در هر حال زمان آزادی اسیران جنگی به جز در موارد فوت، مجروحیت و بیماری و یا توافقات نادر همان زمان پایان درگیری مسلحانه و مخاصمات فعال میباشد که در ماده ی ۱۱۸ کنوانسیون ۱۹۴۹ به آن اشاره شده است هر چند در اجرای این ماده هنوز که هنوز است مشکلات زیادی مطرح میباشد.
مبحث دوم : ارائه شواهد عینی از خاطرات اسیران جنگ عراق علیه ایران و نامه های اسارت آنان
اسارت و اسیری یکی از بدترین و فراموش نشدنی ترین اوقات و دوران عمر انسان میباشد که در اسفناکترین شرایط و کم ترین امکانات و پایین ترین اماکن باید زندگی کند و به جنگ ناملایمات بشتابد با این شرایط باید تحقیر، سرزنش، آزار و اذیت و شکنجه های دشمن را اضافه نمود. زمانهای طولانی چشم انتظاری، دلهره و نگرانی از آینده ، بـی اطلاعی و بـی خبری از خانواده و بستگان ، عـدم نامشخص بـودن سر نوشت ، تنهایی و …. همه و همه باعث میشوند که ذوق و قریحه ی انسان تحریک شود و لذا از سوز دل و از غربت بی کسی ، اسیران ناراحتی ها و آلام درونی خود را در قالب سرودن شعر ، نقاشی، خطاطی و انجام کارهای دستی التیام بخشند کما این که بسیاری از طرح ها و کارهای انجام شده در اردوگاه های اسرای جنگی در نوع خود منحصر به فرد و بسیار هنرمندانه انجام گرفته است. معمولاً چون نامه های ارسالی توسط کشور دارنده اسیر سانسور میشود و از سوی دیگر اسیر مجاز به نوشتن خیلی مطالب و اظهار حقایق به دلیل خطرات جسمی نمی باشد و در مصاحبه ها و پیام های رادیویی یا تلویزیونی نیز به علت محدودیت زمان و سانسور و … قادر به بیان ناراحتی ها و خواسته های خود نیست لذا اکثریت اسیران به کارهایی که در بالا شرح داده شد اقدام کرده و خود را به نوعی سرگرم می نمایند تا از فکر و خیالهای آزار دهنده برای مدتی رهایی مییابند .
شاید بهترین و مناسبترین راه ارتباط و وسیله ی تماس اسیر با خانواده ی او و آگاهی خانواده اسیران از وضعیت آنان در قالب چند سطر نامه ای است که از طریق صلیب سرخ جهانی بین آنان ردّ و بدل مـی شود. گـاهاً الصـاق و پیوست یک کـارت پستال شادی و شعف اسیر و خانـواده ی او را صد چندان می کند. در خلال جنگ ها تبادل مراسلات و نامه هایی بین اسیران و خانواده هایشان صورت گرفته و میگیرد و این یکی از حقوقی است که اسیران از آن بهره مند بوده و کشور دارنده حق گرفتن آن را ندارد. اما در عمل به این شکل نیست چرا که، خودما قریب ۲ سال در عراق بودیم لکن اجازه نوشتن حتی یک نامه به ما داده نشد و در تمام این مدت ، از خانواده هایمان و متقابلاً آن ها از ما بی خبر بودند. در برخی اردوگاه ها تبادل نامه ها صورت میگرفت که در این بخش به چند نمونه از آن ها اشاره می نماییم که هر جمله این نامه ها فریادی است از نامهربانی ها، ظلم ها و زیر پا گذاشتن حقوق انسان ها.
