد است و لذا نمی توان از آن به عنوان یک سیاست اقتصادی منظم استفاده کرد. بر این اساس، تغییرات پیشبینی شده عرضهی پول تنها قیمتها را به طور متناسب تحت تاثیر قرار میدهد.
این ادعا که متغیرهای اقتصادی مانند تورم، نقدینگی، نرخ ارز و. . . محرک و مؤثر بر تغییرات قیمتهای سهام هستند، به عنوان یک تئوری، مورد پذیرش واقع شده است. به هر حال، در دهه گذشته کوششهایی برای بررسی تاثیر نیروهای اقتصادی به شکل نظری و سنجش اثرات آن به صورت تجربی، انجام شده است. رابطه پویای بین متغیرهای اقتصاد کلان و بازدههای سهام به شکل گستردهیی مورد بررسی قرار گرفته است. مبنای تحقیقات مذبور بر این تئوری استوار است که قیمتهای سهام منعکس کننده ارزش فعلی جریانهای نقدی آیندهی آن سهم (مدل ارزش فعلی) است. به همین دلیل، هم به جریانهای نقدی آینده و هم به نرخ بازده مورد انتظار (نرخ تنزیل) نیاز است. از این رو، متغیرهای اقتصادی هم بر جریان های نقدی آینده و هم بر نرخ بازدههای مورد انتظار اثر گذار هستند. بنابرین، می توانند بر قیمتهای سهام اثرگذار باشند (التن و گرابر، ۱۹۹۱).
۲-۴) واکنش بازار سرمایه به عوامل محیطی مبتنی بر نظریه مالیه رفتاری
مالیه رفتاری به عنوان یکی از شاخه های جدید علم مدیریت مالی مورد توجه و بررسی بسیاری از پژوهش های عصر حاضر است. در این رویکرد به جای در نظر گرفتن پیش فرض رفتار بخردانه برای سرمایه گذاران به بررسی تأثیر عوامل محیطی بر تصمیم گیری مالی افراد پرداخته می شود. در این نوع نگرش تمرکز اصلی روی تجزیه و تحلیل بی نظمی های بازار است و به طور خاص به بررسی دلایل رفتار مالی غیر عقلایی پرداخته می شود. مدیریت رفتاری پارادیم جدیدی است که می توان دلیل اصلی بروز و پیدایش آن را در نقایص موجود در پارادایم هایی نظیر فرضیه بازار کار ا و مدل قیمت گذاری دارایی های سرمای های یافت (جمالیان و مهدوی، ۱۳۹۲).
در نظریه های نوین مالی نظیر فرضیه بازار کارا، افراد محکوم به رفتار درست و مبتنی بر عقلانیت صرف هستند لیکن انسان به ذات تابع احساسات و شرایط است. از این رو، در بهترین شرایط برای وی یک عقلانیت نسبی می توان متصور شد. این همان موضوعی است که هربرت سایمون(۱۹۸۳) بیان کرد. وی بر این اعتقاد بود که افراد همواره به دنبال حداکثر سازی ثروت خود نیستند بلکه به دنبال رضایت مندی هستند و وضعیتی را دنبال میکنند که به اندازه کافی خوب باشد. این نظریه منجر به ظهور بخش جدیدی از علم مدیریت مالی تحت عنوان مالیه رفتاری شد. مدیریت مالی رفتاری به شرح چگونگی تأثیر شناخت و انگیزش های رفتاری و روانشناسی سرمایه گذاران بر روی نحوه تصمیم گیری آن ها می پردازد (نیک و نیک[۱۰]، ۲۰۰۹).
در مالیه رفتاری پایه و اساس کار مبتنی بر دو اصل کلی است. اول اینکه، برای قرار گرفتن در موقعیت آربیتراژ(فرصت طلبی) محدودیت وجود دارد و افراد نمی توانند با رعایت رفتار عقلایی به سود مازاد دست پیدا کنند. دومین اصل، روانشناسی شناختی یا فرایند تصمیم گیری شهودی است. بدین معنا که افراد در فرایند تصمیم گیری خود با توجه به کلیه اطلاعات موجود و مبتنی بر عقلانیت کامل عمل نمی کنند بلکه دارای روش های جایگزینی هستند که با تمسک جستن به آن ها سعی در ساده سازی فرایند تصمیم گیری خود دارند(ریتر، ۲۰۰۳).
