- انگیزش قدرت
انگیزش قدرت در این پژوهش توسط نتایج حاصل از داده هایی که از مجموع ۴ سوال که سوالات ۱۸ – ۱۹ – ۲۰ – ۲۱ را در برمی گیرد سنجیده می شود.
- انگیزش وابستگی
انگیزش وابستگی در این پژوهش توسط نتایج حاصل از داده هایی که از مجموع ۹ سوال که سوالات ۱ – ۲ – ۳- ۴ – ۵ – ۲۲ – ۲۳ – ۲۴ – ۲۵ را در برمی گیرد سنجیده می شود.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
مدیریت در زندگی انسان مطلب تازه ایی نیست، بلکه از همان دورانی که زیست گروهی بشر آغاز شد وجود داشته است. از وقتی انسانها به اهمیت همکاری پی بردند و برای رسیدن به هدفهای مشترک در کنار هم قرار گرفتند، مدیریت هم به وجود آمد وکم کم عامل تشکیل جماعت های بزرگ و گسترده شد، تا آن جا که قومها و قبیله ها و ملتها شکل گرفتند.( رووف،۱۳۸۱ :۳۳ )
عشق و عقل دو مقوله مهم در مدیریت هستند. از عشق نعمت انگیزه و از عقل نعمت نظم اخذ می شود. این دو مقوله را می توان به مثابه دو بازوی توانمند دانست که مدیریت را از آفات دگم و سرسخت شدن، عمل گرائی، یعنی روزمره گی مستمر و هرج و مرج نجات میدهد. اما سوال همیشگی این است که از چه راهی می توان به این دو مقوله مهم دست یافت؟ آنچه مسلم است این است که عشق خود از مقولات طلب است. به قول مولانا باید تشنه بود تا به دنبال آب دوید، باید عاشق بود تا بتوان به دنبال نوآوری و خلاقیت گام نهاد و مدیریت از این نقطه نظر خود عنوانی است که با شهود و درک خلاقانه روبروست. مرکز ثقل مدیریت انسان است و ویژگی مهم انسان آن است که عشق دارد و غیر قابل محاسبه است، عاشق یافتن پدیدههای نو است،موجودی است که دائما” سوال میکند و کنجکاو است، عاشق رشد و تعالی است. مدیریت نیازمند عشق است تا ضمن یاقتن صورت آرمانی و تکاملی خود بتواند مهمترین مرکز ثقل خود یعنی انسان را از این منظر بشناسد و آن را به کار گیرد. مقوله بعدی عقل است که نگهدارنده سیستم است و حافظ نظم. اصولا” خود نظم است. مدیریت به عقل نیازمند است چرا که وی را از طوفان های عمل زدگی و تغییرات بی منطق و سریع می رهاند. اگر عقل نبود روزمرّگی و نظم دقیق هم نبود. (مشبکی،۱۳۷۷: ۴۲۸).
این عقل است که در قالب منطق مسلط محیط کار،نظم را به آن ارزانی داشته و ارتباطات آدمیان را با یکدیگر تنظیم میکند.بهر حال عقل ضامن رشد و انگیزه و عشق ضامن توسعه سیستم است در حالی که مدیریت بدون تؤامان نمودن این دو قابل تصور نیست. «فضای مدیریت نوآوری سرشار از پژوهش و توسعه است و فضای فعالیت مدیریت رشد ،سرشار از رشد کمیت ها و نظم است.» بهر حال باید شوق را با عمل و عشق را با عقل بیامیزیم و زمینههای لازم برای دریافت مفاهیم جدیدی از توسعه و نوآوری را فراهم سازیم. نوآوری در مدیریت به معنی یافتن راه های ویژه برای مقابله با مشکلات درونی و برونی یک مجموعه یا سیستم است. باید به مدیریت کارآفرین و خلاق به گونه ای توجه کرد که قدرت مانور در فضای پژوهش،تولید و آموزش را داشته باشد. یک مدیر نوآور دارای یک حوزه پژوهشی قوی است و دائما” از دستاوردهای جدید اطلاعاتی برای افزایش بار اطلاعاتی خود بهره می جوید. و تنها زمانی میتواند سازمان تحت نظارت خود را با تغییرات منظم و مطلوب هماهنگ سازد که خود به صورت یک رهبر دگرگون ساز در آید. (مشبکی، ۱۳۷۷: ۴۲۸).
