در پژوهش ولز و موریسون (۱۹۹۴؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) نگرانی در مقایسه با افکار وسواسی دارای درون مایه کلامی تر، بیش تر واقعی، کمتر غیرارادی، سخت تر برای رها شدن از آن ها، بیش تر پرت کننده حواس و طولانی تر است.
نگرانی ممکن است به صورت خود هم خوان توصیف شود یعنی معمولا به عنوان خصیصه ی خود در نظر گرفته می شود و دیدگاه فرد درباره ی خود را نقض نمی کند. در مقابل، سایر انواع تفکر منفی پایدار مانند افکار مزاحم وسواسی، خود ناهم خوان هستند؛ یعنی فرد آن ها را نامناسب، زشت و نفرت انگیز قلمداد میکند (ولز، ۱۳۸۸).
۲-۱-۴- ۲- نگرانی و افکار خودآیند
به اعتقاد ولز، روشن ساختن تفاوت های موجود میان نگرانی، افکار وسواسی و افکار خودآیند سودمند است. اقکار خودآیند (بک، ۱۹۶۷؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) به سرعت روی میدهد و در ظاهر، جنبه خودبه خودی دارد و به شکل کلامی موجز یا تصویری بروز میکند. ماهیت کوتاه و تلگرافی افکار خودآیند منفی در تقابل با ارزیابی های نشخواری گسترده (که تصور می شود مشخص کننده نگرانی هستند) قرار دارد. درون مایه افکار خودآیند، خاص هر اختلال است اما درون مایه ی نگرانی ها در اختلال اضطراب فراگیر نسبت به درون مایه افکار خودآیند در دیگر اختلال های اضطرابی، از گوناگونی بیش تری برخوردار است. تفاوت های میان افکار خودآیند و نگرانی دلالت بر پیوند آن ها با انواع خاص پردازش اطلاعات دارد (ولز و متیوز، ۱۹۹۳؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵). به ویژه آن که افکار خودآیند بیش تر غیرارادی به نظر میرسند. در صورتی که پدیدآیی ارادی و دائمی تر نگرانی مستلزم اختصاص توجه فزون تر است.
اگر چه آغاز نگرانی ممکن است نسبتا خودآیند باشد، اما ماهیت پیچیده و دشوار رفتارهای عادتی مربوط به نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر و اصلاح آن ها به وسیله پسخوراند درونی و بیرونی، نشان گر آن است که تداوم نگرانی مستلزم توجه دائمی فرد است (کلارک و فربورن، ۱۳۸۵).
۲-۱-۴- ۳- نگرانی و نشخوار فکری
مؤلفه های شناختی تکرار شونده، همانند نگرانی و نشخوار فکری، نقش بسیار مهمی در توسعه و تداوم اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی و اختلال خواب دارند (بورکووک، ری و استوبر، ۱۹۹۸؛ نولن-هوکسیما، ۲۰۰۰؛ به نقل از ورکویل[۶۸]و همکاران، ۲۰۰۷). نشخوار فکری افسرده ساز نیز مشابه با نگرانی، ماهیتی خود هم خوان دارد، به این معنی که اغلب فرد آن را روشی برای درک احساسات و حل مسایل خود در نظر میگیرد.
هر چند نگرانی، خود نیز نوعی نشخوار فکری گسترده در نظر گرفته می شود اما با این حال باید میان آن و نشخوار فکری افسرده ساز نیز تمایز قائل شویم. نگرانی بیش تر معطوف به آینده است، در حالی که نشخوار فکری افسرده ساز بیش تر متمرکز بر گذشته است. نگرانی و افکار اضطرابی شامل موضوع های خطر است، ولی نشخوار فکری بیش تر به از دست دادن، شکست و بی کفایتی شخصی مربوط می شود (ولز، ۱۳۸۸).
۲-۱-۵- نگرانی بهنجار و نگرانی بیمارگونه
نگرانی فرایندی بهنجار یا انطباقی است که اگر شدت پیدا کند، میتواند از حالت بهنجار به بیمارگونه تبدیل شود. بنابرین بر این اساس، به نظر میرسد که نگرانی نیز، همانند بسیاری از خصایص بیمارگونه ، در یک پیوستار از بهنجار تا بیمارگونه امتداد پیدا میکند و گاه طرح مرز بندی در آن، دشوار می شود.