از این رو، استثنائات و تناقض هایی در تئوری های نوین مدیریت مالی به وجود میآید. چون که این تئوری ها مبتنی بر دو اصل رفتار عقلانی و حداکثرسازی مطلوبیت است و شواهد تجربی حاکمیت مطلق این دو اصل را زیر سؤال برده است. دانستن نحوه عملکرد بازار سرمایه در شرایط مختلف به منظور برنامه ریزی دقیق تر و همچنین افزایش توان پیشبینی مورد نیاز است. این شرایط میتواند طیف عظیمی از رویدادها و عوامل را شامل شود، از جمله عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روانشناسی، جامعه شناسی و سایر موارد. وضعیت آب و هوا یکی از عوامل محیطی که میتواند بر رفتار سرمایه گذاران مؤثر باشد. از این رو مطالعه تأثیر این عوامل بر رفتار سرمایه گذاران میتواند مطلوب باشد. به علاوه وضعیت فصلی و دوره ای رفتار سرمایه گذاران نیز موضوعی است که میتواند بر رفتار سرمایه گذاران تأثیرگذار باشد. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گفتن به این سؤال که آیا وضعیت های آب و هوایی مختلف بر رفتار سرمایه گذاران مؤثر بوده است. همچنین آیا در ایام مختلف سرمایه گذاران به شیوه متفاوتی عمل کردهاند یا خیر. پاسخ به این سؤالات موجب می شود به شیوه ای مطلوب بتوان رفتار سرمایه گذاران را پیشبینی کرد(جمالیان و مهدوی، ۱۳۹۲).
۲-۵) نقدینگی در بازار سهام
نقدینگی بازار سهام یکی از شاخصه های اصلی و مهمی است که برای رونق بخشیدن به بازار باید مدنظر قرار گیرد. عوامل مؤثر بر نقدشوندگی سهام شرکتها در بازار را می توان به صورت زیر طبقه بندی کرد: الف) عوامل محیطی و حاکم بر بازار سرمایه: نظیر وجود بازارهای ثانویه فعال، ساز و کارهای حاکم بر بازار ثانویه، قوانین و مقررات برای انتقال سهام، محدودیت های حاکم بر نقل و انتقال، تغییرات قیمت سهام، شرایط جهانی، تحولات سیاسی، تمایلات رفتاری.
ب) عوامل داخلی شرکت ها: نظیر نرخ سودآوری، ساختار سرمایه، تغییر ساختار مالکیت و مدیریت، سود سهام پرداخت شده.
مطالعه روی نقدینگی یکی از مباحث مورد توجه پژوهش گران بوده است، به نحوی که شناخت ابعاد نقدینگی همواره مورد مطالعه قرار گرفته است(راکوسکی و همکاران[۱۱]، ۲۰۰۸).
۲-۶) شوک های اقتصادی، سیاستهای پولی و نقدینگی
الگوها از جمله تأکید بر انتظارات عقلایی و بنیان های خرد اقتصادی و رفتار بهینه سازی عاملان اقتصادی و با افزودن ساخت ارهای رقابت انحصاری و چسبندگی های اسمی و حقیقی، الگوهای تعادل عمومی کلاسیک های جدید را طوری گسترش و تعمیم دهند که بتوان تاثیر سیاست گذاری های اقتصادی و شوک های طرف تقاضا را نیز از این طریق تحلیل و تبیین نمود. این الگوها به الگوهای تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید شهرت یافتند. در این الگوها انواع مختلف نقصان ها و چسبندگی ها در بازارهای کالا و عوامل تولید و دارایی ها در کنار طیف وسیعی از اختلالات تصادفی تبیین و تصریح میشوند. نسل جدید الگوهای تعادل عمومی پویای تصادفی با موفقیت هر چه تمام در جهت تبیین موضوعات هنجاری در زمینه سیاست گذاری بهینه به کار میروند.