آنچه از تعاریف متعدد سرمایه اجتماعی بر میآید این است که این مفهوم دربردارنده مفاهیمی همچون اعتماد، همکاری و روابط متقابل بین اعضای یک گروه بوده به نحوی که گروه را به سمت دستیابی به هدفی که بر مبنای ارزشها و معیار رایج در جامعه مثبت تلقی شود هدایت میکند. لذا آنچه از این تعریف استنباط میشود این است که هر چند ممکن است سرمایه اجتماعی به دلیل تقویت نیروهای جاذبه بین اعضای یک گروه و نیروهای دافعه بین گروههای متفاوت لزوماً عامل مثبتی در یک جامعه به شمار نیاید؛ ولی قطعا برای پیشبرد و سهولت در عملکرد اقتصادی، اجتماعی آن ها، جامعه یک عامل ضروری به شمار میرود. بنابرین میزان سرمایه اجتماعی در یک جامعه میتواند نشان دهنده شکاف موجود بین آن جامعه یا یک جامعه برخوردار از یک نظام دموکراسی با حداکثر کارایی در نظام اقتصادی، اجتماعی باشد.
در دو دهه اخیر مفهوم سرمایه اجتماعی در زمینهها و اشکال گوناگونش به عنوان یکی از کانونیترین مفاهیم، ظهور و بروز یافته است، هر چند شور و شوق زیادی در بین صاحبنظران و پژوهشگران مشابه چارچوب مفهومی و ابزار تحلیلی ایجاد کرد؛ لیکن نگرشها، دیدگاهها و انتظارات گوناگونی را نیز دامن زده است. افزایش حجم قابل توجه پژوهشها در این حوزه بیانگر اهمیت و جایگاه سرمایه اجتماعی در سپهرهای متفاوت اجتماعی است. به طور کلی میزان سرمایه اجتماعی در هر گروه یا جامعهای نشان دهنده میزان اعتماد افراد به یکدیگر است. همچنین وجود میزان قابل قبولی از سرمایه اجتماعی موجب تسهیل کنشهای اجتماعی میشود، به طوری که در مواقع بحرانی میتوان برای حل مشکلات از سرمایهاجتماعی به عنوان اصلیترین منبع حل مشکلات و اصلاح فرآیندهای موجود سود برد. از اینرو شناسایی عوامل مؤثر در تقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی اهمیت بسزایی دارد(Hoffman,2011).
تعدادی از عناصر اصلی که میتوان سرمایه اجتماعی را با آن مورد اندازهگیری قرار داد عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی، اجتماعی، وجود انگیزه در افراد جامعه که در پی کسب این دسته از آگاهیها برآیند، اعتماد عمومی به یکدیگر، اعتماد به نهادهای مردمی و دولتی، مشارکت غیر رسمی همیارانه در فعالیتهای داوطلبانه در تشکلهای غیردولتی، خیریهای، مذهبی، اتحادیهها، انجمنهای صنفی و علمی و… . در مجموع میتوان گفت که یکی از معیارهای اصلی در شناخت سرمایه اجتماعی شکل و شیوه روابط اجتماعی افراد با یکدیگر و نحوه همزیستی آن ها در جامعه مورد مطالعه است. از دیگر معیارها میتوان به احساس مردم نسبت به حکومت و مردم اشاره کرد و نیز داشتن احساس خوشایند نسبت به امنیت، پیوندهای خانوادگی و اجتماعی و امیدواری نسبت به آینده از معیارهای مطرح محسوب میشود (تاجبخش،۱۳۸۴).
اگر سرمایه اجتماعی را ارتباط و شبکه های اجتماعیای که میتوانند اطمینان و حس همکاری را در میان افراد حاضر در شبکه های مورد بحث ایجاد کنند بدانیم، آنچه بیش از پیش اهمیت پیدا میکند نقش نهادهای جامعه مدنی در تشکل این سرمایه است. اگر ما مانند عنصری از یک سازمان مدنی به صورت همیشگی همدیگر را ملاقات کنیم احساس مسئولیت نسبت به همدیگر در ما پیدا میشود و میتوانیم به همدیگر اعتماد کرده و در نهایت با هم همکاری کنیم. برای اینکه احساس اطمینان در بین باشد لازم است که ما همدیگر را ملاقات کنیم و ارتباط مدام با هم داشته باشیم. همچنین چیزی که به طور جمعی میتوانیم به دست آوریم به تنهایی نمیتوانیم. منظور از باهمبودن، نهادهای اجتماعیای است که کارکرد دیدار، شناخت و در نهایت اعتماد را میسر میکنند. البته حتما لازم نیست که ارتباط پیشگفته تنها در داخل نهادهای جامعه مدنی باشد بلکه بیشتر روشها و فرمهای اجتماعی را نیز که ارتباط مداوم و سازماندهیشده دارند، در برمیگیرد. اما نباید از یاد برد که اعتماد و حس همکاری با شیوهای آسانتر در داخل نهادهای جامعه مدنی درست میشوند؛ به این دلیل که اعضای آن نهادها به دلخواه و بدون هیچ چشم داشتی به عضویت آن نهادها در میآیند(ماجدی،۱۳۸۳).
به این ترتیب سرمایه اجتماعی عبارت است از مجموع آن دسته از ارتباطات و شبکه های ارتباط اجتماعی که در جامعه موجودند و نیز میزان اعتماد و همکاری میان روابط موجود(ماجدی،۱۳۸۳). در اینجا میتوان گفت اگر در جامعهای میزان سرمایه اجتماعی پایین باشد خطر افتادن آن جامعه به وضعیت تله اجتماعی بسیار بالا است. تله اجتماعی یعنی سرمایه اجتماعی پایین، نبودن اعتماد و اطمینان به یکدیگر بین مردم، رواج فساد اداری- اقتصادی، ترس و…. پس میتوان تله اجتماعی را که بعضی اوقات از آن به عنوان مشکل منافع جمعی یاد میشود به صورت زیر شرح داد.