۱-۲بخش اول مدیریت و سبک رهبری
۱-۱-۲مدیریت و مدیران
مدیر: کسی است که بتواند در محیط کار خود به اقتضای موقعیت، اصول و یافته های علمی و مهارتهای فنی را هنرمندانه و با رعایت موازین اخلاقی به کار بندد، مشکلات را حل کند و هدفی را تحقق بخشد.(رحیمی،۱۳۸۰ :۹۱-۹۰ )
مدیران در واقع دیده بان فرایند انجام کارها در خط مقدم سازمان هستند. کمتر کسی به اندازه آنان میتواند به طور ملموس وعینی شاهد نوسانات ، کاستی ها، نقاط قوت و ضعف سازمان ها و کارکنان مدارس باشد. آنان علاوه بر مسئولیت در منافع کارکنان و نیازها و خواسته ها ی ایشان،پشتیبانی نیازهای بازار را نیز عهده دارند.(تورانی ،۱۳۸۶ :۸۸ )
برقراری محیط مناسب برای تغییر: مدیری موفق و کارآمد است که دائما” در فکر ایجاد تغییر برای سازمان خود باشد. به منظور برقراری محیط مناسب برای تغییر باید نکات زیر رعایت گردد.
-
- روابط انسانی صحیحی بین کارکنان برقرار شود.
-
- حس قبول منافع جمعی بر منافع فردی ایجاد و تقویت شود.
-
- مدیران باید اهداف تغییر،راه رسیدن به آن و عواقب آن را بدانند و برای دیگران توضیح دهند.
-
- شرکت دادن همه افراد در امر تغییر
- ایجاد روحیه: مراد از ایجاد روحیه این است که کارکنان سازمان،تشویق و ترغیب شوند تا با دلگرمی به کار بپردازند.برای حصول این هدف بر مدیر لازم است که موقعیت کارکنان سازمان را تشخیص دهد.(اعتمادی،۱۳۸۵ :۴۲۵).
در مواردی که تاکنون ذکر شد لزوم تغییر مدرسه و انتظار از نظام آموزشی مورد توجه قرار گرفت.اکنون، مسئله مدیریت مدرسه مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد.الزامات جهانی شدن باعث می شود که مدیریت آموزشی الگوی برگرفته از مدیریت صنعتی یعنی مدیریتی را که وظیفه اش تربیت کارکنان سخت کوش برای اجرای دستورات، افزایش تولید و انتخاب دانش آموزان شایسته از طریق امتحانات برای پاسخگویی به نیازهای تخصصی بازار کار و رهبری کارکنان باشد پشت سر گذارد.در واقع دنیای بعد از تیلوریسم، از مدیران انتظار می رود به جای این که دنباله رو و مجری دستورات سلسله مراتب و روش های از پیش تعین شده باشند یاد بگیرند که چگونه خود را با تغییر و تحول اوضاع تطبیق دهند.( بازرگان، ۱۳۸۳ :۱۰۵ ).
پژوهش های (۱۹۸۹) در مورد کیفیت مدرسه[۲] به این نتایج تأکید دارد که مدیر مهم ترین نقش را در پذیرش یا عدم پذیرش یک نوآوری دارد. نگرش مثبت یا منفی مدیر در مورد ایده های جدید به صورت تعیین کننده ای بر معلم ها اثر میگذارد. تحقیقات و مشاهدات تجربی نشان میدهد که عامل اصلی اثر بخش مدرسه مدیر است. مسئولیت ها و نقشهای مدیران متعدد و متنوع است.مدیر باید بتواند علاوه بر مسئولیت اداری، مالی و انضباطی، مدیریت پرسنل را به عهده داشته و آموزش ضمن خدمت آن ها را به عهده گیرد و رابطه مطلوب با محیط برقرار کند. علاوه بر آن در عصر فرا صنعتی اطلاعات او باید بتواند ارتقا دهنده سازمان دانش باشد،یعنی سازمانی که به گفته سنج(۱۹۹۰) به طور دائم ظرفیت خود را برای ارائه نتایجی مورد انتظار گسترش میدهد،مشوق روش های جدید تفکر است، به انتظارات جمعی بها میدهد و برای عوامل ذی نفع (معلمان، اولیاء و دانش آموزان ) فرصتی فراهم می آورد که به طور مداوم با هم یاد بگیرند. بدین ترتیب مدرسه تشکیل جامعه یادگیرنده ای را میدهد که در آن مدیران، معلمان، و اولیاء یاد می گیرند و در آموزش و پرورش مشارکت دارند.
مدیر به عنوان الگویی برای رفتار معلم ها، هماهنگ کننده برنامه ها، ارتقا دهنده و عامل تغییر و مسئول رشد حرفه ای معلمان است.او مدیریت مدرسه را به عنوان مسئولیت همه مدرسه در نظر میگیرد و با بهره مند شدن از پرسنل متخصص در زمینه آموزش و پرورش، تشویق همکاری بین معلمان و مدیریت جمعی کوشش میکند محیطی منظم، آرام و مساعد برای یادگیری فراهم آورد.( بازرگان، ۱۳۸۳ :۱۰۹ – ۱۱۰).