۲-۲-۳-۲ مفهوم مدیریت سود
فلسفه مدیریت سود، به رهگیری از انعطافپذیری روشهای استاندارد و اصول پذیرفته شده حسابداری میباشد. البته تفسیرهای گوناگونی هم میتوان از روشهای اجرایی یک استاندارد حسابداری برداشت کرد، از دیگر دلایل وجود مدیریت سود میباشد. این انعطافپذیری دلیل اصلی تنوع موجود در روشهای حسابداری است. در زمانیکه تفسیریک استاندارد بسیار انعطاف پذیراست، یکپارچگی داده ها ارائه شده در صورتهای مالی کمتر می شود. اصول تطابق ومحافظه کاری نیز می تواند باعث مدیریت سود شود.
تحلیلگران دریافتند که شرکتها باید سود سه ماهه نخست سال مالی خود را بدون اضافه نمودن به موجودی نقد و تنها با بهره گرفتن از روشهای تعهدی حسابداری، استهلاک، معافیتهای مالیاتی سرمایه گذاریها، و به حساب دارایی بردن بهره، افزایش داد. مدیران شرکت تأکیدکردهاند که این کار برای ارائه صورتهای مالی واقعیتر و قابل مقایسه کردن صورتهای مالی شرکت، با سایر شرکتهای در صنعت نام میبرند(گشتو[۱۱]، ۱۹۸۶).
تحلیلگران مالی انتظاردارند که شرکتها به پیش بینیهای که انجام گرفته برسند و مغایرتی با آن نداشته باشند، این امر برای شرکتهایی که قابل اتکاءتر هستند، بیشتر صادقاست. تحلیلگران مالی وسرمایه گذاران از انحراف میان مقادیر پیش بینی شده و واقعی بسیار ناخشنود خواهند شد( کولینگ وود[۱۲]، ۲۰۰۱).
از این مغایرتها در خصوص با مدیریت سود، بیشتر استفاده می شود، درمغایرت منفی، صاحبان سود، مدیریت سود راتقلب میدانند درحالی که در مغایرت مثبت، مدیریت سود را اقدامی بدون مشکل وطبق صلاحیت مدیریت، قلمداد مینمایند(فریدسونوآلوارز[۱۳]، ۲۰۰۲).
برخلاف اینکه، اکثر افراد مدیریت سود را سوء استفاده از «.چارچوب الزامات قانونی و حسابداری اقدام به بیشتر کردن ارزش شرکت تحت نظر خود، استفاده مینمایند»، در مقابل اگر داده های آورده شده درصورتهای مالی به زیان صاحبان سود تغییرکند، تقلب مدیریت در جهت مقاصد فردی شرکت محسوب می گردد(کیرشنهایتروملومند[۱۴]، ۲۰۰۲ ).
(هانت،مویروشلوین[۱۵]، ۱۹۹۷) بررسی کردهاندکه آیا صلاح دید مدیریت که در مدیریت سود اعمال می شود، بر ارزش شرکت اثری دارد یاخیر؟
یافته های پژوهشهای آن ها نشان داد که رقم پایینتر برای سود حاصل از اقلام معوق، باعث افزایش ارزش بازارسرمایه می شود. آشکاراست هنگامی که نظرات شخصی مدیریت باعث کاهش سود می شود، یکپارچگی داده های ارائه شده درصورتهای مالی تحت تأثیر قرارخواهدگرفت. نامی که گاهی اوقات برای مدیریت سود به کارمیرود بازی با « ارقام مالی » است. که می تواند تاثیر کاملا منفی در حسابداری مدیریت سود داشته باشد( مافوردوکومیسکی[۱۶]، ۲۰۰۸).
۲-۲-۳-۳- تعاریف مدیریت سود
در ادبیات حسابداری تعاریف مختلفی در مورد مدیریت سود توسط محقیقن ارائه شده است. ارائه تعریفی مناسب از مدیریت سود مستلزم شناخت هدف و انگیزه از مدیریت سود و کاربرد آن است.