نظریه های متعددی میان نگرانی بیمارگونه و سازگارانه تمایز قائل میشوند (به عنوان مثال، تالیس، آیزنک و متیوز، ۱۹۹۱؛ به نقل از کلی[۶۹]، ۲۰۰۲). به عنوان مثال، دیوی (۱۹۹۴؛ به نقل از کلی، ۲۰۰۲) نگرانی بیمارگونه را به عنوان رویدادی ناکارآمد و مرتبط با اضطراب توصیف میکند که منجر به تشدید مشکلات و حالات خلقی منفی در افراد می شود. در مقابل، نگرانی سازگارانه را به عنوان پدیده ای معمول، سازنده و گاه حتی ضروری یاد میکند که در پی حل مشکلات فعلی و یا مشکلات بالقوه است.
با وجود این که شباهت هایی میان نگرانی بهنجار و نگرانی مرتبط با اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد اما بیش تر بررسی ها نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، نسبت به همتایان غیرمضطرب خود، در خصوص مسایل گوناگون، نگرانی پربسامدتر و دشواری بیش تر در کنترل آن را گزارش میکنند (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
ویژگی های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته اند که بالقوه در تمایز میان نگرانی بهنجار و بیمارگونه کمک کننده بوده اند. این ویژگی ها عبارتند از محتوای نگرانی، فراگیر بودن نگرانی، تداخل نگرانی با عملکردهایی که نتیجه نگرانی هستند و میزان کنترل ادراک شده بر فرایند نگرانی.
در خصوص محتوای نگرانی تاکنون پژوهش های مختلفی صورت گرفته است که عمدتاً، افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، نمونه ی آن را تشکیل دادهاند (به عنوان مثال ساندرسون و بارلو، ۱۹۹۰؛
کراسک، رپی، جکل[۷۰]و بارلو، ۱۹۸۹؛ رومر، مولینا[۷۱]و بورکووک، ۱۹۹۸؛ به نقل از بارلو،۲۰۰۲).
براین اساس، نگرانی بیمارگونه بسیار فراگیر است و اغلب بر موضوعی تمرکز مییابد که افراد مبتلا به آن، معتقدند که موضوعات ناچیز و بی اهمیتی است و حقیقتا سزاوار این میزان تلاش عقلانی و هیجانی نیست. هم چنین در نگرانی بیمارگونه نسبت به نگرانی بهنجار، فرد زمان بیش تری را صرف درگیری با نگرانی میکند (بارلو، ۲۰۰۲).
با این وجود، در بسیاری از پژوهش ها نگرانی بهنجار و نگرانی بیمارگونه، تفاوت های دورن مایه ای معتبر از خود نشان نمی دهند. ویسی[۷۲] و بورکووک (۱۹۹۲؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) به مطالعه دورن مایه زنجیره نگرانی های فاجعه آمیز در دو گروه “نگرانی مزمن” و “غیرنگران ها” پرداختند و به شمار اندکی از تفاوت ها دست یافتند: فقط ۴ مقایسه از ۳۴ مقایسه حاکی از تفاوت بود. به همین سان، بورکووک و همکاران (۱۹۸۳؛ به نقل از کلارک و فربورن، ۱۳۸۵) هیچ تفاوتی در فراوانی درون مایه های نگرانی بین گروهی از دانشجویان که خود را “نگران” و گروه دیگری از دانشجویان که خود را “غیرنگران” می نامیدند، مشاهده نکردند.
شاید مهم ترین چیزی که افراد مبتلا به نگرانی بیمارگونه از آن رنج میبرند، ویژگی “کنترل ناپذیری” نگرانی باشد (بارلو، ۲۰۰۲). ماهیت کنترل ناپذیری نگرانی یکی از مهم ترین خصایص برای تمایز افراد دارای نگرانی بالا و مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر از افرادی است که دارای نگرانی مفرط نیستند (بورکووک، رابینسون، پروزینسکی و دی پی، ۱۹۸۳؛ به نقل از استاک و هیرش، ۲۰۱۰).
نگرانی، نوعی پردازش مفهومی (عقلانی) کُند است که شامل تفکر و تعمق درباره ی رویدادهای نسبتا جدید در آینده و راه های مقابله با آن ها است. نگرانی به آسانی بر اساس بازخوردی که از منابع درونی یا بیرونی دریافت می شود، تعدیل میگردد (ولز، ۱۳۸۸). این خصیصه، متضاد با نگرانی غیر بیمارگونه است؛ نگرانی که در آن، به نظر میرسد که افراد قادر هستند که میزان معینی از زمان را به این فرایند اختصاص دهند، قبل از آن که به سراغ سایر مسایل بروند (بارلو، ۱۹۹۷؛ براون، بارلو و لیبوویتز[۷۳]، ۱۹۹۴؛ به نقل از بارلو، ۲۰۰۲).