گفتار اول : نامه های اسارت
برای گرفتن نبض زندگی در دوران دفاع هشت ساله به جاهای زیادی می شود سر زد : جبهه ، خانه ، کوچه ، مدرسه و … یکی از این جاهای دیدنی پشت دیوارهای اسارت است، شاید نبض زندگی در اردوگاه های بدوی عراق شنیدنی تر باشد. برای این گفته خود شاهدانی آورده ایم: سه نامه از اسرای ایرانی ، دست این نامه ها را بگیرید و با دقت به نبض آن ها گوش کنید :
بند اول : نامه ای از آزاده ی شهید محمود امجدیان
خدمت خواهر گرامیم
امیدوارم که حالتان خوب باشد. خواهرجان! عکس شما را دیدم ، تارهای غم بر چهره تان پیدا است. خواهرجان! عکست جلو من است. حال دارم نگاهش می کنم. خواهرجان! اگر گویم دلم سنگ است و خم به ابرو نمی آورم شاید باور نکنید، اما چهره شما سوز عجیبی به قلبم میدهد. می دانم، حالا تو را درک می کنم. خواهر چیزی دیگر است. خواهرجان! فقط زنده باشم و این تارهای غم را به شادی تبدیل کنم و از ناراحتی رهایتان کنم، خواهرجان! چند روزی است از ماه مبارک رمضان میگذرد. در این ماه واقعاً سعادتی نصیبم شده و لذت می برم. هم اکنون نزدیک سحر است. خواهرجان! در ماه مبارک رمضان و ماه محرم عجیب آدم یاد ایران می افتد. همه این طور هستند. خواهرجان! امسال هوا خیلی خنک است. به طوری که چند روز پیش باران آمد، خیلی لذت بردم. بیشتر ختم قرآن و دعا داریم ، خوراک روح ما هم شده این ها ، واقعاً که اگر خدا کمک نکند با این بدنهایی که ما داریم مشکل است.
خواهرجان! آنقدر برایتان تعریف دارم که کتابها می شود. تازه شکر کنید زیاد حوصله به خرج نمیدهم و گرنه پشت نامه هم برایتان می نوشتم. از این که می بینید دست خطم تمیز نیست راستش خیلی کم اینجا فارسی به کار برده می شود، همه اش انگلیسی کـار میکنیم و فارسی نمینویسیم، دستم به انگلیسی تازه میخواهد روان شود. روزهای خوبی دارم و می گذرد این روزگار … . ۲۲/۵/۶۵ – محمود
نامههای که خواندید از شهید محمود امجدیان بود. وی در بهمن ماه سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی در آمد. بیشتر سال های اسارت این شهید در اردوگاه های موصل ۳ و ۴ گذشت و در اواخر به اردوگاه تکریت منتقل شد. محمود در غروبی غم بار به وسیله یکی از منافقین مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. اکنون او مزاری کوچک در قبرستان رمادیه عراق دارد.
شماره کارت صلیب : ۶۸۲۰
بند دوم : نامه ای از آزاده خلیل خنجرنقی
نام کامل فرستنده : خلیل خنجرنقی
نام پدر: ابراهیم
محل اسارت : عراق – الانبار – عنبر
نشانی کامل گیرنده : حاج ابراهیم خنجر نقی – ایران – اهواز – حصیرآباد
با سلامی به گرمی وصال دیدن تو عزیزم! دخترم! این نامه که برایت می نویسم ، چیزی دیگر به جشن تولدت باقی نمانده است اولین جشن تولدت که گذشت ، امید آن داشتم که در دومین جشن تولدت باشم ولی، این یکی هم دارد فرا میرسد و باز هم نیستم. امیدم را از دست نداده و نخواهم داد، زیرا نا امیدی بزرگترین گناه است. امید دارم به خدای بزرگ که ، فرجی کند و از این اسارت که فاصله ای بین من و شما انداخته بر طرف شود و ما بتوانیم با هم، کانون گرمی را تشکیل دهیم. دخترم سمیه ! آرزوی هر پدری است که تولد بچه اش را ، رشد کردن و شیرین کاری های او را ببیند ولی من از آن محروم بودم و توانستم خودم را با یاد خدای بزرگ آرام کنم. دخترم سمیه! از اینکه در اسارت بتوانم چیزی نثارت کنم، عاجز هستم، ولی آنقدر در توانم هست که این نقاشی و این شعر ناقابل را که نشانه عشق و محبت به توست ، ایثار کنم. امیدوارم مورد قبولت واقع گردد. تو چشم و جان بابایی ، تو دنیای منی ، برایم مثل رویایی هوایت را در دلم دارم ،می گویم که می بینم تو را روزی، برایت هدیه ها دارم، عزیزم ! دخترم! مبارک باد میلادت . هزاران سال عمرت بـاد. مرا این آرزو در دل نخواهد مـاند ، که روزی قصه تلخ جدایی را ، قصه دریای آبی را و آن باغ پر از سیب و گلابی را ، برایت باز گویم ، میلادت مبـارک بـاد، عــزیــزم ! دخترم! سمیه ناز و شیرینم .
تقدیم به دخترم سمیه – پدر اسیرت خلیل ۱۴/۵/۶۴
شماره کارت صلیب : ۶۱۸
بند سوم : نامه ای از آزاده رسول …
نام کامل فرستنده : رسول …
نام پدر :علی اصغر
محل اسارت : عراق
نشانی کامل گیرنده: ایران – تهران – میدان خراسان – خیابان خاوران