به مدیریت سود به عنوان اختیار شرکت در انتخاب سیاستهای حسابداری برای دستیابی به برخی اهداف خاص مدیر ، می نگرد. حال پرسش این است که (اهداف خاص مدیر) از مدیریت سود چه میباشد(اسکات[۱۷]، ۲۰۰۰).
مدیریت سود را به عتوان دستکاری سود توسط مدیریت به منطور دستیابی به قسمتی از پیش از پیش داوریها مربوط به سود مورد انتظار تعریف می کند(فرن و همکاران[۱۸]، ۱۹۹۴).
مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطوح مورد انتظار سود برای برخی مقاصد خاص از جمله حصول پیش بینی تحلیل گران، ویا برآورد روند سودهای قبلی برای پیشبینی سودهای آتی تعریف کرده اند(دی جورج[۱۹] و همکاران، ۱۹۹۹).
مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند. و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری می کند. این هدف یا به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سهام در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت صورت میگیرد. یا به منطور تاثیر بر نتایج قراردادهای است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود مشخصی میباشد(هلی و والن [۲۰]، ۱۹۹۹).
برخی دیگر از صاحبنطران معتقدند که قبل از شروع قرن بیستم توجه بیشتر استفاده کنندگان صورتهای مالی به ترازنامه معطوف بوده است. به این نگرش در حسابداری رویکرد دارایی بدهی اطلاق می شود. ولی با شروع قرن بیستم این رویکرد جای خود را به رویکرد (درآمد، هزینه) داد. در این رویکرد استفاده کنندگان صورتهای مالی بیشتر به سود و ریان توجه دارند. و مهترین دلیل به وجود آمدن این رویکرد عدم توانایی سهامداران در کنترل دارایی های شرکت میباشد.
با توجه به اینکه در رویکرد (درآمد-هزینه) توجه سهامداران معطوف به سود شرکت است و با توجه به نطریه نمایندگی، سهامداران میکوشند تا علایق مدیران را با علایق خود همسو کنند. مدیران شرکت نیز در چهارچوب نطریه نمایندگی جهت دستیابی به خواستههایشان سعی دارند سود شرکت را در حد مطلوب مورد انتظار نگه دارند. اگر در یک دوره مالی سود واقعی شرکت از سود مورد انتظار کمتر باشد، با توجه به عدم کنترل دارایی ها توسط سهامداران ونیز کنترل مدیران بر دارایی ها شرکت به نطر میرسد که مدیران با زمانبندی فروش دارایی ها وهزینههای مالی بر سود واقعی شرکت تاثیر بگذارند. لذا دوباره رویکرد (دارایی ، بدهی) مطرح می شود. یعنی سهامداران بایستی علاوه بر درآمد و هزینه های شرکت به ترازنامه نیز توجه نمایند.
مفهوم مدیریت سود از زوایای مخنلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. و هریک تعاریف مختلفی ارائه نموده اند، برخی از این تعاریف عبارتنداز:
بلدیمن مدیریت سود بیانگر تلاشی از جانب مدیریت شرکت میداند که تا سعی کند انحرافات غیر عادی سود را کاهش دهد.
از نظر بلکوی مدیریت سود ممکن است به عنوان عادی جلوه دادن عمدی سود به منظور دستیابی به روند یا سطح دلخواه تعبیر می شود.
رونن وسادن نیز معتقدند که مدیریت سود پیشبینی می کند که چگونه سود گزارش شده برای کاهش نوسانات پیرامون سود عادی، هموار شود. از نطر رونن و سادن مدیریت سود تلاش عمدی مدیریت جهت انتقال اطلاعات خاص به استفاده کنندگان صورتهای مالی تعریف می شود.
گاردون و همکارانش در سال ۱۹۶۶ نیز نوشتند، اگر روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزیدند و نوسانات سود گزارش شده کاهش یابد، نتیجه آن هموار سازی یا مدیریت سود است. آن ها همچنین متذکر شدند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چهارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است می توانند:
الف ) روی سود گزارش شده اثرگذارند ب) روی نرخ سود شرکت اثر گذارند
پارتو معتقد است مدیریت سود ، فرایندی برای مدیریت است تا در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری سود مورد انتظارشان را نشان دهند.
۲-۲-۳-۴- انگیزه های مدیریت سود